روز ۱۱آذر بیش از ۶۶شهر کشور شاهد برپایی تجمعها و تظاهرات معلمان آزاده میهنمان بود، در حالیکه رژیم تلاش بسیاری کرد که مانع برگزاری این تجمع سراسری که از قبل هم اعلام شده بود بشود.
رژیم به طور مشخص وقتی دید که ارسال پیامک و احضاریه فرستادن برای بعضی فعالان معلمین فایدهای نکرد، لباس شخصیها و بسیجیها و نیروهای سرکوبگر رسمیاش را به صحنه فرستاد اما بهرغم همه اینها، این تجمع سراسری اعتراضی که بزرگترین تجمع طی ماههای گذشته بود بر گزارشد.
بیتردید نفس برگزاری این تجمع سراسری آن هم با آمادگی بالای نیروهای سرکوبگر رژیم بسیار با اهمیت است و اولین ویژگی آن درس ایستادگی است و اینکه نباید در برابر ایلغار آخوندی مرعوب تهدیدات شد.
واقعیت این است که این رژیم خیلی ضعیفتر و درماندهتر از آن است که مینمایاند و همه اقدامات سرکوبگرانهاش هم، در حکم دست و پا زدن کسی است که در حال غرق شدن است و به هر شاخه خشکیدهای متوسل میشود.
اعلام همبستگی فرهنگیان با قیام مردم و کشاورزان اصفهان نیز بیانگر این است که مرزهای اقشار برداشته شده و پیامدهندهٔ درد مشترک یک خلق در زنجیر است. معلمان بهطور نمادین چشمهای خود را بسته بودند و همچنین تصاویر شهدای آبان ۹۸ را در دست داشتند و با آنها تجدید پیمان میکردند.
نکته مهم دیگر در تظاهرات سراسری فرهنگیان این بود که آنها ضمن اینکه روی مطالبات و حقوق ضایع شده خود تأکید میکردند و میگفتند ”نه تسلیم نه سازش، رتبهبندی بدون خواهش ”، اما بلافاصله این شعارها را به شعارهای سیاسی ارتقا میدادند و از جمله میگفتند ”معلم زندانی آزاد باید گردد ”یا ”سکوت هر معلم، فرصت به ظلم و ظالم“ که این بیانگر عمق رویارویی مردم با حاکمیت آخوندی است.
در کنار آنچه گفته شد، یک نکته خیلی مهم در خیزش فرهنگیان این است که اگر چه آنها شاغل و شامل یک قشر گسترده یک میلیون نفری هستند، اما بلافاصله به ۱۵میلیون دانشآموز متصل میشوند که عمدتاً همان جوانان قیام آفرینی هستند که رژیم را به وحشت انداختهاند. بنابراین معنای این است که رژیم به چشم خود میبیند که هر مدرسه دارد به یک سنگر آزادی تبدیل میشود.
به همین خاطر بود که هفته گذشته، وزیر جدید آموزش و پرورش کابینه رئیسی تأکید کرد که هدفش تربیت دانشآموزان ولایی است و شاخص و الگوی او هم جنایتکاری مثل قاسم سلیمانی است. یعنی بهوضوح اعتراف کرد که بعد از گذشت چند دهه، بهرغم همه سرکوب و کشتارها، نسل جوان در برابر این رژیم ایستاده و امروز پرچم همان میلیشیا و پیکهای آزادی دهه۶۰ در دستان همین دانشآموزان قیامآفرین و جوانان در کانونهای شورشی است.
واقعیت این است که رژیم آخوندی در دور قبلی اعتراضات معلمان وعده داده بود که مسأله رتبهبندی و خواستهای معلمان را در دستورکار مجلسش قرار میدهد اما در یککلام بیش از۲دهه است که این طرح از این مجلس به مجلس بعدی میرود، حک و اصلاح میشود ولی چیزی در راستای حقوق فرهنگیان عملی نمیشود.
به راستی رژیم آخوندی تابهحال کدام مشکل مردم را حل کرده است که این یکی را بخواهد حل کند؟
این بار هم که مسأله رتبهبندی برای بار چندم در مجلس ارتجاع طرح شد، بعد از همه بالا و پایین کردنها، مشکل کسر بودجه را وسط کشیدند، در حالیکه باید پرسید مگر زمانی که خزانه دولت آخوندی پر از دلارهای نفتی بود چیزی عاید فرهنگیان شد؟
وقتی رژیم آخوندی سرمایههای ایران و ایرانی را برای پروژههای ضدمردمی اتمی، موشکی و پهپادهای انفجاری و نیروهای مزدورش در کشورهای منطقه هزینه میکند، روشن است که نه میخواهد و نه میتواند مسأله پرداخت حداقل حقوق فرهنگیان و کارگران و پرستاران و بقیه اقشار مردم را حل و فصل کند.
آری، تجمعهای سراسری فرهنگیان بهخوبی نشان داد که آنها بهخوبی منشاء درد یعنی حاکمیت ضدمردمی ولایت فقیه را شناختهاند و راه درمان آن را هم دریافتهاند که همانا خیزش و قیام
برای رهایی از یوغ فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران است.
به همین دلیل بود که فرهنگیان شجاع فریاد میزدند: «فرهنگی آزاده، چاره ما فریاده»، «سکوتتو رها کن، قیامتی بپا کن!»