عاشورا فلسفه آزادی- گفتگو با برادر مجاهد محمد حیاتی- قسمت آخر
جنگ خاندان حسین ع
از این هنگام مردان خاندان امام حسین (ع)، که تا این زمان یاران به اصرار نگذاشته بودند به میدان بروند، به میدان رفته دلاوریها کردند.
قاسم فرزند نوجوان امام حسین (ع) که گویا صحبت از عقد و ازدواجی نیز برایش رفته بود ، برای شهادت بیتاب شده و میپرسید: …ای عمو آیا من هم کشته میشوم؟
امام حسین (ع) گفت: ای فرزند، مرگ در نزدت چگونه است؟پاسخ داد: (عمو، مرگ به نزدم از عسل شیرینتر است). اگر ما برحقیم چرا از مرگ بهراسیم؟امام حسین (ع) که این همه آمادگی میدید، گفت: آری تو نیز مقام شهادت مییابی.
بهراستی شهادت قاسم و علیاکبر، چه شکوهمندانه و درعینحال دردناک است.
شگفتا، از این تحمل و بردباری. اما هنوز مصیبتهایی که امام حسین (ع) باید در راه تحقق آرمانهای قرآنیش ببیند، پایان نیافته بود. عاقبت زمانی رسید که در جانب امام حسین (ع) جز پرچمدار رشیدش عباس، دیگری نبود. تشنگی بهشدت خیام امام حسین (ع) را میآزرد. پرچمدار مشک برداشت و بهسوی فرات حمله برد.
با تکاپوی بسیار و ازپا در آوردن تعدادی از دشمن، بهرودفرات رسید. خود بهغایت تشنه بود و ظرف را پر کرد، سینهاش تماماً از عطش میسوخت. در مقابلش آب سرد و گوارا موج میزد و صداکنان میغلتید و میرفت و دستش رفت تا کفی برای نوشیدن برگیرد. اما ناگهان موجی تند، از آنگونه که تاکنون زورق وجودش را در توفان حادثه پیش رانده بود، در ضمیرش خروشید و یاد یاران تشنهکام را در جان خستهاش پر کرد، بهویژه برادرش که هنوز پس از او نیز با تشنگی لحظات جانفرسا در پیش داشت. برخود نهیب زد، ای نفس پس از حسین زنده نباشی. او و یارانش آشامنده مرگهایند و تو آب سرد میطلبی؟ ابداً، این با دین من نمیسازد و… از مرد معتقد برنمیآید…
حضرت عباس هنگام برگشت به سوی خیمهگاه با حملات ناجوانمردانه انبوهی از دشمنان روبهرو شد.وبهرغم تلاشهای زیاد برای رساندن آب به امام حسین و خاندان او هر دودستش را قطع کرد و مشک آب را هم سوراخ و سرانجام او را بهشهادت رساندند.
و از این پس عباس (ع) که یکبار نفس را در سوزندهترین تمنای طبیعیش شکسته و نیز در آخرین دقایق بهتنهایی در مقابل یکلشـکر، شجاعانه ایستاده، بهصورت آموزگار راستین «وفا» و «شجاعت» درآمد و در تاریخ سیمای یک «سوگند» بهخود گرفت.
امام حسین در آخرین لحظات کوچکترین فرزند نوزاد خود را که علی اصغر نام داشت در بغل گرفت و بهپیش سپاه آمد تا شاید باز هم اگر اندک مردانگی و مروت در آنسو موجود است، بدینگونه با ملاحظه بی تقصیرترین وجود محبتطلبی که چهبسا خود نیز نمونه آن را در خانه دارد، ضربه خورد و عکسالعمل نشان دهد و گفت:
«این کودک ششماهه چه کرده است که باید از تشنگی جان دهد؟» اما هیهات، از آن روح یزیدی که سراسر لشکر را تسخیر کرده بود، هیچ صدای انسانی برنخاست. بلکه تیری جانسوز بر گلوگاه علی اصغر نشست.
برادر سیاوش هر چند تمام صحنههای نبرد روزهای تاسوعا و عاشورا شورانگیز و دلاویهای یاران امام حسین بسیار انگیزاننده بوده ولی صحبت از آخرین رزمنده صحنه نبرد عاشورا جایگاه دیگهیی داره تاریخ اون لحظات و اون صحنهها رو چطور توصیف کرده؟
آنگاه امام حسین (ع) با خانواده خود وداع کرد و بهجانب سپاه شتافت. بعدها، در تشریح این ساعت، زینب (ع) گفت که امام حسین «چنان از ما جدا شد که گویی هیچ ما را نمیشناخت».
تاریخ در رشد مداوم بهقلمرو آزادی خلاصه میشود (۱۵۶) که برحسب آن، امام حسین (ع) مفهوم حیات را جز عقیده و جهاد در راهش نمیدانست و میگفت: ان الحیوة عقیدهٔ و جهاد. آنگاه در مسیر چنین تبیینی از فلسفه وجودی انسان، مردانه بهانبوهی از دشمنان ناجوانمرد تاخت میبرد و با بالاترین شور فریاد میزد:
«ان کان دین محمّد لایستقیم الا بقتلی، یاسیوف خذینی»
«اگر دین محمد جز با کشتهشدن من برپای نمیماند، ای شمشیرها مرا بگیرید».
