- نمکی وزیر بهداشت: «ممکن است در دقایق آخر گلهای سهمگینی وارد دروازه سلامت بشود و ما مغلوب و مقهور در گوشهیی از جهان سرافکنده بمانیم».
- زالی رئیس ستاد کرونا در تهران: «تعداد بیماران جدید در تهران در حال افزایش است... که نشانهٔ سیر مستمر و علیالدوام بیماری در تهران است. کنترل یا کاهش بار شیوع کرونا پیام غلطی است که بهمردم رسیده است».
- حقشناس عضو شورای شهر تهران: «وقتی وزارت بهداشت آمار ۱۰ استان سفید را با استان قرمز تهران یکجا اعلام میکند، شهروندان تهرانی فکر میکنند هیچ خبری نیست؛ این مشارکت در قتل عمد میتواند باشد».
- عماد افروغ، عضو پیشین مجلس ارتجاع: «مردمی که آن حادثه (قیام آبان) را خلق میکنند همان کسانی هستند که در ارتباط با سیل و زلزله و کرونا بهمیدان خواهند آمد».
- روزنامهٔ حکومتی جهان صنعت (۳ اردیبهشت) «این بار اعتراضات شدیدتر و همراه با خشونت خواهد بود و میتوان از آن بهعنوان یک ابر جنبش اعتراضی در کشور یاد کرد».
این هشدارها که هم ناظر بهشیوع انفجاری ویروس مرگبار کروناست و هم ناظر بهانفجار سهمگین اجتماعی، حالت مستمر یافته و هر روز نسبت بهروز پیش، شدیدتر و صریحتر میشود، اما عجیب است که گویی در رأس هرم قدرت هیچ گوشی برای شنیدن این هشدارها و صدای گوشخراش آژیرهای خطر وجود ندارد؛ چرا که خط عادیسازی، برداشتن تدریجی محدودیتها و فاصلهگذاریهای اجتماعی و روانه کردن گروههای بیشتری از مردم بهمیادین مین کرونا، بیوقفه دنبال میشود. بهرغم آنکه دستاندرکاران امور درمانی در شهرها و استانهای مختلف و حتی در داخل ستاد کرونا، از گسترش ابتلا و افزایش شمار درگذشتگان خبر میدهند، اما آمار مسخرهٔ رسمی شمار ابتلا و فوتیها را در محدودهٔ مشخصی تثبیت کرده است.
انتخاب ناگزیر میان بد و بدتر
بنابراین سؤال این است که چرا خامنهای که این خط را تعیین کرده و روحانی که مجری آن است، چرا این هشدارها را جدی نمیگیرند؟ آیا این هشدارها را قبول ندارند و آن را ناشی از ترسهای موهوم میشمارند؟ آیا خودشان از پیامدهای خطی که در پیش گرفتهاند، نمیترسند؟ یا تمهیدات مطمئنی برای مقابله با پیامدهای آن اندیشیدهاند؟
پاسخ این است که میترسند و بسیار هم میترسند؟ چرا که خیلی خوب از واقعیتهای دهشتناک موجود خبر دارند. اما بین بد و بدتر، ناگزیر بد را انتخاب کردهاند. روحانی یک بار این بد و بدتر را چنین بیان کرد: «کرونا یک بیماری است ولیکن بیکاری یک خطر بزرگ است، نباید مرگ و میر ناشی از کرونا مهار شود ولی مرگ و میر ناشی از فقر و بیکاری راه بیفتد». روحانی بهاین ترتیب بهوضعیت فوقالعاده شکنندهٔ اقتصاد رژیم اذعان میکند که از یکطرف بر اثر تحریمها و از سوی دیگر بهخاطر بهصفر نزدیک شدن درآمد نفت و بهحداقل رسیدن صادرات محصولات پتروشیمی در آستانهٔ فلج مطلق و خفگی کامل قرار دارد. از این رو بهدلیل آنکه رژیم توان یا ارادهٔ تأمین هزینهٔ قرنطینهٔ نیمبند شهروندان را ندارد، با حرکت ارتش بیکاران زودتر از تبعات ناشی از کرونا، از پا درمیآید.
اما آیا خامنهای و روحانی گمان میکنند که با ادامهٔ این خط (پیگیری فرستادن کارگران و زحمتکشان بهقربانگاه کرونا) میتوانند از خطر ارتش گرسنگان برهند؟ پاسخ منفی است! اظهارات سرکردگان نهادهای اطلاعاتی امنیتی و انتظامی رژیم بیانگر آن است که آنها بهشدت هراساناند و وقوع انفجار را در این «اتاق پر از گاز» هر لحظه انتظار میکشند. شماری از این عناصر و سرکردگان نهادهای سرکوبگر مرکب از «معاون وزیر کشور، نمایندگانی از سپاه، نیروی انتظامی، مرکز پژوهشها و معاون وزارت اطلاعات» که روز دوم اردیبهشت در کمیسیون امنیت مجلس ارتجاع گرد آمده بودند، «آثار و عواقب کرونا بر امنیت داخلی و خارجی را مورد بررسی» قرار دادند. آنها طی اظهاراتی که بخشهایی از آن بهطور جسته گریخته در رسانههای حکومتی (از جمله روزنامهٔ حکومتی همشهری ـ ۳اردیبهشت) انعکاس یافت، هراس خود را از وضعیت انفجاری کنونی نمایان کردند و کوشیدند اطمینان خاطر بدهند که «نیروهای امنیتی شبانهروز کار میکنند و نتیجه را در اختیار مدیران ارشد نظام قرار میدهند». یکی از مهرههای اطلاعاتی در همین جلسه ادعا کرد که «الحمدلله دستگاه امنیتی سناریوهای مختلف... اپوزیسیون، معاندان و دشمنان را میشناسد و برای همه آنها سناریو و برنامه دارد».
ادعاها ناشی از ثبات و اطمینان یا درماندگی مطلق؟
این ادعاهای پوشالی پیش از آنکه تصویری از ثبات و اطمینان ارائه کند، بیانگر وحشت بیحدی است که سراسر رژیم، بهویژه نهادهای سرکوبگر را فراگرفته است. رژیم بهمنظور آرامسازی و عادیسازی از یکسو میکوشد با تبلیغات و با سانسور، واقعیت فاجعهیی که سراسر کشور را فراگرفته، وارونه و عادی جلوه دهد؛ از سوی دیگر با مسکنهای حقیری مانند وام یک میلیون تومانی و توزیع بستههای غذایی در میان معدودی از گرسنگان و خانوادههای نیازمند، خشموکین آنها را تسکین دهد؛ اما از آنجا که خودش هم میداند این اقدامات ناچیزتر از آن است که کمترین تأثیری بر حجم عظیم فقر و فاقهٔ مردم داشته باشد، بهشیوهٔ شناخته شده خود یعنی تشدید جو ارعاب پناه برده و بهاعدام گروه گروه زندانیان کرونازده متوسل شده است؛ اقدام جنایتکارانهیی که مبین درماندگی و وحشت رژیمی است که برای کنترل جامعه انفجاری و بقای خود، راهی جز سرکوب و قهر نمییابد. اما روشن است که این وحشیگری و شقاوت، بر ظرفیت انفجاری جامعه میافزاید و انفجار محتوم را تسریع میکند.