سروده پرستو
ستاره گم شده و خورشید سر زد
پرستویی به بام خانه پر زد
در آن صبحم صفای آرزویی
شب اندیشه را رنگ سحر زد
پرستو باشم و از دام این خاک
گشایم پر بسوی بام افلاک
ز چشمانداز بیپایان گردون
درآویزم به دنیای طرب ناک
پرستو باشم و از بام هستی
بخوانم نغمههای شوق و مستی
سرودی سر کنم با خاطری شاد
سرود عشق و آزادی پرستی
پرستو باشم از بامی به بامی
صفای صبح را گویم سلامی
بهاران را برم هرجا نویدی
جوانان را دهم هرسو پیامی