زنده یاد دکتر منوچهر هزارخانی درمقالهٔ ارزشمندش پس از عملیات فروغ جاویدان، با تأکید براینکه «شتابزدگی خمینی در اعلام پذیرش قطعنامۀ ۵۹۸ و اصرارش در اجرای فوری آن را به چیزی جز احساس سرنگونی قریبالوقوع رژیمش نمیتوان تعبیر کرد»، مینویسد: «هدف رژیم از پذیرش قطعنامه، پیش از هر چیز اجرای آتشبس و بسته شدن مرزها بود تا نیروهای ارتش آزادیبخش ملّی امکان ورود به خاک میهن را پیدا نکنند. شک نباید کرد که این خواست خمینی مورد تأیید "شیطان بزرگ"هم بود. نگاهی به اظهارنظرهای سیاستمداران و سخنگویان رسمی آمریکا در مورد توقّع خویشتنداری از"همهٔطرفهای درگیر"ـ و نه دو طرف درگیر ـ مؤید این نظر است. همین بند و بست و زمینهچینی برای قفل کردن نیروهای مقاومت به بهانهٔ "آتش بس"است که گاه از آن بهعنوان"توطئه" یاد میشود. به هرحال، به امید دست یافتن به این ریسمان نجات بود که خمینی تلخی نوشیدن زهر را برخود هموارکرد».
هزارخانی در ادامه اضافه میکند «جنبش انقلابی ایران، در لحظهٔ حساسی که استعمار و ارتجاع برای خنثی کردنش همپیمان شده بودند، با دست زدن بهعملیات "فروغ جاویدان"، در میدان نبرد برای دفاع از شرف انقلاب و حیثیت یک ملّت حاضر شد و در مقابله با دشمنان مردم ایران از همهٔ هستی خود مایه گذاشت. این حضور انقلابی در صحنهٔ نبرد، بهعنوان نمایش درخشانی از شایستگی، غرور و افتخار ملّت ایران، تا ابد در تاریخ به جا خواهد ماند» (ماهنامه شورا شماره ۴۳و۴۴ -مردادوشهریور۶۷).
آری، در آن نمایش درخشان «شایستگی و غرور و افتخار ملت ایران» ارتش آزادیبخش با فرماندهان و رزمندگان دلاور و فداکارش و بهویژه با طلایهداران جاودانه فروغش نشان داد که جنگ مردم ایران و فرزندان رشید میهن با استبداد خونآشام دینی حسابش از جنگ رژیم و عراق جداست. به این ترتیب، عملیات فروغ جاویدان با خیز متهورانه تا دروازه کرمانشاه– عمقی که هرگز در طول جنگ ۸ساله با عراق سابقه نداشت- شعلههای نبرد آزادیبخش برای سرنگونی بدترین دشمن ایران و ایرانی و جایگزینی راهحل مردمی و آلترناتیو دموکراتیک را در عمق خاک میهن برافروخت و لرزهٔ سرنگونی را بر سراپای رژیم خمینی افکند؛ آنچنانکه بعد از ۳۵سال زوزههای وحشت سردمداران و سرکردگان رژیم با بلندترین صداها همچنان بهآسمان بلند است. ارتش آزادیبخش نشان داد در جنگ مردم ایران با استبداد خونآشام دینی که از ۳۰خرداد ۱۳۶۰شروع شده تا سرنگونی این رژیم و جایگزینی راهحل مردمی و آلترناتیو دموکراتیک آتشبسی وجود نداد و ارتش آزادیبخشی در کار است که آمادهٔ فدای حداکثر برای نیل به آرمان آزادی است. آن چنان که سرکردگان دشمن نیز ناگزیر اعتراف کردند: «من یک کلمه نمیگویم مذبوحانه جنگیدند، ترسو بودند، نیروهای سازمان مجاهدین خلق جانانه جنگیدند. زیر آتش شدید راکتها و موشکهای ضد زره، زیر موشکهای نیروی هوایی که از همه طرف ریخته بودند روی سرشان، میجنگیدند».
