عاشورا فلسفه آزادی- گفتگو با محمد حیاتی - قسمت سوم
معاویه رو در روی اسلام انقلابی
معاویه در عوامفریبی و مهارت رزیلانه اش در واژگون جلوهدادن شخصیت علی(ع) و بخصوص پس از شهادت حضرت علی بهترین فرصت را یافته و با مجموعهیی از نقشههای حسابشده و بهاتکای خانواده و اقوامش که از پیش درصدد امحای آیین نو و احیای نظام سلطنتی و تبعیضی منحط گذشته بودند، بهعمل میپردازد.معاویه با خریدن فرمانداران با صدهاهزاردرهم مانند زیادبن ابیه که فرمانده استان فارس بود و «حکم کندی»فرمانده ۴۰۰۰ سپاهی با پانصد هزار درهم و عبیداللله بن عباس که فرمانده سپاه امام حسن بود را با هزار هزار درهم و جاسوسانی که بسوی امام حسن برای خبرچینی و ترور فرستاد/
معاویه پس از بهدست گرفتن امور، با کشتار جمعی و فردی و مرگهای ناشی از مسمومیت و خفقان و اختناق، بهخوبی نشان داد که بهتر اداره میکند!
مثال زیر نمونهیی از رعیتداری اوست:
…زیاد (حاکم معاویه در بصره و کوفه) در حکومت، سیاست سخت و خشنی را که معاویه میخواست پیش گرفت و در بصره و کوفه نافرمانان و مخالفان حکومت را بهشدت تعقیب میکرد. در کوفه مردم را بهچهاردسته قسمت کرد و برای هرقسمت رئیسی از خود آنها انتخاب کرد و او را مسئول خلافکاری آن قسمت قرار داد و بهقول خودش بیگناه را بهجرم گناهکار مؤاخذه میکرد
در دورهٌ «زیاد» چندینهزار نفر در بصره و کوفه محکوم بهقتل شدند
معاویه اموال رنجبران و محرومان را میخورد و هدر میکرد و آنگاه برای ساکت کردن محرومان بهقرآن ـکه همهچیز را از آن خدا میداندـ استناد میجست و میگفت «المال» مالالله(۱۰۹) یا آزادمردان بزرگواری چون مالک را با عسل مسموم میکرد و آنگاه بهاستناد مضامین قرآنی میگفت انللّه جنوداً من عسل. ملاحظه کنید چگونه ساحت اصیلترین حقایق هستی را بهکثافت خود آلوده میکند!(
نمونه دیگری از جنایتهای معاویه علیه امام حسن ع
معاویه دخترش را با ۲۰۰هزار درهم، طهی: هرکس که امام حسن(ع) را بکشد «قرار داد»(۱۱۴). باید یادآوری کرد که مخاطب نامههای معاویه، تمام اعیان و اشراف و رؤسای قبایل و از این قبیل بودند.
لازم به ذکر است که به دلیل همین غارتگری و تجاوز و سرکوب در فارس شورش شد که با سرکوب و قتل عام به آن پاسخ داد.
سلطنت
حکومت معاویه دوران جدیدی را در تاریخ اسلام میگشاید، و آن تغییر خلافت بهپادشاهی و سلطنت است. سلطنتی که مشخصهٌ آن اختناق و وحشت و کامجویی مشتی اراذل سفله است و طبق معمول در اینگونه نظامها، همهٌ حقایق و مقدسات در زیر انبوهی از دروغ و تهمت مدفون میشوند. «در این دوران طبعاً نوک تیز همهٌ افترائات نفرتبار متوجه دودمان انقلاب است که بههیچرو نظم حاضر را تأیید نمیکند». این است که سبولعن علی(ع) و همرزمانش آرم مخصوص این دستگاه میگردد.
نمونه دیگری از شیطانسازی و سرکوب و ترود دستگاه معاویه :
«زیادبن ابیه»، قویترین مهرهٌ حزب اشرافی اموی، حاکم بصره بود. او با ایجاد شدیدترین خفقانها و بهکارگرفتن وقیحانهترین راههای قتل و شکنجه و بهکمک (۸) سیستم منظم اطلاعاتی، سلطهٌ جابرانهٌ خود و نظام اموی را تحکیم میبخشید. «زیاد» بهسبب دوستی دیرینهیی که با «حجربن عدی» داشت، بهاو گفت: «از تو میخواهم که هیچگاه علی(ع) را بهنیکی یاد نکنی و از امیرمؤمنان معاویه بد نگویی»(۹).
