مبارزه و پیروزی قسمت سوم
در ادامه سلسله برنامههای آموزشی کانونهای شورشی خطاب به نسل جوان میهنمون سومین قسمت از برنامهای با عنوان مبارزه و پیروزی را میشنوید. در این برنامه به ۴۰سال کارزار شکوهمند و رویارویی سازمان مجاهدین خلق ا یران با حکومت دیکتاتوری آخوندی میپردازیم/ و اینکه چگونه مجاهدین و مقاومت ایران در قفای آزادی / تلاش و تکاپو کردند/ - جوانان آگاه و مبارز - شما میتوانید سؤالات و نظرات خودتون رو درباره این برنامه به ایمیل رادیو مجاهد radio@mojahedin.org ارسال کنید.
همراهان رادیو مجاهد در برنامه قبل گفتیم که:
نخستین مرزبندی سازمان مجاهدین خلق ایران با خمینی ضدبشر که داعیه اسلام داشت چه بود و چه پروسهای طی شد - مسعود رجوی ۴روز پس از آزادی از زندان شاه در بهمن ۵۷در دانشگاه تهران با صدای بلند خطاب به جمعیت گفت: «پیروز باد! انقلاب دموکراتیک ایران».یکی از حاضران از مسعود رجوی پرسید: « انقلاب دموکراتیک یعنی چه»؟او گفت: «یعنی انقلابی با شرکت مردم، یعنی با شرکت و حاکمیت تمام طبقات و اقشار خلق که یک نظام مردمی شورایی را تداعی میکند».
».-مسعود رجوی در همین سخنرانی به صراحت گفت: «من نیامدم اینجا که روند خودبهخودی قضایا را فقط ستایش کنم، ما نیامدیم که آن چه را هست، و فقط هست، تأیید کنیم. لختی هم باید به آن اندیشید که چه چیز باید باشد و چه چیز هم نباید باشد. آیا ما میخواهیم نسل ملعونی باشیم، نسل نفرین شدهای باشیم که فرصتها را از دست دادند... من و برادرانم نیامدیم به این دانشگاه، به این شهادتگاه و به این زیارتگاه که هر چه را هست، هر چه را خودبهخود اتفاق میافتد، بیعیب بدانیم.
همراهان رادیو مجاهد
این حرف در شرایطی زده شده که عکس خمینی در ماه دیده میشد. اگر کسی غیر از مجاهدین آن را میزد ممکن بود مارک «ضد انقلاب»، «مخالف اسلام و امام» و «سلطنتطلب» بخورد و از میدان به در شود... البته مجاهدین بها و خونبهای « انقلاب دمکراتیک» را در عمل با فدای همهچیزشان در ۴۰سال گذشته پرداختند و تا همین امروز دهها هزار جوان مجاهد برای محقق کردن همین آرمان دستگیر و شکنجه و اعدام شدند. آن زمان شعار « انقلاب دموکراتیک» مد روز نبود و باعث ریزش جمعیت گردآمده برای سخنرانی مجاهدین شد اما گذشت زمان نشان داد که این مرزبندی، برای پایدار ماندن بر اصول، ماندگاری تاریخی و حفظ شرافت مجاهدین در برابر خمینی از نان شب هم واجبتر بود.
