قیام سراسری و انقلاب دمکراتیک ایران، در پیشروی خود، هم در شعارها و هم در مشی و شیوهٔ عمل، مسیر رادیکالیسم را طی میکند. قیام، موانع و شعارهای انحرافی و راهحلهای میانهبازانه، مطالبهگرانه و اصلاحطلبانه را کنار میزند و آنچه برجسته و درخشان میشود، آرمان سرنگونی و نفی تام و تمام هر نوع دیکتاتوری است.
این واقعیت را در همهٔ عرصههای قیام و بهخصوص در دانشگاهها میتوان دید. مسعود رجوی در پیامی بهتاریخ ۱۱مهر ۱۴۰۱ گفت: «روزگار خاموشی پس از آن کودتای سیاه ضدفرهنگی در دانشگاهها بهپایان رسیده و اکنون هر دانشگاه بهیک کانون شعلهور شورش و انقلاب تبدیل شده است».
آنچه رهبر مقاومت گفت، پس از گذشت ۳۹روز از قیام، اکنون کاملاً نمایان است. طی این مدت دانشگاههای کشور هر روز بهراستی «کانون شعلهور شورش و انقلاب» بودند.
حضور بهادری جهرمی سخنگوی دولت رئیسی جلاد، در روز دوشنبه دوم آبان در دانشگاه خواجه نصیر تهران، آزمونی دوباره و تلاش شکستخوردهٔ دیگری از جانب رژیم برای یافتن جاپایی در دانشگاه بود.
پس از تجربهٔ فضاحتبار رئیسی در دانشگاه الزهرا (در تاریخ ۱۷مهر) که دانشجویان با شعارهای «رئیسی برو گمشو» و «مهمان قاتل نمیخوایم» او را با خفت از دانشگاه بیرون کردند و بهخصوص هنگامی که این رسوایی توسط رسانههای خبری بینالمللی، انعکاسی جهانی یافت، رژیم درصدد بود این رسوایی را جبران کند؛ از این رو رئیسی این بار سخنگوی خود را بهروی این میدان مین فرستاد. آخوند رئیسی در همین روز (دوم مهر) در جلسهٔ هیأت دولت پیشاپیش از «مسئولان» که برای رفع ابهامات در جمع مردم و دانشجویان حضور پیدا میکنند، قدردانی کرد؛ چرا که میپنداشت با تمهیدات امنیتی بیشتر و با بهخدمت گرفتن گلهٔ بسیجیها این بار خواهد توانست ورق را برگرداند. اما نتیجه برای رژیم از آزمون اول نیز مفتضحانهتر بود و دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر با شعارهای کوبندهٔ «مرگ بر دیکتاتور»، «هدف کل نظامه»، «امسال سال خونه سیدعلی سرنگونه»، حق سخنگوی وقیح رئیسی را کف دستش گذاشتند و نهایتاً با فریادهای خشمآگین قاتل برو بیرون، او را از دانشگاه خود بیرون انداختند و نقشهٔ ابلهانهٔ وی را که تلاش میکرد وانمود کند بین شعارها و خواستههای دانشجویان و رژیم فرقی نیست، نقش بر آب کردند.
این رویداد اثبات این واقعیت بود که دانشگاه از خاکستر سرکوب و اختناق و کرونا سر برآورده و در متن قیامی که سر بازایستادن ندارد، جایگاه خود را بهعنوان سنگر آزادی احراز میکند. این واقعه و روند پیشرفت دانشجویان در مسیر رویارویی و درگیری با دشمن و سازشناپذیری در مقابل ترفندهای رژیم، با پرداخت بهای آن، اثبات میکند که دانشگاه نیز در متن پیشروی قیام و انقلاب دمکراتیک، از ترفندهای آخوندساخته عبور کرده و وارد مرحله جدیدی از احراز جایگاه واقعی خود در مقطع درخشان پیش از کودتای ارتجاعی موسوم به انقلاب فرهنگی شده و هرگز بهعقب باز نخواهد گشت.
البته رژیم همچنان تقلا میکند که آب رفته را بهجوی برگرداند و دوباره بر دانشگاه سیطره پیدا کند. در همین رابطه روزنامههای حکومتی (۲آبان) نوشتند که وزیر علوم دولت رئیسی جلاد خبر داده که رژیم قصد دارد دفتر نیروهای مسلح (سپاه پاسداران) را در دانشگاهها دایر کند و بهاین ترتیب بهحضور پاسداران جنایتکار در دانشگاه رسمیت بدهد. اما این اقدام جدای از آنکه شکست و پسافتادگی رژیم در دانشگاه را بارز میکند، موجب نگرانی و هراس عناصر و جریانهای درون رژیم شده است. روزنامهٔ حکومتی همدلی با یادآوری شکست اقدامات سرکوبگرانهٔ قبلی، آن را «برخورد امنیتی با دانشگاه؛ پر از هزینه، خالی از فایده» توصیف کرد و نوشت: این تصمیم «در روزهایی که دانشگاهها بهعنوان یکی از کانونهای اصلی ناآرامیهای اخیر ملتهب هستند، با چه انگیزهای مطرح میشود؟».
روزنامهٔ حکومتی ستاره صبح نیز این تصمیم را «غیرعقلانی» دانسته و هشدار داد: «حضور روزمره (پاسداران در دانشگاه) خود ممکن است موضوع و مسألهیی تازه ایجاد کند»
میتوان نتیجه گرفت این تصمیم اگر عملی شود، همچون بنزین بر آتش خشم انقلابی دانشجویان، شعلههای قیام و انقلاب در دانشگاهها را هر چه سرکشتر خواهد کرد.