امروز ما میدانیم که در عالیترین مراحل تکاملی مواد آلی ـ موادی که واسط بین دنیای جمادات و دنیای زندگان بودندـ بهتدریج مولکولهای سنگین کنار هم قرار گرفتند و طی یک ماجرای خیلی پرطول و تفصیل، قطرهها، سیستمها یا دستگاههای بسیار کوچکی را ساختند که بهتر است بهآنها قطرههای حیاتی بگوییم؛ چیزی که در زیست شناسی بهآن »کوآسروات« اطلاق میشود.
این قطرهها با یک مرزبندی از محیط اطرافشان جدا شده و قادر بودند بهمقدار خیلی کم ـ برخلاف شنهای ریز ـ با محیط شان کنش و واکنش نشان دهند. قبل از این، رابطه یکطرفه بود؛ فقط قوانین فیزیک و شیمی بود که حکم میراند، ولی کوآسرواتها بهمقدار خیلی کم از زیر سلطهٔ این قانون درآمدند.
همین جریان، همین کنش و واکنش باعث شد که اینها مدتی دوام بیاورند، و از همینجا، اساس تطابق تدریجی این سیستمها فراهم شد. وقتی صحبت از تطابق تدریجی میکنیم، تأکید ما در اینجا روی سازمان داخلی آنهاست. یعنی آنها دارای آنچنان سازماندهی داخلی شدند که میتوانستند در مقابل محیط، قدرت مانور داشته باشند.
در حالیکه پدیدههای قبل از آنها، این قدرت را نداشتند. یعنی چه؟
در یککلام، دیگر سرنوشت »کوآسروات« (آن قطره کوچک) را تماماً شرایط خارجی ـ وزش باد یا موج و... ـ تعیین نمیکرد؛ بلکه بهخاطر ثقل درونی، روابط درونی و سازماندهی درونی، خودش هم در سرنوشتش صاحب نقش بود و البته بعدها نقش تعیینکننده پیدا کرد؛ میتوانست تا حدود بسیار کمی ـ که در ً معیارهای امروز اصلاً قابل بحث نیست، ولی ما نسبت به گذشتهاش میسنجیم ـ در مقابل محیط و سرنوشتی که شرایط خارجی بهاو دیکته میکرد، قد علم کند. این امر بهعلت غشای نازکی بود که دور کل سیستم کشیده شده بود.....