تلاش مجاهدین از فردای پیروزی انقلاب ضدسلطنتی حفظ و گسترش آزادیهای دموکراتیک بود. به همین علت مجاهدین میبایست در مهلت بهوجود آمده بر اثر انقلاب ضدسلطنتی در حالی که دیکتاتوری آخوندی هنوز موفق به تثبیت ارگانهای سرکوب خود نشده بود چند اقدام اساسی انجام میدادند:
۱ـ بازسازی تشکیلات مجاهدین در خارج از زندان و گسترش آن به شهرهای ایران با عضوگیری از جوانان انقلابی
۲ـ تشکیل میلیشیای مردمی بهعنوان بازوی انقلاب برای حفاظت از آزادی و آزادیخواهان در برابر ارتجاعی که خیز برداشته بود تا نیروهای دموکراتیک و انقلابی را قلع و قمع کند
۳ـ پیشبرد یک سیاست هوشیارانه و در عینحال انقلابی برای افشای ماهیت خمینی و در صورت امکان تحمیل خواستهای دموکراتیک به او
دوستان و رفقا
– اکنون به این بحث میپردازیم که سرکوب آزادیهای دموکراتیک توسط خمینی دجال ضدبشر/ چگونه انجام شد - زیرا نسلهای جدید ایران باید بدانند که خمینی تا قبل از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، خواهان رادیکال شدن آن نبود. او با شم ضدانقلابی خود خوب میدانست که هر نوع رادیکالیسم، نیروهای انقلابی و آزادیخواه را رو میآورد. بنابراین تا آنجا که میتوانست در برابر شتاب انقلاب نقش ترمز ایفا میکرد. درست در روزهایی که عوامل خمینی در حال مذاکره با دولت آمریکا برای انتقال مسالمتآمیز قدرت و حفظ ساختار ارتش و نهادهای دیکتاتوری سلطنتی بودند، مردم با هدایت نیروهای انقلابی در برابر نیروهای گارد دست به سنگربندی خیابانی زده و در روزهای ۲۱و ۲۲بهمن ۵۷به جنگ مسلحانه با بقایای نظام شاه پرداختند.
در همان ایام ۱۳۵۷ببعد آنها که شاهد صحنهها بودند، دیدند که یک فتوا دهان به دهان میچرخید: «امام یعنی خمینی هنوز حکم جهاد نداده است».معنی این حرف این بود که نباید شاه را با قیام مسلحانه ساقط کرد. البته این فتوا از طرف مردم ایران و نیروهای انقلابی حاضر در صحنه به هیچ انگاشته شد. خمینی میترسید با تعمیق انقلاب، زد و بندهای پشت پردهٔ او با عضو شورای سلطنت و آخرین رئیس ستاد شاه، عباس قرهباغی و فرستاده آمریکا به هم بخورد و مهار اوضاع از دستش به در برود.
همین خمینی که در برابر دیکتاتوری شاه، هرگز حکم جهاد نداد، درست یک هفته پس از پیروزی انقلاب، سرکوب آزادیها را شروع کرد. مجاهدین در ارزیابیهای خود، پیشبینی کرده بودند عمر آزادیهای دموکراتیک با توجه به ماهیت خمینی و باندهای ارتجاعی ـ فاشیستی پیرامون او، بیش از ۶ماه به درازا نخواهد انجامید. این یک تحلیل واقعی از شرایط آن روز ایران بود. آنها به رهبری مسعود رجوی توانستند با خویشتنداری، مایهگذاری و در عینحال هوشیاری انقلابی این ۶ماه را به ۲سال و ۶ماه افزایش دهند و برای خود و نیروهای انقلابی فرجهٔ بقا بخرند.
شنوندگان گرامی رادیو مجاهد
در آن مقطع سرکوب زنان نخستین تهاجم خمینی ضدبشر به آزادیها بود - او قبل از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، در پاسخ به هر سؤالی در مورد برنامهٔ دولت موقت یا آینده انقلاب با دجالگری ویژهٔ خود میگفت: «الآن وقت این حرفها نیست» یا «اینها بعداً روشن خواهد شد»، وقتی از سفت شدن جای پای خودش بر قدرت بادآورده مطمئن شد، به روشن کردن ابعاد مبهم «حکومت اسلامی» خودش پرداخت.
نخستین یورش او برای قلع و قمع آزادیهای دموکراتیک، زنان ایرانی بودند. سؤال این بود: چرا زنان؟
در پاسخ باید گفت:
۱ـ به این دلیل که بهقول خانم مریم رجوی «استبداد مذهبی سراپا بر تبعیض جنسی بنا شده است. ضدیت هیستریک با زنان، اس و اساس ایدئولوژی جنسیت را تشکیل میدهد و نیروهای واپسگرا از آن انگیزه میگیرند».
