در جامعهٔ قطبی شدهٔ ایران بنا بر ماهیت تضادهای هر قطب، صورت مسألهٔ آنها نیز متفاوت هستند. صورت مسألهٔ مردم ایران آزادی، معیشت، برابری و عدالت اجتماعی است و صورت مسألهٔ حاکمیت ولایت فقیه حفظ نظام به هر قیمت. هدف مردم ایران کنار زدن و سرنگونی ملایان است و هدف حاکمیت آخوندی ــ که با صورت مسألهاش به هم آمیخته شده است ــ موج هر دم افزونشوندهٔ براندازی را با حداکثر سرکوب، از سر خود رد کردن.
از نتایج سحر دولت حزباللهی
خامنهای در راستای حفظ نظام آخوندی، نخست تلاش کرد مجلسش را یکدست کند و سپس دورخیز دولت حزباللهی را برداشت. او ترکیب مجلس را هم با چماق شورای نگهبانش، حزباللهی چید. اکنون از عمر این مجلس حزباللهی نزدیک به سه ماه میگذرد. طبعاً یکی از تدارک چینیهای این مجلس هم پیشبرد روند تشکیل دولت حزباللهی در نمایش انتخابات ۱۴۰۰ است.
اینهایی را که برشمردیم البته آرزوهای خامنهای هستند؛ ولی واقعیت روی زمین از زبان خودیهای نظامش مسیر عکس را گواهی میدهد. روزنامه آرمان در شماره ۲۷شهریور۹۹ طی دو یادداشت، آخرین مختصات آرزوهای خامنهای را درباره مجلس و دولت حزباللهی، مورد بررسی قرار داده است.
نخستین آدرسی را که این روزنامهٔ حکومتی از شکست مجلس نوپا و رؤیایی خامنهای داده شده است، چنین وضعیتی میباشد:
«اساساً مؤلفه اقتضائات سیاسی با روی کار آمدن مجلس یازدهم و آماده شدن برای انتخابات ۱۴۰۰ و روی کار آمدن هر رئیسجمهوری با هر طیف فکری و سیاسی نمیتواند وضعیت را تغییر دهد».
دومینوی گسل و گسست
رژیم آخوندی پس از شکست قاطع در نمایش انتخابات اسفند۹۸ شاهد «افزایش گسل بین ملت و مسؤلان» و بیسابقه بودن این میزان از طرد اجتماعی «در طول ۴۰سال گذشته» بود. بنابراین به این یقین رسید که از جانب مردم ایران تعیینتکلیف شده است و نمایش ۱۴۰۰ هم مفتضحتر خواهد بود. چنین مختصاتی را رسانههای حکومتی بارها گواهی دادهاند. یکی از دغدغههای این رسانهها هم بازگشتناپذیریِ اوضاع به گذشته میباشد. هراس این رسانهها ــ که مدام هم به دولت و کارگزاران ولیفقیه هشدار میدهند ــ رفتن ناگزیر جامعه به جانب شورش و پر شدن آستانهٔ تحمل مردم است. این روزنامه شمایی از واقعیت درون نظام را برملا میکند که اگر چه در بطن و متن زندگی مردم ایران، معیشت و اقتصاد نقش برجستهیی دارد، اما این «نبودن آزادیهای مدنی و اجتماعی» است که آستانهٔ تحمل را به لحظهٔ انفجار کشانده و رسانده است:
«این میزان از کاهش مشارکت و به تبعش افزایش گسل بین ملت و مسئولان در طول ۴۰سال گذشته بیسابقه است... آستانه تحمل جامعه به واسطه انبوهی از معضلات معیشتی در کنار نبودن آزادیهای مدنی و اجتماعی و چالشهای دیگر در حال پر شدن است». (همان منبع)
کابوس سرگردان
