شعار همه انبیا
.... مگر نیست که اینها از ابتدا تا انتها، همهشان این را فریاد میزدند و صحبت از توحید میکردند؟ و اینطور است که با شعار توحید، حق از باطل و نیکی از بدی، قابل تمیز میشود. یادتان هست در آغاز بحث مان، دنبال مفهوم نیک و بد، خیر و شر، و حق و باطل بودیم. پس این است آن آفتابی که انبیا ارائه میکردند. اگر این نبود، چه ملاک و میزانی برای تشخیص داشتیم؟ بهقول »مولوی
مؤمن و کافر، مسلمان و جهود پیش از ایشان، جمله یکسان مینمود
پیش از ایشان، ما همه یکسان بدیم کس ندانستی که ما نیک و بدیم
تـــا بـــرآمـــد آفـــتـــاب انـبـیـا گفت ای غش، تو برو صافی بیا ً
تطبیق پذیری، یگانگی و وحدت با مشی آفرینش، پس انبیا تماماً ّ تغییرناپذیر، تبلیغ و تبعیت و تسلیم نسبت به آن را بهمثابه یک سنت میکردند و تنها آن را آیین رستگاری و فلاح میشمردند، و درست به همین دلیل هم در صف مقدم مبارزات خلقها قرار داشتند. پس دیگر توحید با مفهوم انقلابی، خروشان و توفانیش، بسیار فراتر از این است که با انزواطلبی و تسلیم تحقیرآمیز یا تصوف آنچنانی اشتباه شود. چرا که دیدیم خود انبیا آن را چگونه پیاده میکردند، آن را برحسب فحوای آفرینش، برحسب متن وجود، در جامعه منعکس میکردند، و این معنا را از آن میگرفتند، امحا و نفی همه عوامل بندهساز، همه آن چیزهایی که میخواهند یگانگی را به ّ هم بریزند، به سنت آفرینش پشت کنند…..
معیار تکامل یک تشکیلات انقلابی
پس در همینجا، از این اصل نتیجه میشود که بهطور کلی تکامل هر مجموعه، هر جریان، هر سیستم، هر دستگاه و هر سازمان بسته به درجه توحید و یگانگی درونی خودش؛ و به زبان دیگر، به درجه حل تضادهای درونیش میباشد. همانگونه که تکامل یک جامعه، بسته به این است که تضادهای اجتماعی چگونه حل شوند، در مورد یک سازمان انقلابی هم همین اصل ساری و جاری است، و تکامل آن، بسته به این است که چنین تشکیلاتی، چنین سازمانی، چه مقدار تضادهای درونیش را حل کرده باشد و به وحدت رسیده باشد.....
معیار اصالت عبادات و احکام
بهعنوان مثال، پرستش، نیایش و هنر، اگر در جهت رفع جداییهای نفسانی و حل تضادهای درونی، در مسیر یگانگی فعال انسان با آفرینش مؤثر واقع ّ شوند؛ بلاشک واجد نقش مترقی و پیش برندهیی هستند و نمیبایست آنها را محکوم شمرد و چرا که نباشند؟ اگر میتوان با نیایش چنان چیزی را به دست آورد، مسأله حل است؛ اگر چه بهسادگی امکانپذیر نیست....
گناه و ثواب
از یگانگی بهعنوان عامترین معیار تکاملی صحبت کردیم، اجازه بدهید در همین رابطه مفهوم ثواب و گناه را بررسی کنیم. وقتی معیار عمومی تکامل یعنی یگانگی و توحید را داریم، مفهوم رئالیستی ثواب و گناه هم روشن خواهد شد.هر آنچه که به توحید، به یگانگی فردی و اجتماعی در مسیر تطابق هر چه بیشتر انسان با جامعه، با خودش، با فطرت زندگی و با ناموس هستی کمک کند؛ این ثواب است و عکسش گناه. یک مفهوم عینی واقعی)رئالیک(، فریب نیست!.....