728 x 90

شرایطی بدتر از دوران جنگ ضدمیهنی!

لوله خوابی بر اثر فقر و بی مسکنی
لوله خوابی بر اثر فقر و بی مسکنی

یک اعتراف تکان‌دهنده

بارها مقامات رژیم اعتراف کرده‌اند که شرایط اقتصادی ایران، بدتر از دوران جنگ ضدمیهنی بین ایران و عراق است. بیژن زنگنه، وزیر نفت دولت آخوند روحانی در تاریخ ۲۸شهریور ۹۸ در این باره گفت: «اکنون شرایطی که از نظر اقتصادی بر کشور حاکم است از زمان جنگ سخت‌تر شده به این دلیل که ما در زمان جنگ نفت را بدون هیچ محدودیتی می‌فروختیم، پول حاصل از فروش نفت در بانکها می‌رفت و هر چی می‌خواستیم می‌خریدیم».

منظور از «هر چه می‌خواستیم می‌خریدیم»! خاصه‌خرجی‌های مربوط به هزینه‌های سرسام‌آور جنگ و نعره‌های کشورگشایانه بود؛ از جمله خرید موشکهای تاو و هاوک و نیز قطعات یدکی اف ـ ۴ و تانک ام ـ ۶۰ و نیز موشک ایم ـ ۹ سادیدوایندر و سایر تسلیحات و تجهیزات دیگر. در آن شرایط کالاهای اساسی از طریق کوپن تأمین می‌شد. صف‌های طولانی برای خرید نفت و گاز و نیز مایحتاج اولیه مانند مرغ و پنیر و قند و شکر بخشی از زندگی روزمرهٔ مردم را تشکیل می‌داد. در آن سالیان فروش نفت ایران در برخی ماههای سال، از چند میلیون بشکه در روز به ۱۰۰۰ بشکه در روز تنزل کرده بود و اقتصاد ایران با رکود شدید مواجه بود.

تصویری از اقتصاد ملاخور شده، ۴دهه پس از اشغال ایران

نزدیک به یک سال پس از اعتراف بیژن زنگنه به خرابی وضعیت اقتصاد ایران و غیرقابل مقایسه بودن آن با دههٔ شصیت، روزنامهٔ حکومتی آفتاب یزد (۱۶مرداد۹۹) با بازتکرار این مفهوم به‌نقل از یک کارشناس اقتصاد به نام مرتضی افقه می‌نویسد:

«شرایط کنونی ما از لحاظ اقتصادی و سیاسی به‌مراتب بدتر از دوران جنگ است زیرا در زمان جنگ اگر چه محدودیت‌های تجاری وجود داشت اما می‌توانستیم نفت بفروشیم و کالاهای مورد نیاز را وارد کنیم و هم این‌که جمعیت این‌قدر زیاد نبود. اما در شرایط حاضر ما نه قادر به فروش نفت هستیم و نه می‌توانیم کالاهای مورد نیاز را با ارز ذخیره وارد کنیم. و نه می‌توانیم ارز حاصل از کالاهایی که احیاناً می‌فروشیم از طریق سیستم بانکی وارد کنیم. اما باید بپذیریم که سه دهه بعد از جنگ بی‌تدبیرانه منابع بسیاری را از دست دادیم و نتوانستیم اقتصاد را به جایی برسانیم که مردم در شرایط تحریم این‌قدر تحت فشار و زیر خط فقر نباشند».

ترجمه این اعتراف به زبان سلیس آن است که طی ۴دهه اقتصاد ایران در گروگان حاکمانی بوده است که آن را به‌معنای واضح و کامل کلمه غارت و ملاخور کرده‌اند.

