دستگاه تبلیغاتی و شیطانسازی حکومت آخوندی، همه ساله از نشست مجاهدین برای تصمیمگیری نهایی عملیات فروغ جاویدان گزارشها و داستانهای بسیاری تولید و با سوز و گداز به نمایش میگذارد با ملاحظه و پیگیری دقیق این برنامهها و نکات ارائه شده توسط رژیم دقیقاً و بهوضوح میتوان فهمید که آخوندها چه ضربهیی خوردهاند که همه ساله برای آن تعزیه بهراه میاندازند، نمایشگاه عکس درست میکنند و ماشینآلات و ادوات ارتش آزادیبخش را که در محل بهجا مانده به نمایش میگذارند و این تعزیهبازی را در شهرهای مختلف نیز برگزار میکنند گویی به خود دلداری میدهند که ما همچنان هستیم و سرنگون نشدیم. راستی که چه نفرتانگیز است دجالگری استبداد زیرپرده دین توسط قاتلان پاکترین فرزندان میهنم و چه پرشکوه و شورانگیز هزار و ۳۰۰ جاودانه فروغی که چون پروانه در دل آتش رفتند تا نشان دهند که مجاهدین دشمن این رژیم جنایتکار هستند و بر عهد خود بر سرنگونی این رژیم ایستادهاند. در این سالها دروغ پشت دروغ و کوهی از دروغ و شیطانسازی کار اصلی رژیم ضدبشری آخوندی بوده تا وانمود کند که مجاهدین وابسته به دولت عراق بودند و برای آنها میجنگیدند. حماسهیی که آدمی علاوه بر امید، با خاطراتش نیز زنده است. با ایمان و درود به آن قهرمانان که در تپّه ماهورها بهخاک افتادند و یا با شقاوت طنابپیچ شده بهدار کشیده شدند، ایمان به پاکی و صفای آن شمعهای شبانه که خوش و بیپروا سوختند تا روشنی بخش محفل خلقشان باشند.
چه خوش گفت نیمایوشیج:
«نام بعضی نفرات
یاد بعضی نفرات
روشنم میدارد...
قوتم میبخشد
ره میاندازد
و اجاق کهن سرد سرایم
گرم میآید از گرمی عالی دَمشان
نام بعضی نفرات
رزق روحم شده است
وقت هر دلتنگی
سویشان دارم دست
جرئتم میبخشد
روشنم میدارد».
آنها با شوق رسیدن به سرمنزل امید، (به میهن) ــ «تنگه» را در آغوش گرفتند. آری عملیات فروغ جاویدان، فقط یک عملیات خلّص نظامی نبود، بلکه نبردی سیاسی، ایدئولوژیک و میهنپرستانه نیز بود، آنچه که بیش از سه دهه پیش، در نشست فروغ گذشت، یادگاری گرانبها و سندی تاریخی است و از بار و جایگاهی خاص برخورد است و بدون شک در نسلهای آینده مورد بحث قرار خواهد گرفت و مردم ایران بیشتر با این حماسه تاریخی آشنا خواهند شد و اگر این عملیات صورت نمیگرفت زمینهای میشد که آخوندها سالهای سال که زمان پایانش معلوم نیست بر ایران حکومت میکردند، همان کسانیکه حرث و نسل میهنمان را تباه کردهاند و کلمات طیبّه را هم به صلیب جهل و شقاوت خویش میکِشند، باید همه چیز را نوشت و آخوندها هم هر غلطی که میخواهند بکنند. آن که ریگی در کفش دارد در هر حال لگد خودش را میزند. اما برگردیم به فروغ. معلوم شد که دلیل اصلی پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و راز نگفته خمینی برای قبول آن، ترس او از ارتش آزادیبخش ملّی بود.
البته درهنگامه پذیرش آتشبس، اوضاع رژیم بهخاطر عملیاتهای مختلف ارتش آزادیبخش زار بود و مهمتر از همه فتح شهر مهران که مجاهدین شعار میداند امروز مهران و فردا تهران چرت رژیم را پاره کرد و فهمیدند دیگر این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست و در عملیات بعدی مجاهدین خیز برمیدارند برای فتح تهران، بههمین دلیل خمینی زود دست پاچه شد و سفارش جامزهر را داد و اعلام کرد آتشبس را قبول میکند.
از حق نباید گذشت که مجاهدین، در عملیات فروغ، با تمام وجود و با تمام دار و ندار خود به میدان رفتند و برخلاف شیفتگان قدرت، اصل را بر حفظ خود قرار ندادند. شاید یک دلیلش این است که پاسخ درست سیاسی به پذیرش قطعنامه، نه جا خالی دادن و مات شدن، بلکه تعرّض و پاکبازی بود، حتی اگر «به سیم آخرزدن» تلقّی شود. چرا؟ چون پیامدهای آتشبس، میتوانست مجاهدین را در دام بیندازد و طعمه حوادث و کشاکشهای ارتجاعی و استعماری کند و بههمین دلیل آن رویارویی که از الزامات سیاسی (و نه ملاحظات نظامی)، پیروی میکرد میبایست صورت گیرد. آخوندها بهخصوص خمینی دجال خواب یک انشعاب بزرگ را میدیدند و تصّور میکردند قبول قطعنامه، مجاهدین را قفل و شقّه میکند، آنوقت فاتحه مجاهدین را میخوانند و دیگر موی دماغی نخواهند داشت، امّا فروغ مُبشّر ایستادگی و امید بود و نشان داد بهسادگی نمیتوان سر مجاهدین را زیر آب کرد.
بگذریم! فروغ جاویدان برگ زرینی در تاریخ ایرانزمین است و به مانند قتلعام سال۶۷ هیچوقت از حافظه ایرانیان خارج نخواهد شد و همانطور که قبلاً اشاره شد نسلهای آینده نسبت به پاکبازی مجاهدین در آن مقطع تاریخی احساس غرور خواهند کرد.
جواد. ش
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است