سردژخیم قضاییه روز دوشنبه ۳۰تیر در جلسهٔ شورای عالی قضایی رژیم بر اصلیترین «خط قرمز» نظام تأکید کرد:
«بین اعتراض و اغتشاش فرق قائلیم و اعتراض را باید شنید اما خط قرمز ما اغتشاش و ناامنی و به هم ریختن کشور است» (ایسنا. ۳۰تیر ۹۹)
اغتشاش اسم مستعار آخوندی قیام
اولاً طرح مقولهٔ اغتشاش در جلسهیی که ظاهراً به موضوع دیگری اختصاص داشت، دال بر وحشت و هراس مفرط رژیم از وقوع یک خیزش و قیام سراسری است؛ قیامی که رئیسی با لفافهٔ «اغتشاش» از آن اسم برده و «خط قرمز ما» میخواند. ثانیاً ادعای دژخیم رئیسی مبنی بر قائل شدن فرق «بین اعتراض و اغتشاش» و پذیرش حق اعتراض آنهم از جانب دژخیمی که خود از عوامل اصلی کشتار سیهزار زندانی سیاسی بیگناه در سال۶۷ بوده، اعترافی آشکار به شکست این نظام ضدبشری در برابر مردم است.
بر کسی پوشیده نیست که در تمام دوران حاکمیت آخوندی حتی یک نمونه وجود ندارد که رژیم کوچکترین اعتراضی را برتافته باشد؛ سهل است برای آن مجوز هم صادر کند.
ژست تو خالی حق اعتراض یا درماندگی دژخیم
روزنامهٔ حکومتی اعتماد (۳۱ تیر۹۹) این واقعیت را با اذعان به رخنهٔ «بیاعتمادی به نظام قضایی در ذهن طیف گستردهیی از مردم» بازتاب داده و عملکرد کل رژیم را در این زمینه به زیر علامت سؤال بردهاست:
«این بیاعتمادی ریشه در رویهها و اقدامات چندین دههٔ گذشته دارد که همواره قوه قضاییه مستقل و بیطرف را تبدیل به آرمان ممنوع الوصول کرده است»
معنای این اعتراف ناگزیر این است که رژیم هیچگاه ظرفیتی برای تحمل اعتراضات اجتماعی نداشته و قضاییه جز ابزاری برای سرکوب در اختیار سران نظام نبوده و نیست؛ و از این رو ادعای قائل شدن به حق اعتراض ژستی تو خالی است که رئیسی از فرط پیسی و درماندگی و ترس از مردم مجبور شده با ریاکاری خود را ملتزم به آن نشان دهد. اما حواساش جمع است که فقط اشارهیی بکند و از آن بگذرد.
هر اعتراض حرکتی سیاسی، هر فریاد شعاری ساختار شکنانه
سر دژخیم قضاییه که نسبت به وضعیت فلاکتبار فقر و فاقه مردم و میزان نفرت و انزجار آنها نسبت به رژیم اشراف کامل دارد، به تجربه دریافته است که هر اعتراض ساده و معمول صنفی بهسرعت به یک حرکت سیاسی و هر فریادی بر علیه گرانی و بیکاری به شعارهای «ساختار شکنانه» همچون «مرگ بر خامنه و روحانی» منتهی میگردد؛ لذا بیآنکه وارد جزییات شده و با شفافیت مرز میان اعتراض و اغتشاش را معین کند، تنها با اشارهٔ کوتاه به آن زمینهچینی میکند تا حرف اصلی را به زبان بیاورد و بر «خط قرمز نظام» تأکید کند.
