پس از اعلام مصوبه مجلس ارتجاع با عنوان «اقدام راهبردی جهت لغو تحریمها» طی یک ماه گذشته، شاهد اقدامات و تهدیدات زنجیرهیی رژیم در جهت آنچه که خودش «کاهش تعهدات برجامی» مینامد، هستیم. از آغاز تولید اورانیوم ۲۰درصد تا وعدهٔ تولید اورانیوم با غلظتهای بالا تا ۹۰درصد، تا ساخت اورانیوم فلزی که در ساخت کلاهک هستهیی کاربرد دارد، تا ساخت و ساز یک مجموعه عظیم تونلهای زیرزمینی، تا طراحی یک نیروگاه آب سنگین دیگر با الگوی نیروگاه اراک و غیره...
اینها مواردی است که رژیم خودش آن را با آب و تاب اعلام میکند و بهاطلاع آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم میرساند.
از سوی دیگر گزارش بازرسان آژانس نیز حاکی از آن است که رژیم روی خط تولید ساختن مواد کلیدی کلاهکهای اتمی برای تولید تسلیحات اتمی کار میکند.
ایادی و رسانههای رژیم علاوه بر این اقدامات، تهدید میکنند که «یکی از اهداف جدی (مصوبه مجلس) خروج از پروتکل الحاقی و الزام کشورهای متعهد بهانجام برخی اقدامات است که بهآن ملزم شده بودند که اگر انجام نشود اقدامات دیگر و بالاتر و حتی خروج از NPT نیز در دستور کار قرار خواهد گرفت» (اظهارات زاهدی عضو مجلس ارتجاع ـ ۹آذر ۹۹).
نیات رژیم و واقعیتهای سرسخت
تا آنجا که بهخواست و نیات رژیم برمیگردد، خلیفهٔ ارتجاع که سودای خام تجدید «خلافت اسلامی» را در سر میپروراند، وسیلهٔ اصلی دستیابی بهآن را بمب اتمی میداند و با تمام قوا بهدنبال آن بوده و هست، رؤیایی که مجاهدین و مقاومت ایران با افشای پروژهٔ بهکلی سری اتمیش آن را بهکابوس مبدل کردند. پس از این افشا و هنگامی که جامعه بینالمللی گریبان رژیم را گرفت، رژیم پیوسته با شیادی و قسم و آیه کوشیده است واقعیت را انکار کند و خلیفهٔ ارتجاع نیز بهاصطلاح فتوا داد که ساخت بمب اتمی حرام است. بنابراین اگر در حال حاضر بهخروج از ان.پی.تی و اخراج بازرسان آژانس از ایران تهدید میکند و بهاین ترتیب نشانی بمب اتمی را میدهد، حاکی از یک هدف سیاسی و باجگیری اتمی است؛ طرف مقابل هم این پیام را گرفته است؛ وزیر خارجهٔ آمریکا روز ۹ژانویه طی یک بیانیهٔ مطبوعاتی با بیان اینکه «رژیم ایران از برنامه هستهیی خود برای باجخواهی از جامعه بینالمللی و تهدید امنیت منطقه استفاده میکند» خاطرنشان کرد که این تهدید «بسا فراتر از نقض برجام و فراتر از اقدامات گذشته آن است که با تعهدات هستهیی در برجام مغایرت داشت».
البته رژیم در ارسال این پیام دچار تناقض است و در عین این ژستهای تهدیدآمیز، بهخصوص از زبان روحانی و دولت او، آنچه انجام دادهاند بهمعنی خروج از برجام نیست و اگر آمریکا تحریمها را بردارد، در عرض یک ساعت، همهٔ اقدامات بهعمل آمده را کانلمیکن کرده و بهنقطهٔ اول باز میگردند. این تناقض ریشه در این واقعیت دارد که رژیم با توسل بهبلوف و ژست تهدیدآمیز دست بهیک قمار خطرناک زده است. قماری که مبنا و بستر آن خواب پنبه دانهٔ تجدید دوران مماشات است؛ بهزعم خلیفهٔ ارتجاع اگر این رؤیا تعبیر شود، آمریکا طناب تحریمها از گلوی رژیم بردارد و وضعیت بهشرایط سال۲۰۱۵ برگردد، اوضاع بر وفق مراد میشود و رژیم بار دیگر برای خود فرجهٔ بقا میبیند... اگر... اگر...
