حدیث راه پرخون- قسمت اول
دربهای بسته، قلبهای شکسته، پیوندهای گسسته و رهروانی خسته.
این خلاصه ترین توصیف از وضعیت سیاسی ایران در اوایل دهه ۴۰ خورشیدی است.
همان روزگار تلخی که در تاریخ معاصر ایران به گورستان رفرمیسم معروف است .
قیام مردم در سر فصل ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ سرکوب شده و جریانهای رفرمیستی و اصلاح طلب از نفس افتاده اند.
برای یک ملت هیچ دردی توانفرسا تر از نا امیدی جمعی نیست، عارضه ای هولناک که میتواند چند نسل را در باتلاق رخوت و انزوا فرو ببرد .
محمد حیاتی:
صحبت از یک گسست تاریخی است یک برحه دشوار و حساس، ببینید یاس تبدیل به یک اپیدمی شده بود به هرکی که می رسیدی می گفت جواب ندارد می گفت تمام شد همه چیز تمام شد .
آخه سرکوب واختناق بیداد می کرد فقط این شدت پلیسی و امنیتی بود که هر کسی آنرا احساس می کرد، فهم می کرد و اصلا به فهم سیاسی خاصی هم نیاز نداشت هر کی کمی دستش توی کار بود، می فهمید که آقا دیگر مبارزه پارلمان تاریستی جواب ندارد نمی شود با این اختناق این کار را کرد. یعنی دیگر هیچ فضایی و مجالی برای فعالیت سیاسی وجود نداشت و ندارد....