«زیاد» چون شنید که ایشان جمع گشته و با ایجاد گروههایی بهمخالفت با معاویه برخاسته و مردم را بهقیام تشویق میکنند، «حجر» و «عمروبنحمقخزاعی» و دوستان و یاران ایشان را مورد تعقیب قرار داد. بعضی از آنها را که نامآور نبودند، کشت و «حجر» و سیزدهتن از رهبران قیام را که درمیان مردم دارای اعتبار فراوان بودند و خود قادر نبود آنها را بهقتل برساند توقیف کرده نزد معاویه فرستاد و برای معاویه نوشت:
ایشان هنوز بهشام نرسیده بودند که معاویه جلادانش را برای قتل آنها روانه کرد. دژخیمی روی به «حجر» نمود و گفت: ای امیر گمراهان و ای کافران طغیانگر و دوستدار علی، امیرالمؤمنین معاویه بهمن دستور داده که اگر از سرکشی و طغیان خویش دست برنداری، گردن تو و یاران ترا بزنم. «حجر» در پاسخ گفت: «ان الصبر علی حر السیف لاَیسر علینا مما تدعوننا الیه ثم القدوم علی الله و علی نبیه و علی وصیه احب الینا من دخول النار» (البته صبر کردن برگرمی و برندگی شمشیر آسانتر است از آنچه ما را بدان میخوانید… ما دوستتر داریم بر محمد و دوست یکدل او علی وارد شویم، تا با تسلیم درمقابل شما بهجهنم درآییم(۱۰).
«حجر» و ششتن از یاران او را شهید ساخته و سرهایشان را با دوتن دیگر که هنوز شهیدشان نکرده بودند بهارمغان نزد معاویه بردند(۱۱).
یکی از این دوتن بهزندان و تبعید محکوم شد و دیگری عبدالرحمنبن حسان که نشئهٌ دیکتاتور را از بادهٌ پیروزی برهم زده بود، بهکوفه اعزام گردید تا «زیادبن ابیه» او را که «از یارانش بدتر است»، «بهبدترین وجه»(۱۲) بکشد.
میراثخوار حکومت
نیمهٌ رجب سال۶۰ هجری، زمین پلیدترین وجود انسانی را در دل خود جای داد. در این هنگام معاویه پساز چهلسال دیکتاتوری که بیستسال آن در امارت برشام و بیستسال دیگر در حکومت برتمامی جهان اسلام گذشته بود، بهسن هشتادسالگی درگذشت. وی در ایام سلطنتش که فصل جدیدی در دفتر اسلام است، درصدد برآمد تا بهرسم مرتجعانهٌ کسرایان، حکومت مسلمین را میراث بیقیدوشرط فرزندش نموده و با ولیعهدتراشی، سیطرهٌ نامیمون خاندانش را بر این خوان یغما در آینده نیز ادامه دهد.
من عمدا دراین قسمت به نمونه های چپاول و غارت معاویه اشاره کردم که نشان دهیم که چگونه جامعه اسلامی را به یک مسیر انحرافی وبه سمت یک نظام اشرافیت،طبقاتی نظام سلطنتی مطلقه ولایت فقیه ویک رژیم موروثی پیش ببرد تا بامقایسه باسران دزد و غارتگر سران مرگ و قتل عام رژیم ولایت فقیه بیشتر آشنا شویم.
سؤال این استکه در مقابل چنین رژیمی چه باید کرد بخصوص که ویژگی این رژیم سوءاستفاده از دین و اسلام است که سرکوب و قتل و عام و غارت و چپاول غیر قابل قیاس با هیچ دیکتاتوری دیگر است .
آیا راه برون رفت وجود دارد؟ آیا باید تسلیم شد ؟ باید جنگید ؟به چه قیمت ؟
جنگ با دودمان و نظام مطلقه ولایت فقیه معاویه با الگوی عاشورا فلسفه آزادی
همانطور که گفتیم تاریخ تماما با دومسیر ازادی و ظلم روبرو بوده و مسیر دیگری برای زندگی وجود ندارد یاآزادی به هرقیمت و جنگ تمام عیار و یا تسلیم و همکاری با جنایتهای دیکتاتوری
امام حسین جنگ تمام عیار با سنگین ترین بها علیه یزید را انتخاب کرد و برغم نصایح و اندرزهای سازشکاران و تسلیم شدگان بی هزینه با قاطعیت برای راه که همان مبارزه عاشورا گونه است را انتخاب کرد که در درس بعدی به آن می پردازیم تا با شناخت بیشتر این نهضت پایدار و جاودانه بتوانیم بساط ظلم و جنایت رژیم ولایت فقیه را از ایران و از تاریخ حذف کنیم.
