خامنهای در حرفهایش در روز ۱۹دی، با اذعان بهرویارویی جوانان و نوجوانان با رژیم، ضمن آنکه دجالگرانه آن را ناشی از پروپاگاندا و وسوسهٔ دشمن قلمداد میکرد گفت: «علاج پروپاگاندا تبیین است؛ تبیین حقیقت از زبانهای مختلف، از حنجرههای مختلف، با تعبیرات مختلف، با ابتکارات مختلف، تبیین وسوسهای را که روی جوان یا نوجوان اثر میگذارد، چی میتواند برطرف کند؟باتون که نمیتواند برطرف کند، آن وسوسه را، تبیین میتواند برطرف کند».
ناگفته روشن است که خامنهای یعنی کسی که هم در قتلعام خیابانی آبان ۹۸ و هم در این چند ماه قیام سراسری بهعنوان فرماندهندهٔ اصلی اعدامها و کشتار صدها جوان و کودک، رسوای خاص و عام شده، میخواست چنین وانمود کند که گویا بهبیاثر بودن سرکوب در مورد نسل جوان پی برده و قصد دارد به جای سرکوب و باتون، با تبلیغات و بهاصطلاح خودش «تبیین» با آن مقابله کند؛ البته همین میزان مانور و نمایش هم در قاموس ضحاک زمانه چندان جایی پیدا نمیکند و او در یک جمله پیشتر، میخ سرکوب را کوبیده و گفته بود: «اغتشاش کردن توی خیابان... خیانت بود، بلا شک خیانت بود و دستگاههای مسئول هم برخورد جدی و عادلانه میکنند با خیانت، باید هم بکنند».
از همین رو برخی از کاربران شبکههای اجتماعی تعبیرهای طنز گونه و گویایی منتشر کردند با این مضمون که حرف واقعی خلیفه خونآشام این است که باتون کارآیی ندارد، بلکه گلوله و طناب دار باید بهکار برد!
اما آنچه که ولیفقیه خونریز ارتجاع را بههمین مانور تو خالی و ضد و نقیضگویی رسوا وادار کرده، قیامی است که ۴ماه است، با ضربات بیامانش، تعادل رژیم را بههم زده است.
خامنهای از طرفی با این واقعیت روبهروست که سرکوب و بهخصوص اعدامها نتوانسته مردم و شورشگران را مرعوب کند و متوقف سازد، بلکه هر اعدام بهمثابه تازیانهیی، توسن قیام را با سرعت و شتاب بیشتری بهحرکت و پویش درآورده است. کما اینکه اعدام جنایتکارانهٔ دو قهرمان شورشگر، محمدمهدی کرمی و محمد حسینی، موجی از خشم و برانگیختگی اجتماعی را در پی داشت. قیامآفرینان و شورشگران در تهران و دیگر شهرهای میهن خروشیدند: «خامنهای ضحاک میکشیمت زیر خاک»، «قسم بهخون یاران ایستادهایم تا پایان» جوانان شورشگر بر سر مزار آنها حضور یافتند و ضمن گلباران تربت یاران و همرزمان شهیدشان، با آنان پیمان بستند و گفتند: «ما بذر آزادی کاشتیم».
کانون دختران شورشی در تهران بهحرکت درآمدند و علیه اعدام و برای استمرار قیام خروشیدند و شعار دادند: «طناب دار جلاد برگردن دماوند هرگز اثر ندارد».
فراتر از اینها در بامداد ۱۹دی یک فراز درخشان در قیام ۴ماهه، در اعتراض بهحکم اعدام دو جوان قیامی رقم خورد. مردم خشمگین و جوانان شورشگر، از نیمهشب یکشنبه در مقابل زندان گوهردشت تجمع کردند و تا صبح دوشنبه خروشیدند: «این آخرین پیامه اعدام کنی قیامه»، «امسال سال خونه، سید علی سرنگونه» و «هر یک نفر کشته شه هزار نفر پشتشه» تا مانع از اجرای احکام اعدام قریبالوقوع محمد قبادلو ۲۲ساله و محمد بروغنی ۱۹ساله شوند.
اما از سوی دیگر نظام منحوس ولایت فقیه برآمده از قتلعام است و سرکوب و اعدام برایش ضرورتی حیاتی دارد. البته همهٔ دیکتاتوریها بهدرجاتی بهسرکوب و زندان اتکا دارند، اما دیکتاتوری سیاه و قرونوسطایی آخوندی در این زمینه هم فاصلهٔ کیفی با همهٔ دیکتاتوریهای معاصر دارد. اعدام بهراستی بهمثابه دم و بازدم این هیولای آدمخوار است.
کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت در تاریخ ۲۶اردیبهشت ۱۴۰۱ بر اساس اسناد بهدست آمده از قضاییه آخوندها فاش کرد هماکنون «۵۱۹۷ زندانی زیر حکم اعدام یا قصاص نفس هستند». زندانیان در واقع گروگان هستند و هر جا که حکومت بهلحاظ سیاسی و امنیتی احساس کند باید دز ارعاب و سرکوب را در شهری یا منطقهیی بالا ببرد، آنها را بهاقتضای نیازش دستهدسته اعدام میکند. این واقعیت بهیمن افشاگریهای مستمر مقاومت ایران، در جامعهٔ بینالمللی نیز کاملاً شناخته شده است. در همین رابطه فولکر تورک، رئیس حقوقبشر سازمان ملل گفت: «دولت ایران از اعدام بهمثابهٔ یک حربه برای ایجاد ترس در مردم و سرکوب مخالفتها، استفاده میکند و... اعدام بهمنزله قتل با مجوز از سوی دولت است» (۲۰دی ۱۴۰۱).
بهاین ترتیب ضحاک خونآشام در بنبست مرگباری گیر افتاده است که راه خروجی برایش متصور نیست. از یکسو او طی همین روزها بهچشم دیده است که اقدام بهاعدام قیامکنندگان و شورشگران، بنزین بر آتش قیام است، اما اگر از اعدام دست بردارد، قیام مسیر قهر و آتش را بیوقفه ادامه میدهد. در هر حال رژیم از سرنوشت محتوم خود گریزی ندارد.