مماشاتگران غربی که فارغ از رنج و خون مردم تحت ستم ایران، درگیر منافع اقتصادی خود از کیسهٔ گشاد آخوندهای حاکم بودهاند، همواره تلاش بر لاپوشانی جنایتهای درون و برونمرزی داشتند. اما این روزها هزینهٔ این سیاست کثیف، کیفاً بیشتر از پیش شده است.
دادستان استان وو VAUD سوئیس پس از سالها تعویق و کارشکنی، طبق قانونی استدلال کرد که پروندهٔ ترور شهید بزرگ حقوقبشر «مشمول گذر زمان» شده و مختومه اعلام خواهد شد. بازگرداندن ۱۴ دیپلمات-تروریست این پرونده در همان روزگار توسط کشور فرانسه انجام گرفت که بعدها روشن شد این رفتار سیاسی ننگین، پایهٔ سیاست کثیف مماشاتی شد که طبق آن حتی داشتن «یکی دو بمب اتمی» از نظر ژاک شیراک موضوع مهمی تلقی نمیشد. سیاستی که نهایتاً به کودتای متفعن ۱۷ژوئن ختم شد و پروندهیی فضاحتبار که تبدیل به شرمساری بزرگی در سیستم قضایی فرانسه گردید.
خون ماندگار شهید بزرگ حقوق بشر
هنوز کام خامنهای از این خبر «شیرین» نشده بود که این بار خبر اعمال محدودیت بر ۱۳تن از افراد دخیل در این پرونده و همچنین لیستگذاری مدیر پیشین شکنجهگاه اوین، از سوی وزارتخارجه آمریکا اعلام شد. امری که مورد استقبال رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران هم قرار گرفت. گفتنی است که مقاومت ایران بارها مجامع بینالمللی را به پیگیری و دستگیری و محاکمهٔ عاملان و آمران این جنایت فجیع و آشکار، دعوت کرده است.
ناگفته پیداست که مسئول اصلی این جنایت، خامنهای بوده که از طریق اکبر ولایتی (وزیر خارجهٔ وقت و مشاور فعلی خامنهای) و علی فلاحیان (وزیر اطلاعات وقت) پشت این قتل و همچنین بسیاری دیگر از سوءقصدهای مشابه قرار داشتند و مقاومت ایران همواره بهدنبال قرار دادن این جنایتکاران در برابر عدالت بوده است؛ عدالتی که تا همینجا هم پشت دیوارها و موانع مماشات و منافع اقتصادی، بسیار کند حرکت کرده و به تأخیر افتاده است.
دست داشتن رژیم ایران در صدها جنایت بینالمللی
پیش از این، در ۳ خرداد۹۹ وزارتخارجه آمریکا در گزارشی از ۳۶۰ترور یا انفجار هدفمند رژیم ایران در بیش از ۴۰کشور دنیا یاد کرد. صد البته که این شامل تمامی اقدامات و جنایتهای رژیم آخوندی نبوده، اما تا همینجا هم نشان داد که مانند پروندهٔ اتمی و سودای بمبسازی رژیم، مقاومت ایران یگانه افشاکنندهٔ موثق اقدامات پیدا و پنهان این حکومت برای تداوم حکومت ننگین «ولایت مطلقهٔ فقیه» بوده است.
واقعیت این است که رو آمدن یا اذعان به این جنایتها، بهطور مستقیم و قانونمند، حقانیت و در عینحال مظلومیت اپوزیسیون آنرا برجستهتر ساخته و به نوعی فشار را بر پاشنهٔ آشیل این حکومت بالا میبرد. زیرا هر گونه نام بردن مستقیم یا غیرمستقیم از مجاهدین و مقاومت ایران، بالمآل هیولای ولایت را هراسانتر میسازد.
رسانههای خامنهای؛ واکنش هراسآلود تحت کنترل
خامنهای «رسید دریافت» را داد؛ اما بهنحوی که باعث ایجاد دلهره در نیروهایش نشود!
در پی این خبر، رسانههای حکومتی که همواره در موضوعات عام بهطور چشم بسته و آتش به اختیار اقدام به جنجال یا فحاشی میکنند، ناگهان مانند اسب مسابقهای که جلوی مانع «کپ» میکند، منتظر «فرموده»ی بیت ماندند. آن قدر هم کودن نیستند و این قدر آموختهاند که وقتی پای مجاهدین در موضوعات بینالمللی در میان باشد، هر گونه آتش به اختیاری ممکن است باعث سقوط یا غرق شدن «خودی»ها شود!
از این رو در نهایت همگی از روی دست یکدیگر متن کمابیش مشابهی را منتشر کردند که بیشترشان پاراگراف زیر را در متن خود دارد: «... تلاشهای خصمانه آمریکا علیه ایران در حالی ادامه دارد که سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ با شکست همراه شده و هماکنون متحدان آمریکا نیز حاضر به دفاع از سیاستهای یکجانبهگرایی وی نیستند. ». .!
اما آنچه ترس روزافزون خامنهای و ولایتمعاشان بیتاش را سبب میشود، به بار نشستن مواضع مقاومت ایران در مجامع بینالمللی از یکسو و «گیر افتادن» عبای عمود خیمهٔ نظام در پروندههای جنایتهای بینالمللی از سوی دیگر است.
اذعان مورگان اورتگاس به طراحی و زمینهسازی برای قتلعام زندانیان در سال۶۷؛
اعمال محدودیت بر ۱۳ دیپلمات ـ تروریستی که خامنهای در تلاش برای پاک کردن نام آنها از پروندهٔ قتل دکتر کاظم رجوی بود؛
گیر افتادن اسدالله اسدی دیپلمات تروریست رژیم در دادگاه بلژیک
حکم دادگاه ویژه لبنان و تأیید نقش مستقیم عامل حزبالشیطان لبنان در ترور رفیق حریری؛
در کنار مسائلی مانند بررسی نقش رژیم آخوندی در انفجار عظیم بندر بیروت و انتقال مواد منفجرهٔ آن توسط ماهان ایر تحت فرمان سپاه پاسداران به حزبالله که در نشریهٔ «دی ولت» آلمان منتشر شده است و ...
همهٔ این موارد در کنار شعار پر مفهوم «نه غزه نه لبنان» مردم ایران که خواستار قطع دخالت و سرنگونی حکومت آخوندی میشوند، مرجع و مصدر هراس خامنهای است. این همان درد بیدرمانی است که پیکر و روان خامنهای و حکومتش را تا واپسین روز حیات ننگین و جنایتبارش رها نخواهد کرد.