------------------------------
معاویه رو در روی اسلام انقلابی
معاویه در عوامفریبی و مهارت رذیلانهاش در واژگون جلوهدادن شخصیت علی (ع) و بهخصوص پس از شهادت حضرت علی بهترین فرصت را یافته و با مجموعهیی از نقشههای حسابشده و بهاتکای خانواده و اقوامش که از پیش درصدد امحای آیین نو و احیای نظام سلطنتی و تبعیضی منحط گذشته بودند، بهعمل میپردازد.معاویه با خریدن فرمانداران با صدها هزار درهم مانند زیادبن ابیه که فرمانده استان فارس بود و «حکم کندی»فرمانده ۴۰۰۰ سپاهی با پانصد هزار درهم و عبیدالله بن عباس که فرمانده سپاه امام حسن بود را با هزار هزار درهم و جاسوسانی که بسوی امام حسن برای خبرچینی و ترور فرستاد/
معاویه پس از بهدست گرفتن امور، با کشتار جمعی و فردی و مرگهای ناشی از مسمومیت و خفقان و اختناق، بهخوبی نشان داد که بهتر اداره میکند!
مثال زیر نمونهیی از رعیتداری اوست:
…زیاد (حاکم معاویه در بصره و کوفه) در حکومت، سیاست سخت و خشنی را که معاویه میخواست پیش گرفت و در بصره و کوفه نافرمانان و مخالفان حکومت را بهشدت تعقیب میکرد. در کوفه مردم را بهچهاردسته قسمت کرد و برای هر قسمت رئیسی از خود آنها انتخاب کرد و او را مسئول خلافکاری آن قسمت قرار داد و بهقول خودش بیگناه را بهجرم گناهکار مؤاخذه میکرد
در دوره «زیاد» چندین هزار نفر در بصره و کوفه محکوم بهقتل شدند
معاویه اموال رنجبران و محرومان را میخورد و هدر میکرد و آنگاه برای ساکت کردن محرومان بهقرآن ـکه همهچیز را از آن خدا میداندـ استناد میجست و میگفت: «المال» مالالله (۱۰۹) یا آزاد مردان بزرگواری چون مالک را با عسل مسموم میکرد و آنگاه بهاستناد مضامین قرآنی میگفت انللّه جنوداً من عسل. ملاحظه کنید چگونه ساحت اصیلترین حقایق هستی را بهکثافت خود آلوده میکند! (
نمونه دیگری از جنایتهای معاویه علیه امام حسن ع
معاویه دخترش را با ۲۰۰هزار درهم، طهی: هرکس که امام حسن (ع) را بکشد «قرار داد» (۱۱۴). باید یادآوری کرد که مخاطب نامههای معاویه، تمام اعیان و اشراف و رؤسای قبایل و از این قبیل بودند.
لازم به ذکر است که بهدلیل همین غارتگری و تجاوز و سرکوب در فارس شورش شد که با سرکوب و قتلعام به آن پاسخ داد.
سلطنت
حکومت معاویه دوران جدیدی را در تاریخ اسلام میگشاید، و آن تغییر خلافت بهپادشاهی و سلطنت است. سلطنتی که مشخصه آن اختناق و وحشت و کامجویی مشتی اراذل سفله است و طبق معمول در اینگونه نظامها، همه حقایق و مقدسات در زیر انبوهی از دروغ و تهمت مدفون میشوند. «در این دوران طبعاً نوک تیز همه افترائات نفرتبار متوجه دودمان انقلاب است که بههیچرو نظم حاضر را تأیید نمیکند». این است که سب و لعن علی (ع) و همرزمانش آرم مخصوص این دستگاه میگردد.
نمونه دیگری از شیطانسازی و سرکوب و ترور دستگاه معاویه:
«زیادبن ابیه»، قویترین مهره حزب اشرافی اموی، حاکم بصره بود. او با ایجاد شدیدترین خفقان ها و بهکار گرفتن وقیحانهترین راههای قتل و شکنجه و بهکمک (۸) سیستم منظم اطلاعاتی، سلطه جابرانه خود و نظام اموی را تحکیم میبخشید. «زیاد» بهسبب دوستی دیرینهیی که با «حجربن عدی» داشت، بهاو گفت: «از تو میخواهم که هیچگاه علی (ع) را بهنیکی یاد نکنی و از امیرمؤمنان معاویه بد نگویی» (۹).