برگشت به دوران «کالابرگ» و «کوپن»

سؤال این است که درآمدهای کلان نفتی طی این چند دهه به کجا رفته و خرج کدام اولویت شده است. سایر فرآورده‌های غیرنفتی چطور؟ چه بر سر شیلات، پتروشیمی، جنگل‌ها و معادن و سایر سرمایه‌های ملی طی این سالیان آمده است؟! اینها سؤال‌هایی است که کارشناسان دولتی هرگز وارد آن نمی‌شوند؛ زیرا اگر سر نخ را بگیرند و به جلو بروند به بیت‌العنکبوت خامنه‌ای می‌رسند. ورود به این حیطه خط قرمز کارشناسان است؛ بنابراین به مشتی نصیحت بی‌خاصیت و نق‌زدنهای بی‌خطر اکتفا می‌کنند اما از فحوای آن نیز می‌توان پی برد که ۴دهه حاکمیت سیاه آخوندها چه بلایی بر سر ایران آورده است. این کارشناسان بیش و پیش از آن که نگران زندگی فلاکت‌بار مردم باشند، بیم آن دارند که روند اوضاع به سرنگونی تاج و تخت سلطنت آخوندی منتهی شود.

«باید سرزنش کرد افرادی را که در این سه دهه به‌خصوص در دهه هشتاد با وفور درآمدهای نفتی نتوانستند زیرساخت‌های اقتصادی را به جایی ببرند که ما الآن این‌قدر رنج نبریم. الآن بیش از ۴۰درصد افراد جامعه زیر خط فقر هستند و باید حتماً تدابیری اندیشیده شود در غیراین صورت تنشهای سیاسی ـ اجتماعی و اقتصادی اجتناب‌ناپذیر است». (همان منبع)

پس از ۴دهه خامنه‌ای و ابواب جمع چپاولگر او، مردم ما را به جایی رسانده‌اند که برای تأمین نان بخور و نمیر نیازمند «کالابرگ» یا همان «کوپن» باشند و کاسهٔ گدایی به دست بگیرند. یعنی از مواهب حاکمیت آخوندی، پس از ۴دهه به جایی برسند که بسا فلاکت‌بارتر از ۴دهه پیش است.

مرگ بر اثر گرسنگی، تنها نسخهٔ حاکمیت برای مردم

کارشناسان رژیم در حالی از مذمت کالابرگ یا کوپن سخن می‌گویند که در این اقتصاد بدتر از دوران جنگ تحمیلی، همین کاسهٔ گدایی نیز از اقشار کم‌درآمد و دهک‌های پایین دریغ می‌شود. زیرا تأمین شبه‌نظامیان، خاصه‌خرجی در سوریه، عراق و یمن و لبنان و نیز سراپا نگه‌داشتن دستگاه سرکوب و مقابله با قیام و در یک‌کلام هزینه‌های حفظ حکومت اولویت اول خامنه‌ای است. حکومت در این زمینه جیب گشاد و روی گشاده دارد اما وقتی نوبت به لشگر عظیم محرومان و گرسنگان می‌رسد آه در بساط ندارد!

«اعطای کالابرگ به افراد فقیر و نیازمند در شرایط سخت و پیچیده کنونی می‌تواند مفید واقع شود و افراد فقیر را از حداقل معیشت برخوردار می‌سازد اما اجرای این سیاست نیازمند تخصیص منابع مالی هنگفتی از سوی دولت است. این در حالی است که دولت در تأمین هزینه‌های جاری خود نیز ناتوان مانده و با انواع و اقسام هزینه‌ها، از هزینه‌های بازنشستگان گرفته تا پرداخت حقوق کارگران شرکت‌های دولتی و نیمه‌دولتی دست‌وپنجه نرم می‌کند» (جهان صنعت. ۱۶مرداد۹۹).

به این ترتیب تنها نسخه‌ای که حاکمیت برای مردم می‌پیچد مرگی خاموش در کورهٔ کرونا و گرسنگی است. برای اکثریتی که نانی در ته سفرهٔ کوچک و کوچک‌تر شدهٔ خود نمی‌یابد آیا گزینه‌یی جز این می‌ماند که خشم آختهٔ خود را به دست بگیرد و برای زندگی به یغما رفتهٔ خود بجنگد. آیا این رژیم جز زبان قهر و شورش بر علیه وضع موجود راه دیگری برای مردم باقی گذاشته است؟

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/135cefd8-af53-46b6-aece-d9a81e98bcbe"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات