در حالی که تاکنون بیش از ۱۲هزار فلسطینی جانباختهاند و بیش از ۳۰هزار مجروح و صدها هزار نفر آوارهٔ بیابانها گردیدهاند، رئیسی جلاد قتلعام۶۷، فاجعهٔ غزه را زمینهساز «نظم عادلانهٔ جهانی» توصیف کرد و برای توجیه فجایع جنگافروزی رژیم با رضایت و شقاوت و دجالیت گفت: «آنها دارند در محضر پروردگار متعال آزمون و امتحان میدهند»!
خلیفهٔ خونریز و نمایندگانش در جمعهبازارها نیز ضمن انواع بهرهبرداریها از فجایع غزه همچنان با عمامهشان گردو میشکنند و نمیتوانند خوشحالی و رضایتشان را کتمان کنند.
آخوند جنایتکار سعیدی، رئیس دفتر سیاسی عقیدتی خامنهای با اظهار خرسندی و شادمانی از دستاوردهای جنگافروزی ولو به قیمت هزینهٔ سنگین آن برای مردم فلسطین گفت: «به نظر میآید که اینکار بسیار بهموقع بود بسیار بهجا بود بسیار لازم بود. حالا به دستاوردهایش اشاره بکنیم متوجه میشویم که میارزید این مقدار هزینه در برابر آنچه را که دستاوردهای آن برای بشریت... در آینده مشهود خواهد شد» (شبکهٔ حکومتی باران ـ ۲۷آبان ۱۴۰۲).
پیش از آن هم آخوند اعرافی گماشتهٔ خامنهای در نمایش جمعهٔ قم (۱۹آبان)، آوارگی و کشتار کودکان غزه را «دستاورد بزرگی» برای نظام توصیف کرد و با خوشحالی و وقاحت گفت: «این مرحله نو و شکلگیری جبهه جدید در درون فلسطین و محور مقاومت، دستاورد بزرگی بود که همین الآن هم این دستاورد بههمهٔ این سختیها و مشکلات برای ملت فلسطین و امت اسلام میارزد و ارزش دارد».
خلیفهٔ جنگافروز و کارگزارانش که گمان میکنند میتوانند از خون کودکان و آوارگی مردم فلسطین سپری برای حفاظت از نظام در برابر قیام بسازند، جنگ خونین غزه را نه فقط دستاورد، بلکه فرصتی بزرگ برای بقای نظام میدانند.
روزنامهٔ حکومتی رسالت، ارگان باند فاشیستی مؤتلفه (۲۴آبان ۱۴۰۲)، طی مقالهیی، در پاسخ به این سؤال که «با وجود هزاران شهید فلسطینی، آیا ارزشش را داشت» ؟ بیدرنگ پاسخ میدهند: «صد درصد! نوار غزه حدود ۱۵ سال است که در محاصره کامل است و زندگی عادی در جریان نیست...».
چنان راحت از ویرانی و مرگ هزاران فلسطینی ابراز خشنودی و رضایت میکنند که تعجب و حیرت برخی خودیهای نظام هم برمیانگیزد. یک روزنامهٔ حکومتی، ضمن ابراز شگفتی از فرهنگ و ادبیات مشمئزکنندهٔ مسئولان نظام در رابطه با فاجعهٔ غزه نوشت: «هر چیزی را در یک بسته سیاسی داخلی تحلیل میکنند و حتی کاری به ادبیات سیاسی خارجی خود ندارند که آیا این ادبیات برای مردم جهان و دیگر دولتها، قابلفهم هست یا خیر؟ آنان ادبیات خود را متناسب با مخاطبان محدود در داخل کشور تنظیم میکنند، زیرا مسأله آنان نه فلسطین است و نه اسرائیل» (سایت حکومتی بهارنیوز ـ ۶آبان)
چندی پیش خرازی رئیس شورای راهبردی روابط خارجی خامنهای، در منتهای وقاحت، کشتار فلسطینیها را موضوعی عادی، پیشپاافتاده و مقدمهٔ پیروزی استراتژیک برای نظام توصیف کرد و گفت: «البته، فلسطینیها بهزندگی همراه با کشتار و جنایات رژیم عادت دارند... بنابراین در برابر یک پیروزی راهبردی، آمادهاند چنین هزینههایی را نیز بپردازند».
این، منطق هیولایی است که دورهٔ تاریخیاش بهسر آمده و برای سدبستن در برابر ارادههای مردم و ادامهٔ حیات ننگینش نیاز به ویرانی و جنگ دارد. با همین منطق صدها هزار کشته و میلیونها آواره را در سوریه سپر بقای نظام کردند و امروز حتی از مرگ فجیع نوزادان در بیمارستان لذت میبرد.
امیرعبداللهیان وزیر خارجهٔ رئیسی جلاد، چندی پیش در یک گفتگوی تلویزیونی، در توجیه علت خوشحالی نظام از جنگی که جز ویرانی و کشتار، نتیجهیی برای مردم فلسطین ندارد گفت: «امروز اگر ما از غزه دفاع نکنیم فردا باید در مقابل این بمبها در بیمارستان کودکان در شهرهای خودمان دفاع بکنیم».
این پایه و مبنای تئوری بقای هیولا است که بارها توسط خمینی و خامنهای در اشکال مختلف مطرح و اجرا شده است.
خلیفهٔ جنگافروز میخواهد با جنگ، هم سرپوشی برای سرکوب و اختناق داشته باشد و هم سدی بسازد در برابر آتشفشان قیامی که میتواند ریش و ریشهٔ نظام را بسوزانند. به همین علت جنگ را فرصتی برای بقای نظام میبیند و نمیتواند خوشحالی و رضایتش را از کشتار و ویرانی در غزه کتمان کند.