عاشورا فلسفه آزادی- گفتگو با برادر مجاهد محمد حیاتی- قسمت اول
مقدمه
واقعیت این استکه در تاریخ انسان همواره دو جریان آزادیخواهی و دیکتاتوری رو در روی هم قرارگرفته و راه سومی نبوده است.اگر جنگ با ظلم نباشد، تسلیم و یا همکاری با ظالم بوده و هست . که امروزه نیز بخصوص در این ۴۰ سال حکومت ننگین ضد ایرانی و ضدبشری بوضوح مشاهدهمی کنیم که هر کس که در جنگ با رژیم آخوندی نبود با هر ادعایی در کنار او است.
تاریخ این دو مسیر را در تمامی دوره ها نشان داده است .دوران برده داری با قیام اسپارتاکوس علیه برده داران و در تاریخ معاصر در جنگهای ضد استعماری الجزایر و هند با رهبری گاندی و در فلسطین و جنگ با استبداد قاجار با رهبری مجاهدان صدر مشروطه ستارخان و باقرخان و در مبارزه ضد استعماری و آزادیخواهانه دکتر مصدق با دیکتاتوری وابسته شاه و ..امروز نیز در جنگ بی امان مجاهدین با جنایتکار ترین رژیم ادامه دارد.
طبعا بسته به میزان قیمتی که در این جنگها پرداخت شده و میشود و بسته به رهبری آن دستاوردهای مختلفی برای مردم داشته است .
قیام امام حسین علیه سلطنت خودکامه و ضد بشری معاویه و یزید راه حلی است که بدلیل ویژگیهایش الگویی در جنگ با استبداد و ظلم و ستم در طول تاریخ شده است.
در این رابطه مسعود رجوی گفته اند:«هر قدر که خونی نافذتر، مؤثرتر، قیمتیتر و بالابلندتر باشد، تکامل از آن بیشتر تغذیه میکند و خلص تکامل و اعتلا و جاودانگی است . وقتی که دیو تنوره میکشد، وقتی که دژخیم سر از پا نمیشناسد، رمز ماندگاری و اعتلا، کلمه فداست و حسین فدیه و فدا و ذبح عظیم تکامل و توحید و انقلاب و رهایی است».
عاشورای حسینی الگو و شاخص جنگ با حاکمیت ظالمانه زیر پرده دین باتمام قیمت است و به دلیل بهایی که پرداخته درکمترین زمان یک امپراطوری قدرتمند را با پرچمداری بزرگ زن انقلابی حضرت زینب به شکست کشاند و به الگویی برای جنگ با ناخدای استبداد در تمام مراحل تاریخ جاودانه تبدیل شده است .
در این درسها به این الگو بخصوص با مشابهت شرائطمان با زمان حاکمیت معاویه و یزید زیر پرده دین می پردازیم.
امپراطوری معاویه زیر پرده دین
از آنجا که معاویه حکومتی زیر پرده دین داشت و در غارت و چپاول و در سرکوب و کشتار پدرخوانده ولایت فقیه است خوب است نگاهی به آن شرائط کنیم و راه خروج پیروزمندانه که همان راه جنگ با بهای حداکثر است داشته باشیم.
معاویه و بنی امیه که دنبال ایجاد امپراطوری سلطنتی و بنای کاخها وغارت بیت المال و ثروت ملی و اختلاس و دزدی دسترنج مردم بودند تنها راه را سرکوب و کشتار زیر پرده دین یافتند و جناح انقلابی و مردمی زمانه را که حضرت علی و خاندان او بودند ،زیر تبلیغات شیطان سازی و تروریزم بردند و با تجاوز به کشورهای دیگر و ایجاد جنگهای برون مرزی در صدد تحکیم حاکمیت خود برآمدند.
این نقطه حضیض حرکت قهقرایی بود که بعد از پیامبر ص در جهت ایجاد باندها و طبقات ثروتمند و ایجاد یک نظام سلطنتی موروثی شکل گرفت.