«زیاد» چون شنید که ایشان جمع گشته و با ایجاد گروههایی بهمخالفت با معاویه برخاسته و مردم را بهقیام تشویق میکنند، «حجر» و «عمروبنحمقخزاعی» و دوستان و یاران ایشان را مورد تعقیب قرار داد. بعضی از آنها را که نامآور نبودند، کشت و «حجر» و سیزده تن از رهبران قیام را که در میان مردم دارای اعتبار فراوان بودند و خود قادر نبود آنها را بهقتل برساند توقیف کرده نزد معاویه فرستاد و برای معاویه نوشت:
ایشان هنوز بهشام نرسیده بودند که معاویه جلادانش را برای قتل آنها روانه کرد. دژخیمی روی به «حجر» نمود و گفت: ای امیر گمراهان و ای کافران طغیانگر و دوستدار علی، امیرالمؤمنین معاویه بهمن دستور داده که اگر از سرکشی و طغیان خویش دست برنداری، گردن تو و یاران ترا بزنم. «حجر» در پاسخ گفت: «ان الصبر علی حر السیف لاَیسر علینا مما تدعوننا الیه ثم القدوم علی الله و علی نبیه و علی وصیه احب الینا من دخول النار» (البته صبر کردن بر گرمی و برندگی شمشیر آسانتر است از آنچه ما را بدان میخوانید… ما دوستتر داریم بر محمد و دوست یکدل او علی وارد شویم، تا با تسلیم در مقابل شما بهجهنم در آییم .
«حجر» و شش تن از یاران او را شهید ساخته و سرهایشان را با دو تن دیگر که هنوز شهیدشان نکرده بودند بهارمغان نزد معاویه بردند (۱۱).
یکی از این دو تن بهزندان و تبعید محکوم شد و دیگری عبدالرحمنبن حسان که نشئه دیکتاتور را از باده پیروزی برهم زده بود، بهکوفه اعزام گردید تا «زیادبن ابیه» او را که «از یارانش بدتر است»، «بهبدترین وجه» (۱۲) بکشد.
میراثخوار حکومت
نیمه رجب سال۶۰ هجری، زمین پلیدترین وجود انسانی را در دل خود جای داد. در این هنگام معاویه پس از چهل سال دیکتاتوری که بیست سال آن در امارت بر شام و بیستسال دیگر در حکومت بر تمامی جهان اسلام گذشته بود، بهسن هشتادسالگی درگذشت. وی در ایام سلطنتش که فصل جدیدی در دفتر اسلام است، در صدد برآمد تا بهرسم مرتجعانه کسرایان، حکومت مسلمین را میراث بیقید و شرط فرزندش نموده و با ولیعهدتراشی، سیطره نامیمون خاندانش را بر این خوان یغما در آینده نیز ادامه دهد.
من عمداً در این قسمت به نمونههای چپاول و غارت معاویه اشاره کردم که نشان دهیم که چگونه جامعه اسلامی را به یک مسیر انحرافی و به سمت یک نظام اشرافیت، طبقاتی نظام سلطنتی مطلقه ولایت فقیه ویک رژیم موروثی پیش ببرد تا با مقایسه با سران دزد و غارتگر سران مرگ و قتلعام رژیم ولایت فقیه بیشتر آشنا شویم.
سؤال این است که در مقابل چنین رژیمی چه باید کرد بهخصوص که ویژگی این رژیم سوءاستفاده از دین و اسلام است که سرکوب و قتل و عام و غارت و چپاول غیرقابل قیاس با هیچ دیکتاتوری دیگر است .
آیا راه برونرفت وجود دارد؟ آیا باید تسلیم شد؟ باید جنگید؟ به چه قیمت؟
جنگ با دودمان و نظام مطلقه ولایت فقیه معاویه با الگوی عاشورا فلسفه آزادی
همانطور که گفتیم تاریخ تماماً با دو مسیر آزادی و ظلم روبهرو بوده و مسیر دیگری برای زندگی وجود ندارد یا آزادی به هرقیمت و جنگ تمامعیار و یا تسلیم و همکاری با جنایتهای دیکتاتوری
امام حسین جنگ تمامعیار با سنگینترین بها علیه یزید را انتخاب کرد و بهرغم نصایح و اندرزهای سازشکاران و تسلیم شدگان بیهزینه با قاطعیت برای راه که همان مبارزه عاشورا گونه است را انتخاب کرد که در درس بعدی به آن میپردازیم تا با شناخت بیشتر این نهضت پایدار و جاودانه بتوانیم بساط ظلم و جنایت رژیم ولایت فقیه را از ایران و از تاریخ حذف کنیم.