یکی از دغدغههای مهم حاکمیت آخوندی که رسانههای حکومتی از دو ماه پیش مدام به آن میپردازند، کابوس شکست بزرگ نمایش انتخابات ۱۴۰۰ است. همانطور که در مقدمه یادآوری شد، صورت مسألهٔ مردم ایران با صورت مسألهٔ حاکمیت ولایت فقیه در دو سر طیف و متعارض همدیگر شدهاند. این اصل تثبیت شده، برای خود نظام مسجل شده است؛ به همین خاطر هم انبوه گفتارها و نوشتارها از جانب حکومتیان در رفت و آمد بود و هست تا شاید از هیبت این کابوس کاسته شود. ولی از آنجا که تمام پلهای پشت سر حاکمیت بهدلیل افسارگسیختگی در سرکوب و جنایت و چپاول، منفجر و تخریب و ترمیمناپذیر شدهاند، خودشان هم از روی وضعیت فعلی و پیشینهٔ تمام رئیس جمهورهای سوگند خورده به اصل ولایت فقیه، مشق نمایش ۱۴۰۰ را اینطوری مینویسند:
«با توجه به شرایط موجود در جامعه و نارضایتیهای بهوجود آمده، باید در انتخابات پیشرو نیز همچون انتخابات۹۸ شاهد مشارکت بسیار پایینتر مردم باشیم. مردم بر این باورند اگر در ۱۴۰۰هم رئیسجمهوری را با هر تعداد رأی انتخاب کنند، او هم پس از چندی مردم و مطالباتشان را فراموش خواهد کرد و به سمت برنامهها و منویات خود خواهد رفت» (همان).
مکافات مجازات اتودینامیک
واقعیت این است که کل نظام آخوندی در یک مجازات اتودینامیک، در لجنزار و مرداب اصل ولایت فقیه و شخص ولیفقیه گرفتار آمده است. همین صورت مسألهٔ درون نظام ــ که همواره جنگ گرگهای جناحین را هم دامن زده و میزند ــ یکی از معضلات نمایش انتخابات ۱۴۰۰ از هماکنون است. این واقعیت را رسانهٔ حکومتی با یادآوری عروسک دستآموز بودن دولت و رئیسجمهوری در نظام آخوندی اعتراف میکند. اعتراف میشود که حتی چندین رئیسجمهور هم با ولیفقیه به بنبست و تعارض و استعفا رسیدهاند. اکنون این سابقهٔ پیشین بدل به کابوسی دیگر در نمایش ۱۴۰۰میشود:
«در دورههای گذشته شاهد بودهایم که رئیس دولت اصلاحات یکبار قهر کرد و خواست استعفا بدهد که نشد. احمدینژاد هم خانهنشینی کرد و خواست استعفا بدهد اما نشد. شنیدیم که روحانی هم خواسته استعفا دهد اما مورد موافقت قرار نگرفته است» (همان منبع).
حرف آخر صورت مسألهها
این تازه سرنوشت قسم خوردگان به اصل ولایت فقیه و چاکر منشان و دستچین شدگان خود ولیفقیه است. از هماکنون میشود سرنوشت کاندیداها و نمایش ۱۴۰۰را تداعی نمود که حتی اگر حزباللهی دوآتشه هم باشند، هیچ افاقهیی در مقابل تغییر بزرگ که همانا نفی تمامیت نظام آخوندی باشد، حاصل نخواهد شد. خامنهای مهرههای مجلس حزباللهی فعلی را برای جلوگیری از چنین سرنوشتی دستچین کرد. اما از آنجا که صورت مسألهها بین خامنهای و مردم ایران بسیار متفاوت شدهاند، رسانهٔ حکومتی هم از روی همین صورت مسألهها، ۸ماه بعد را چنین تصویر و اعتراف میکند:
«اساساً مؤلفه اقتضائات سیاسی با روی کار آمدن مجلس یازدهم و آماده شدن برای انتخابات ۱۴۰۰ و روی کار آمدن هر رئیسجمهوری با هر طیف فکری و سیاسی نمیتواند وضعیت را تغییر دهد».