سرهنگان سپاه عمرسعد بهجای جنگ تن به تن دستور حمله دادند تا تعداد زیادی تیرانداز تیر بهکمان گذاردند و بهسوی امام حسین (ع) نشانه رفتند. تیرها بهبدن امام حسین اصابت کرد و او را از روی اسب بر زمین انداخت. در اینحال عدهیی بهطرف خیام امام حسین (ع) حمله کردند و او در حالی که هنوز نیمهجانی داشت، روی دو زانو ایستاد و فریاد زد: (ای پیروان ابوسفیان، اگر در دنیا دین ندارید و از روز بازگشت ترسی در دل شما نیست، پس لااقل در دنیا مردمی آزاده باشید).
و این همان «آزادی» است که در صدر ویژگیهای انسان، مبین شرافت نوع وی و موضوع اصلی «فلسفه بزرگ» زندگی بشر است
قطعا نبردی که کمتر بهش پرداخته شده و از قضا از نظر تأثیرگذاری کمتر از نبرد عاشورا هم نبوده صحنههایی که پس از شهادت امام حسین رخ داد دقیقاً سیر تحولات از ظهر عاشورا به بعد چی بود؟
پیروزی در اسارت
اکنون زینب کبری، باید این نبرد سخت و سنگین را ادامه دهد. او عهدهدار مسئولیت عمده است. از یکسو باید زنان و کودکان بازمانده را که در اندوه سوزناک حادثه میسوزند و گاه در سنگینی فوقالعادهاش بیتاب میشوند، آرام کند، تسلی دهد و از سوی دیگر، در میان انبوهی از سپاهیان وحشی، شعله جنبش را حفظ و پرچم انقلاب حسینی را نگاهبانی کند. عجب این بود که چنین نگاهبانی طاقتفرسا، در یک جنگ سیاسی افشاگرانه تبلور مییافت، گروهی اندک از زنان و دختران پاکباز انقلابی که در دامن آن «روز بزرگ» شگفتند، این وظیفه سخت را بهشایستهترین صورت بهپایان بردند. چنانکه «رباب» همسر امام حسین (ع) و همچنین «امکلثوم» و «فاطمه» که خواهر و دختر امام حسین (ع) بودند، در سراسر دوران اسارت بهویژه در مواجهه با مردان فریفته شده و نیز در مجالس ابنزیاد و یزید، بسا سخنرانیها و خطابههای افشاگرانه از طرفی و معرفی حسین و یارانش داشتند و در هر فرصتی در افشای حقایق و فلسفه عاشورا، سختکوشیدند. همان افشاگری که بیتردید در فقدان آن، دستگاه پلید ستمگری فرصت مییافت تا ضربه عاشورا را بروجود خویش ترمیم کند و درخشش شکوهمند آن را در پردهای از ابهام و تحریف سالوسانه، که سالها در ایجاد آن کار کرده بود، فروبرد.
بهویژه، در آن روزگار که وسایل خبری و ارتباط جمعی فوقالعادهاندک و ناقص بود، و بیشبهه اذهان مردم عادی دمشق و حجاز و یمن که در دریایی از دروغ و عوامفریبی بیانتهای اموی غرقه بودند آن هوشیاری و ذکاوت را نداشت که از آنچه که در کربلا گذشته، قضاوت هوشیارانه واقعی بهعمل آورد. چنانکه فیالجمله زنی از اهل کوفه که از مشاهده کاروان اسیران بهرقت آمده بود مشتاقانه پرسید: «شما از اسرای کدام کشورید؟» و چون از زینب کبری شنید که «ما از خاندان رسولالله هستیم»، در تعجب فرو رفت …و البته بدیهی است که همان انبوه تودههای مردم ستمدیده و فریب خورده عادی هستند که «تغییر»طلبی جنبش را که عاشورا نقطه اوجش بود، پاسخ مثبت میدادند. دیگر بسته بهآگاهی کسانی بود که نقش تعیینکننده داشتند، تا کدامیک از «اسلام معاویهیی» یا «اسلام قرآنی»، که علی (ع) و فرزندان وی مدافع آن بودند، تأیید و تثبیت گردد و بر مسیر تکاملی خلقها تأثیر بگذارد. سنگینی و شجاعت در افشای ماهیت یزید بدانجا کشید که دربار یزید هم علناً بهتعزیه افتاد و وی ناگزیر شخصاً بهخاطر تطهیر خود در انظار عامه از خاندان امام حسین (ع) بسا تکریمها نمود و حتی تقصیرات عاشورا بهگردن ابنزیاد افتاد (۱۶۲).
از این پس نقش زنان عاشورا به راهبری حضرت زینب در کوفه و در کاخ ابن زیاد در شام در کاخ یزید عالیترین نمونه از عملکرد این زنان انقلاب است که شایسته مطالعه است.
سخنانی از برادر مسعود در مورد عاشورای امام حسین رو بهعنوان پایان این سلسله برنامهها آماده کردیم که در انتهای برنامه امروز پخش میکنیم.