عملیات فروغ جاویدان در صحنهٔ نظامی و جنگ رویاروی با تمامیت رژیم نشان داد که این مقاومت و این ارتش آزادیبخش تنها هماورد و نیروی سرنگون کنندهٔ رژیم است. بیسبب نیست که سناتور لیبرمن در سخنرانیش در اجلاس ایران آزاد میگوید: «باور کنید شما در شورای ملی مقاومت، سازمان مجاهدین و مبارزان مقاومت در تهران، بیش از هر دولتی در جهان، از جمله دولتهای قدرتمندی مانند دولت من و دولتهای اروپایی، رژیم را میترسانید، چرا که شما نمایندهٔ مردم ایران هستید و مبرمترین تهدید برای بقای این رژیم هستید. کما اینکه خمینی با شم ضدانقلابی خود خوب تشخیص داد که فروغ جاویدان برایش جنگ بود و نبود است. بنابراین تمام دار و ندارش را بهصحنه آورد... همهٔ ادارات، حتی مجلسش را تعطیل کرد. حوزههای آخوندی را تعطیل کرد و همهٔ افراد آنها و همهٔ امکانات دولتی و عمومی را بهجبهه فرستاد. خودش هم پیام داد و گفت امروز تمامی اسلام با تمامی کفر روبهرو شده و بهنیروهایش گفت که وجب بهوجب باید بجنگید!
رژیم که بهخوبی از خطر پیوستن مردم به ارتش آزادی خبر داشت، در وحشت از پیوستن جوانان به رزمندگان تا ۴۸ساعت خبر حرکت ارتش آزادیبخش را از مردم پنهان میکرد و آن را حملهٔ ارتش عراق جلوه میداد؛ اما مردم منطقه همین که واقعیت را فهمیدند به روی خواهران و برادران و فرزندان مجاهدشان آغوش گشودند و صدها نفر در صحنه بهارتش آزادیبخش پیوستند و دوشادوش رزمندگان آزادی جنگیدند.
بهاعتراف سرکردگان رژیم حضور جوانهایی که از نقاط مختلف کشور خود را به کرمانشاه رسانده بودند، فضای شهر را عوض کرده بود. رژیم صدها نفر از آنها را دستگیر کرد و بسیاری از آنها را همراه با سربازانی که از رویارویی با رزمندگان ارتش آزادیبخش خودداری کرده بودند، اعدام کرد.
افزون بر اینها، گذشت سالها نشان داد که فروغ جاویدان یک واقعهٔ مربوط بهگذشته نیست. یک الهامبخش جاودان است. بهکانونهای شورشی در سراسر ایران پیام مبارزه بههر قیمت را میدهد و پیوسته مردم و جوانان و زنان را فرامیخواند که قدم در راه آزادی بگذارند و برای بهدست آوردن آزادی از فدای جان خود پروا نداشته باشند.
درباره فروغ جاویدان، حق مطلب همان است که مسعود رجوی در سخنانش در ۳مرداد ۱۳۸۹ خطاب به مجاهدان اشرفی گفت: «شما با جاودانه فروغهایتان میزی را که ارتجاع چیده بود و بسا طمعها برانگیخته بود برهم زدید و فروپاشاندید. راه بر راهحلهای ارتجاعی و استعماری بسته شد؛ البته با آتشفشان آن خونهای پاک و والا. او میخواست بهسرعت مقاومت ایران را به این وسیله دور بزند و نابود کند. قتلعام زندانیان سیاسی از قبل تصمیمگیری شده بود؛ از زمانی که تصمیم به آتشبس گرفت. اما در همین ایام به اجرا گذاشته شد. به این ترتیب، او میخواست با آتشبس شما را قربانی صلحی بکند که پرچمش را خودتان برافراشته بودید. اما شما با آن پیشدستی و با آن تعرض عظیم و با آن حماسهٔ جاودان در تاریخ ایران، خودتان را تثبیت و اثبات کردید؛ منظورم از خودتان، پیامی است که حامل آن بودید».