محمد حنیفنژاد پس از تشکیل سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۴۴تربیت کادرها و رهبران ذیصلاح را در اولویت اول قرار داد.
تدوین ایدئولوژی و استراتژی
محمد حنیفنژاد همچنین به تدوین ایدئولوژی و استراتژی سازمان مجاهدین خلق ایران پرداخت.
تدوین استراتژی سازمان مجاهدین خلق ایران توسط یک گروه ۱۶نفره در چهار گروه چهار نفره و با نظارت شخص محمد حنیفنژاد از اوایل سال ۱۳۴۸ آغاز گشت.
ارائه استراتژی در ۹بند
پس از حدود ۸ماه بررسی و کار شبانه روزی، استراتژی سازمان مشخص و بهصورت بندهایی عرضه شد. این بندها چنین بودند:
۱- حکومت شاه، بورژوازی کمپرادور (وابسته) بهشمار میرود. پیش از سال۱۳۴۲ یعنی پیش از اصلاحات ارضی، طبقه حاکم در ایران، بورژوا- ملاک بود.
یعنی تلفیقی از بورژوازی و فئودالیزم در حاکمیت وجود داشت. پس از انقلاب سفید و آغاز اصلاحات ارضی، بافت جامعه ایران و حاکمیت آن به سمت بورژوازی کمپرادور حرکت کرد.
۲- رژیم شاه، یک رژیم پلیسی -نظامی است. بنابراین بر جامعه نیز یک فضای پلیسی – نظامی حاکم است. و سرکوب برعهده نیروهای مخفی ساواک میباشد.
(این موضوع ازین جهت حائز اهمیت بود که اگر یک رژیم فرضا نظامی – پلیسی باشد، شیوههای مبارزه متفاوت خواهد بود. بهعنوان مثال رژیم خمینی یک رژیم نظامی محسوب میشود که سرکوب را با قهر علنی یعنی توسط سپاه پاسداران انجام میدهد)
۳- شرایط عینی انقلاب آماده است. مشکل در شرایط ذهنی (رهبری و سازمان رهبری کننده) است.
۴- علت به صحنه نیامدن مردم، اختناق پلیسی است. پس باید به طلسم اختناق ضربه زد و آنرا با انجام عملیات دچار تزلزل کرده و به مردم جسارت داد.
۵- جامعه ایران یک جامعه مذهبی است و در آن یک پتانسیل بالقوهٔ مبارزاتی بهدلیل فرهنگ مبارزاتی مذهبی وجود دارد.
۶- تقدم استراتژی جنگ شهری بر جنگ روستایی.
۷- جنگ در روستا پس از شهر و یعنی پس از پاره شدن تور اختناق در شهر باید آغاز شود.
۸- در روستا باید به آزاد کردن منطقه و تشکیل ارتش آزادیبخش پرداخت.
۹- خصلت عملیات شهری باید ضددیکتاتوری باشد. یعنی ضربه زدن به مظاهر سرکوب در راستای پاره کردن تور اختناق.