آیا شرایط به زمان برجام برمیگردد؟
همهٔ مفسران و تحلیلگران، بهرغم اختلاف دیدگاههای خود در این نقطه متفقالقولند که شرایط هرگز و در هیچ موردی از جمله در این مورد بهعقب برنمیگردد و دوران اوباما، حتی اگر خود اوباما هم رئیسجمهور میشد، دوباره تکرار نمیشود. چرا که رژیم در نقطه مختصاتی بسا پایینتر از شرایط ۲۰۱۵ قرار دارد و در این رابطه کافی است قیامهای سراسری دی۹۶ و آبان و دی۹۸ را در نظر آوریم که همهٔ معادلات را در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران زیر و رو کرد.
بهاین ترتیب این سؤال مطرح میشود که چرا رژیم از این واقعیت بدیهی غافل است؟ چرا بهبلوف و قماری متوسل شده که امکان برد آن نزدیک صفر است؟ پاسخ را بایستی در بنبست مطلق نظام و در گرداب بحرانهایی که در آن گرفتار است، جستجو کرد. از یکطرف تحریمهای فزاینده و فساد فراگیر و نهادینه، رژیم را بهآستانهٔ خفگی اقتصادی رسانده و ایادی و رسانههای رژیم پیدرپی هشدار میدهند که طاقت مردم طاق شده و یک انفجار عظیم اجتماعی هر لحظه محتمل است؛ از طرف دیگر خلاصی از خفگی و رفع تحریمها موکول بهدست برداشتن رژیم از پروژههای اتمی و موشکی و دخالتهای منطقهایش شده؛ اما این هر سه را رژیم مؤلفههای قدرت و تضمین بقای خود تعریف میکند و از همین رو خامنهای و اعوان و انصارش بارها دست برداشتن از آنها را «تنزل بیپایان» «سم مضاعف» و «خودکشی از ترس مرگ» نامیدهاند. از این رو تنها چاره را فرار بهجلو و بلوف و قمار یافتهاند. قماری که منشأ آن رؤیای تجدید دوران مماشات با روی کار آمدن دولت جدید در آمریکاست. اما حتی در درون رژیم بجز تبلیغاتچیهای خاص خامنهای، تحلیلگر و کارشناسی را نمیتوان یافت که روی «گرفتن» این بلوف حساب باز کرده باشد. از جمله یکی از این کارشناسان بهنام صدرالحسینی در روزنامهٔ حکومتی رسالت (۲۷دی ۹۹) وابسته بهباند غالب، با اشاره بهتحریمهای سلسلهوار اخیر آمریکا علیه رژیم و متحدانش، خاطرنشان میکند: «سکوت بایدن و تیم همراهش... حاکی از این نکته است که آنها نیز این تحریمهای فزاینده... مورد تاییدشان است».
از همین رو تقریباً تمامی روزنامهها و کارشناسان «اصلاحطلب» درون رژیم تأکید میکنند تنها راه نجات، رفتن پای میز مذاکره و حل و فصل مسائل با آمریکاست.
اما واقعیت، فراتر از این جدال در بنبست و مناقشات پایان ناپذیر دو باند برای حل این معادلهٔ بیجواب، آن است که صورت مسألهٔ ایران در اساس، جنگ میان فاشیسم دینی ولایت فقیه با مردم و مقاومت ایران است؛ نه دستیابی رژیم بهبمب اتمی این صورت مسأله را تغییر میدهد و نه آمدن این یا رفتن آن دولت در آمریکا تأثیر جدی و تعیینکننده بر آن دارد و همچنان که رهبر مقاومت گفت: «موقعیت انقلابی و بحران سرنگونی که لرزشهای آن مانند دوران پایانی رژیم شاه، مجلس ارتجاع را فراگرفته امان نمیدهد. سرنگونی محتوم استبداد دینی با ترامپ و بیترامپ در تقدیر و برعهده خود ما و مردم ما و شورشگران در ارتش آزادی است» (پیام مسعود رجوی ـ ۲۷مهر۹۹).