عقب گرد از ارزشهای اسلام انقلابی مساوات و برابری و آزادی
این بازگشت از فرهنگ برابری و مساوات در بالاترین سطح در یکی از مهمترین تصمیمگیریها برای تعیین خلیفه سوم بارز شد.
خلیفهٌ دوم شورایی مرکب از ششنفر را مأمور انتخاب خلیفهٌ جدید ازمیان خودشان کرد. این عده عبارت بودند از: عبدالرحمن عوف، سعدبن ابیوقاص، زبیربن عوام، طلحةبن عبدالله، عثمانبن عفان و علی ابن ابیطالب(ع). بیمناسبت نیست با اعضای شورا و ثروتها و فرهنگ ضد اسلام اما با نام اسلام بیشتر آشنا شویم:
عبدالرحمن میراث فراوانی به جا گذاشت، از آن جمله: هزار شتر، سههزار گوسفند، یکصد اسب و املاک مزروعی بسیار
سعدبن وقاص ـ میراثی برابر ۲۰۰ تا ۳۰۰هزار درهم بهجای گذاشت
زبیر ـ تنها ۴۰میلیون درهم برای ورثهاش پول به جای گذاشت. علاوهبر غلات و زمینهای فراوان، یازدهخانه نیز در مدینه داشت.
طلحه ـ بعداز اسلام نیز مانند گذشته تجارت میکرد. عثمان خلیفه سوم از اموال بیت المال مقادیر بیحساب وکتابی بهاو میبخشد. چنانکه یکبار در ازای ۵۰هزار درهم که از او وام گرفته بود ۲۰۰هزار درهم به او پس داد و گفت این مزد جوانمردی تو است.
عثمان ـ عمدتا دنبال تجارت بود حتی بههنگام خلافت به سوداگری و خریدوفروش ادامه داد.
علی ـ زندگی وی روشنتر از آن است که نیازی بهتوضیح داشته باشد، فقط باید گفت که چیزی از مال دنیا نداشت. لباسش خشن و وصلهدار، غذایش بسیار ساده و غالباً نان خشک بود.
نتیجهٌ شورایی با این ترکیب مشخص است. قدر مسلم این که علی(ع) وجه تشابهی با نمایندگان بزرگمالکی و اشراف و تجار بزرگ نداشت و طبعاً نمیباید انتخاب میشد.
همان علی(ع) که بعدها بهمحض احراز قدرت صریحاً اعلام کرد که حقوقی را که ناشی از کار و استحقاق خودی نباشد، ولو بهکابین زنان هم رفته باشد، بهجای خود برمیگرداند. همان علی(ع) که بعدها فرمانداری را که با اَشراف به میهمانی نشسته بود، ملامتها کرد…
به هرحال یکی از پیشنهادات برای خلافت حضرت علی بود به شرط آنکه به روش دوخلیفه قبلی عمل کند. اما حضرت علی با صراحت گفت من براساس آئین قرآن و سنت پیامبر عمل خواهم کرد و در مسائل جدید بر اندیشه اسلام انقلابی عمل خواهم کرد.(در برابر شکلگیری طبقات و اشرافیت خواهم ایستاد و بر مساوات برای هم مردم از بیت المال تأکید خواهم کرد).
درنتیجه این شورا ی شش نفره عثمان را به عنوان خلیفه سوم انتخاب کرد .
این انتخاب مسیری غیر از ارزشهایی که حضرت علی بر آن تأکید داشت پیمود ونتیجه طبیعی آن هم جولان پیدا کردن معاویه بود که با تمام قوا دنبال سلطنت مطلقه برمبنای غارت و چپاول و سرکوب بود. مسیری که بشدت از برابری و عدالت و آزادی فاصله گرفت و دزدی از سرمایههای مردم و ساختن کاخها و تجاوز به کشورهای همسایه زیر پرده اسلام بی حد و مرز بر آن حاکم شد.