روز یکشنبه ۲۴اردیبهشت روزنامهٔ حکومتی سازندگی با تیتر درشت نوشت: «شکست حاکمیت یکدست»
پیش از آن هم یک سایت حکومتی در مطلبی با عنوان «یکدست سازی قدرت، بزرگترین اشتباه استراتژیک حکومت بود» نوشت:
«هیات حاکمه در بحران تصمیمگیری قرار گرفته است و ناچار است تصمیمات سختی برای ثبات بگیرد... یکدست سازی دولت در معنای اصلی آن در ادبیات سیاسی یعنی کلیت نظام حاکمیت حکومتی، اشتباه استراتژیکی بود. چرا که گفتمان انقلابی را در قوه مجریه سیزدهم برساخت و از آن حمایت همهجانبه بهعمل آمد. این یکدست شدن نظام سیاسی ناکارآمدی خود را به نمایش گذاشت» (رویداد۲۴ ـ ۱۹اردیبهشت ۱۴۰۲).
در همین پاراگراف کوتاه چند اعتراف بزرگ دیده میشود:
- بنبست و بحران تصمیمگیری
- نداشتن ثبات
- اشتباه و خطای استراتژیکی
- ناکارآمدی و شکست پروژهٔ رئیسی
پیش از آن هم سایت حکومتی خبرآنلاین نوشته بود:
«انتقادات به دولت رئیسی برای تغییر کابینه، استیضاح وزرا و حتی اعلام طرح عدم کفایت رئیسجمهور، از نشانههای قوی شکست طراحان یکدستسازی حاکمیت برای رسیدن به اهدافشان است. در همین راستا محمد سالاری رئیس شورای مرکزی حزب همبستگی ایران اسلامی گفته: وضعیت کنونی کشور عمدتاً نتیجه اجرای سیاست یکدست کردن قدرت در ایران است که پازل آن با تشکیل مجلس یازدهم و روی کارآمدن دولت سیزدهم کامل شد و نگاه تمامیت خواهی را بهطور کامل بر ساختار اداره کشور مسلط و تحمیل کرد» (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲).
همین رسانه پیش از آن نوشته بود: «چند نماینده با خواهش و وعده وعید یک طوماری جمع کردند برای آقای رئیسی و الآن هم ۹۵درصد آنها خودشان پشیمان هستند. همه از مجلس و ملت عذرخواهی میکنند که چرا اصلاً رئیسی را برای ریاستجمهوری دعوت کردهاند» (خبرآنلاین ـ ۸اردیبهشت ۱۴۰۲).
منظور از رئیسی همان جلادی است که خلیفهٔ ارتجاع او را «کارآمد»ترین و «پرمعنا»ترین و مبتکرترین دولت در حل مشکلات نظام توصیف کرد. دولتی که به اعتراف یک رسانهٔ دیگر حکومتی «دولت رئیسی ضعیفترین دولت پس از انقلاب است. این دولت دارد به ناکجاآباد میرود و جای هیچ دفاعی را نگذاشته است، کما اینکه میبینیم هیچ کسی از این دولت حمایت نمیکند» (جهان صنعت ـ ۱۳اردیبهشت ۱۴۰۲)
البته بر هیچکدام از رسانهها و مهرههای سرسپرده به ولایت فقیه پوشیده نیست که رئیسی آخرین برگ خلیفهٔ ارتجاع برای حل بحرانهای لاعلاج نظام بود. همگی خوب میدانند که خامنهای در ابتدای سال۱۴۰۱ شعبدهبازی و بیرون کشیدن جلاد۶۷ از صندوق را شیرینی سال۱۴۰۰ نامید و در مراسم تنفیذ هم انتصاب او را «حرکت کاملاً پرمعنا» نامید و گفت: «کسان جدیدی وارد میدان میشوند که ابتکارهای جدیدی دارند» (۱۲مرداد ۱۴۰۰).
بنابراین بحران تصمیمگیری، شکست پروژههای سیاسی و اقتصادی و رویگردانی خودیهای دستچین شده در مجلس ارتجاع از جلاد و استیضاح وزاریش فقط یک شکست و بحران سادهٔ سیاسی و اقتصادی نیست. بازندهاش هم محدود به باند حاکم و بخشی از نظام نمیشود. بلکه شکست سیاسی پروژهیی است که مهندس و کارگردان آن شخص خامنهای یعنی عمود خیمهٔ نظام است. روزنامه اعتماد ۲۴اردیبهشت در همین رابطه نوشت:
«در حقیقت میتوان همه جریانهای فعال در ساحت سیاست ایران را بازنده این اتفاقات دانست. از حکومت یکدست مستقر، تا نیروهای سیاسی معتقد به فعالیت در درون سیستم (اصلاحطلبان و اصولگرایان) ... دلیل اصلی این شکست هم ناتوانی همه طرفین در تبیین یک چشمانداز مشخص برای آینده ایران است...»