روزنامه حکومتی ستارهٔ صبح (۳۱ تیر ۹۹) وابسته به باند مغلوب با انگیزهٔ جنگوجدال جناحی ادعای رئیسی را به چالش کشیده و با اشاره به اینکه «دستگاه قضایی هنوز مرز روشنی برای تفکیک اعتراض از اغتشاش تعریف نکرده» مینویسد:
«فرض کنیم فرد یا افرادی به بخشی از سیاستهای جاری کشور و یا تمام آن معترض باشند. در آنصورت از چه راهی باید اعتراض خود را به گوش مسئولان برسانند که از آن تغبیر اغتشاش نشود؟ مثلاً آیا مجازند که مصاحبه یا سخنرانی یا راهپیمایی یا تحصن کنند؟»
ستارهٔ صبح در ادامه خواستار تصویب «قوانین مدون و روشن و بدون ابهام» شده و به ناگزیر اعتراف کرده است:
«باقوانین موجود ریش و قیچی در این زمینه به دست ضابطان قضایی و قضات و دادگاههای انقلاب است تا طبق میل و علاقه و تفسیر مشخص خود اقدام مشخصی را اعتراض یا اغتشاش تشخیص دهند!»
آمادگی برای انفجار بزرگ و خط قرمز نظام
اکنون که بنا به اعتراف تمامی رسانهها و مهرههای درونی نظام جامعه بیش از هر زمان دیگر آمادهٔ انفجار بزرگ و عصیان عمومی است، معنای اظهارات رئیسی که هر گونه اغتشاش را خط قرمز نظام میشمرد، بسیار روشن است. منظور سردژخیم قضاییه این است که رژیم از هیچ اقدامی که از شکلگیری قیام ممانعت کند، خودداری نخواهد کرد؛ زیرا بنا به تجربه دریافته است که بهمحض بسته شدن اولین نطفه و وقوع نخستین جرقه، دامنهٔ آن بهسرعت سایر نقاط را نیز در بر گرفته و مشتعل میسازد. بنابراین تا آنجا که به رژیم برمیگردد بهرغم ادعای تو خالی کمترین ظرفیتی برای قائل شدن حق اعتراض ندارد و تمام تلاشش این است که راه هر اعتراضی را با انگ رئیسی ساخته اغتشاش ببندد.
مهار قیام امری ناممکن
واقعیت این است که پتانسیل انفجاری جامعه مانند یک گوی برفی غلتان در سراشیبی است که هر چه میگذرد بر سرعت و قدرت تخریب آن افزوده میشود، . واقعیت انکارناپذیری که قبل از هرکس رسانهها و مهرههای نظام به آن معترفند و رژیم را از آن بر حذر میدارند. عقبنشینی ناگزیر رئیسی از حکم اعدام سه جوان قیامکننده نمونهای از این واقعیت است.
اکنون نظام آخوندی در بحرانیترین وضعیت خود قرار گرفته است. از یکسو ذخائر مالیاش که تماماً ناشی از درآمد نفت و پتروشیمی و... . بود، به کلی ته کشیده و از جانب دهها میلیون نفر که حتی نان خالی هم در سفرههای خود ندارند تحت فشار است. از سوی دیگر بهرغم دروغگوییهای سران نظام در اعلام آمار ابتلا و فوتی کرونا، شکست رژیم در مقابله با ویروس کرونا نیز بسیار عیان است و بهگفته مقامات بهداشتی رژیم تمامی کشور در وضعیت هشدار و قرمز قرار دارد.
انزوای شدید منطقهیی و بینالمللی بحران دیگری است که گلوی آخوندها را میفشارد. ضمن اینکه فرو ریختن تدریجی عمق استراتژیک نظام نیز واقعیتی است که کارشناسان رژیم به بیانهای مختلف آن را بیان میکنند.
در چنین شرایط بهغایت متزلزلی بیتردید رژیم در برابر انفجار اجتماعی توان مقابله ندارد و بهسرعت فرو میریزد.
آری این همان واقعیتی است که تمام تلاش خامنهای و نهادهای سرکوبگرش معطوف به آن است که وضعیت به این نقطه نرسد. اما اگر میشود خورشید را از تابیدن بازداشت میتوان خشم و خروش یک خلق ستمدیده در سرنگونی نظام فاسد و جنایتکار ولایت فقیه را نیز مانع شد.