خامنهای روز شنبهٔ گذشته(۵آذر) بهصحنه آمد و با عتاب، خطاب به خواص بیبصیرت و اصلاحاتیهای ولایت تشر زد: «میگویند صدای ملت را بشنوید، صدای رعدآسای ملت در ۱۳آبان امسال بلند شد، شنیدید؟ شما بشنوید صدای ملت را! مگر از تشییع جنازه شهید سلیمانی چقدر گذشته؟». او با شناختی که از بیبتگی این جماعت داشت، گمان میکرد آنها که بارها التزام عملی و اعتقاد قلبیشان به ولایت او را امضا کردهاند، اگر تمکین نکنند لااقل تا مدتی خاموش میشوند؛ اما این یک توهم ما قبل قیام بود و حالا که قیام جریان دارد جریان نقزن که آنها هم مشکلشان دلواپسی برای نظام است، به خلیفه درمانده گوشزد میکنند که: «نمیتوانیم صدای مردم را تقلیل دهیم به بخش خاصی از مردم... بعید است که در هیچ جامعهای بتوان صدای واحدی از مردم شنید. صدای مردم نه تنها متکثر است، بلکه مهمتر از آن، این است که در حال تغییر و تحول نیز هست»(عباس عبدی - روزنامه اعتماد ۸آذر۱۴۰۱)
چنین واکنشهای ناسازی حتی از درون مجلس انقباضی دستساز خامنهای هم بهگوش رسید. صباغیان بافقی در جلسهٔ علنی(سهشنبه ۸آذر) گفت: «ما باید قبل از مذاکره با آمریکا با خودمان مذاکره کنیم من نمیگویم با مجاهدین خلق... با رؤسای جمهور قبلی، با رؤسای مجالس که توی همین نظام بودند، زجر همین نظام را کشیدند، باید بنشینیم صحبت کنیم والا هر روز سختتر خواهد شد... اگر دقت نشود نه از تاک نشان خواهد ماند نه از تاکنشان».
رحیمی جهانآبادی نیز نسبت به سرنوشت شومی که در انتظار رژیم است هشدار داد و گفت: «در خاورمیانه هر ۴۵سال تا ۵۰سال، حکومتها یا سرنگون میشوند یا دچار چالش و سرکوبهای خونین، چرا؟ چون نظامهای سیاسی در خاورمیانه از درک تغییرات و مطالبات مردم خودشان ناتوان هستند... با کفش و لباس یک بچه ۲ساله نمیشود آن را به تن یک انسان ۴۴ساله کرد و توقع داشت زندگی کند».
این حرف، در واقع تکرار همان حرف قالیباف است که بارها با عنوان «حکمرانی نو» و «نوسازی حکمرانی» مطرح کرده است. قالیباف همین حرف را یک روز پس از سخنرانی خامنهای از موضع ریاست مجلس و در نطق پیش از دستور، دوباره تکرار کرد و گفت: «تنها راه برونرفت کشور از مشکلات پیش رو... نوسازی نظام حکمرانی است».
این مخالفخوانیها، زیر این واقعیت خط تأکید میکشد که قیام همهٔ معادلات از جمله تعادل درونی رژیم را بههم زده است. این تغییر معادلات، از جمله شامل موقعیت و کارکرد خامنهای است بهنحوی که نمیتواند صداهای مخالف درون رژیم را حتی موقتاً هم که شده خاموش کند او استدلال میکند که بهخاطر حفظ نظام ساکت شوید و بیایید صدای سرسپردگان ولایت من در ۱۳آبان را بشنوید و تکرار کنید! اما نقزنان درون نظام که از قضا دردشان دقیقاً حفظ نظام است، وحشتزده از قیام میگویند جناب عظما الآن حفظ نظام بهخاطر عملکرد خودت و یکدست کردن حاکمیت و حذف ماها به خطر افتاده است!
به عبارت دیگر، اصرار خامنهای مبنی بر بستن همهٔ شکافهای رژیم و راه ندادن به مخالفان درونی، نه از سر قدرت، بلکه از سر درماندگی در برابر قیام است؛ چرا که خوب میداند قیام چنان توفنده و ریشهدار و دارای پشتوانه و نظامش چنان پوسیده است که پذیرش کمترین شکاف، آن را تا ته جر میدهد.
در چنین شرایطی است که خامنهای و کل نظام ولایت با تمام باندهای درونیاش از یکسو در مقابل قیام با استیصال و بنبست مواجهند و نمیتوانند به راهحل برسند و از سوی دیگر، تضادها و بحرانهای درونی در زیر ضرب قیام تشدید میشوند.
اما در میان جنگوجدال باندهای حاکمیت -که اصل آن بر سر «حفظ نظام» و سرپوش آن شنیدن «صدای مردم» است- استمرار قیام، صدای حقیقی مردم «برای سرنگونی و آزادی و برقراری جمهوری دمکراتیک» را برجسته و اثبات میکند؛ صدایی که چه دشمنان خلق آن را بشنوند یا نشنوند، تا بهزیر کشیدن تمامیت رژیم و پیروزی و آزادی مردم خاموشیناپذیر است.