۲ـ زنان نیمی از جامعهٔ ایران و از قضا بالندهترین بخش آن بوده و هستند و خمینی با سرکوب این بخش به بهانهٔ «حجاب»، میتوانست با انرژیهای آزاد شده از انقلاب ضدسلطنتی مقابله نماید و آن را به محاق ببرد.
او از این پیشتر در دی ۵۷با آتش زدن زنان نگونبخت در محلهای بدنام در تهران توسط گلههای چماقداران و اوباش، این ضدیت هیستریک را نشان داده بود. بهعنوان یادآوری باید گفت در همان زمان مسعود رجوی طی مصاحبهیی با روزنامهٔ کیهان این مرزشکنی آشکار و تکاندهنده را تقبیح کرد و اعلام نمود، این عمل جنایتکارانه با خصیصه انقلاب در تعارض است. مسعود رجوی در این موضعگیری در سال ۵۷گفت: «در زمان خلافت حضرت علی، گروهی از مسلمانان قشری پس از فتح مصر، روسپیخانهٔ آنجا را مورد حمله قرار داده و منهدم کردند. وقتی خبر به حضرت علی رسید بهشدت برآشفت، جنایت آنها را محکوم کرد و ضمن هشدار به والی خود در مصر که بایستی حافظ منافع اقشار مختلف مردم باشد، او را در قبال تکرار چنین حوادثی مسئول دانست».
پدر طالقانی نیز همان زمان این عمل خبیث خمینی و آخوندهای آن زمان را به شدیدترین لحن محکوم کرد و به حمایت از آن زنان نگونبخت اقدام کرد
ادامهٔ یورش به حقوق زنان توسط خمینی ملعون چگونه شکل گرفت - اگر در یک کلمه بتوان گفت که مأموریت تاریخی خمینی چه بود؟ باید گفت سرکوب آزادیها و آزادیخواهان برای غصب دستآوردهای انقلاب ضدسلطنتی. خمینی ضدبشر- نه انقلابی بود و نه دغدغهٔ آزادی داشت. او با تئوری ولایت فقیه میخواست یک حکومت قرونوسطایی در ایران برقرار کند و خود خدایگان آن باشد. نارضایتی مردم از دیکتاتوری شاه این امکان را به او داد تا سوار موج شود و در فقدان رهبران انقلابی و ذیصلاح دستآوردهای این انقلاب را به یغما ببرد. او بر جایگاهی تکیه زده بود که شایستهٔ آن نبود؛ بنابراین باید مظاهر انقلاب ضدسلطنتی و نیروهای انقلابی را قلع و قمع میکرد تا مانع تصاحب مطلق قدرت توسط او نشوند و در مقدمه از سرکوب زنان شروع کرد.
در ۷اسفند ۵۷«قانون حمایت خانواده» و یک روز بعد «قانون خدمات اجتماعی زنان» را ملغی اعلام کرد. ۴روز بعد زنان را از قضاوت منع نمود. در ۱۳اسفند ۵۷اعلام شد مرد حق دارد یک طرفه و هر زمان که دلش بخواهد همسرش را طلاق دهد.
خمینی دجال که حرث و نسل ایران را ببادداد- در ۱۶اسفند ۵۷با وقاحت و دریدگی آخوندی خودش در جمع طلاب قم اعلام کرد: «زنان اسلامی باید با حجاب اسلامی بیرون بیایند. نه اینکه خودشان را بزک کنند. زنها هنوز در ادارات با وضع پیشین کار میکنند. زنها باید وضع خودشان را عوض کنند... به من گزارش دادهاند که در وزارتخانههای ما زنها لخت هستند و این خلاف شرع است. زنها میتوانند در کارهای اجتماعی شرکت کنند ولی باید حجاب اسلامی داشته باشند