دیکتاتوری ضدبشری ولایت فقیه، در میان تمام دیکتاتوریها و نظامهای فاشیستی، بیبدیل است. نه فقط بهدلیل ابعاد و شدت جنایاتش، نه فقط بهدلیل قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی که در تاریخ نمونهٔ مشابهی برای آن نمیتوان یافت، نه فقط بهدلیل ابداع و اعمال بیش از یکصد نوع شکنجه از قفس و قبر و واحدهای مسکونی که فراتر از مخیلهٔ انسان است و... بلکه بهاین دلیل که این رژیم نهایت شقاوت و وحشیگری و جنایت و درهم شکستن همهٔ مرزهای انسانیت را با نهایت فریبکاری و دجالگری در هم آمیخته است. رژیم جهل و جنایتی که بنیانگذارش خمینی دجال، میکشت و شکنجه میکرد و عاجز در برابر افشاگریهای مجاهدین میگفت خودشان خودشان را میکشند و خودشان خودشان را شکنجه میکنند!
در واقعهٔ خونین اوین که شنبه شب ۲۳مهر اتفاق افتاد، یک بار دیگر با انبوهی از دروغ و ضد و نقیضگویی برای پنهان کردن واقعیت ماجرا روبهرو بودیم، دستگاه دروغپراکنی جلادان بدون آنکه غریو شعارهای مرگ بر خامنهای را که در بیرون زندان هم شنیده میشد، بهروی خود بیاورد، بدون آنکه در مورد تیراندازیهایی که ساعتها ادامه داشت، توضیحی بدهد، مدعی شد که زندانیان عادی یک دعوای ساختگی ترتیب دادهاند و قصد فرار داشتند و بههمین منظور خیاطخانه و انبار لباس را آتش زدهاند. در مورد صدای انفجارها هم ادعا کرد که زندانیان که میخواستند فرار کنند، روی میدان مین اطراف زندان رفتهاند، اما بعداً همین را تکذیب کرد، ابتدا گفت که در این جریان فقط تعدای مجروح و مصدوم شدهاند، اما بعداً با شیوهٔ قطرهچکانی ابتدا شمار جانباختگان را ابتدا ۴نفر بر اثر استنشاق دود اعلام کرد و بعد، رقم کشتهها را به۸نفر افزایش داد. در حالی که گزارشهای بهدست آمده از درون زندان حاکی از دستکم ۶۰کشته و مجروح بود که اکثراً بر اثر اصابت گلوله بوده است.
این دروغ و دجالگری و وارونهگویی، شیوهیی است که رژیم طی دوران حاکمیتش، در مورد تمامی وقایع به کار برده است، از کم و کیف قیامها تا تعداد شهیدان، تا تکتک اجزا و رویدادهای قیام اخیر بهکار برده است.
در مورد علت فوت مهسا که جرقهٔ این قیام بود، آسمان و ریسمان را بههم بافته تا بباوراند که مرگ این دختر ۲۲ساله در بازداشت گشت ارشاد، طبیعی و بهعلت بیماری بوده است.
در مورد شهید دیگر قیام، دختر ۱۶ساله نیکا شاهکرمی هم بهداستانسرایی رسوایی متوسل شد تا بباوراند که او بهدلیل نامعلومی از یک ساختمان بلند سقوط کرده و جان خود را از دست داده است. رژیم برای ارائه و تأیید گرفتن برای سناریوهای مسخره و رسوای خود، خانوادههای قربانیان را هم بهشدت تحت فشار قرار میدهد.
در یک نمونهٔ دیگر، پس از بازتاب گستردهٔ جان باختن یک جوان شورشی به نام «نیما شفقدوست» در جریان خیزش مردم ارومیه، سرکردهٔ انتظامی ارومیه به صحنه آمد و در مورد علت فوت این جوان گفت حدود ۳هفتهٔ پیش او توسط یک سگ گاز گرفته شده بود و بهعلت شدت عفونت محل گازگرفتگی فوت کرده است (سایت حکومتی انتخاب ـ ۲۴مهر).
صحنهسازی و فریبکاری رژیم دجال آخوندی ابعادی جهانی دارد، در این مورد نیز نمونهها بسیار است، از بازی موش و گربهای که رژیم ۲۰سال است بر سر پروژهٔ مخفی اتمیش با آژانس و کشورهای غربی ادامه میدهد، تا وارد کردن آمریکا به تلهٔ جنگ با عراق و سپس بلعیدن این کشور و امثالهم، همه نشان میدهد که حتی قدرتهای بزرگ هم از این رژیم بازی خوردهاند.
اما در این میان، چهار دهه تجربه نبرد بیامان و خونین با دیکتاتوری آخوندی و روند سیاسی درخشان و بسیار غنی و پربار فاز سیاسی یعنی دو سال نیم رویارویی فشرده با شخص خمینی دجال که قدرت و نفوذ سرقت رهبری یک انقلاب، قدرت و نفوذ مرجعیت مذهبی و تمرکز مهیب ترین قدرت نظامی و سیاسی ارتجاع را در خودش یک کاسه کرده بود؛ گواهی میدهد که این مجاهدین و مقاومت ایران و راهگشایی و رهبری مسعود رجوی بود که توانست حربهٔ دجالگری استبداد دینی را ناکار کند و خمینی را از ماه فریب و نیرنگ به چاه ذلت و افشای داخلی و بینالمللی بکشاند. و این بهرغم آن است که مجاهدین کانون اصلی بمباران تبلیغات دجالگرانه و طوفان شیطانسازی رژیم بودهاند.
اما چرا تبلیغات و دجالبازی رژیم آنجا که پای مجاهدین به میان میآید، رنگ میبازد؟ این تنها ناشی از هوشیاری مجاهدین نیست؛ علت اصلی، سازشناپذیری آن در برابر رژیم و پایبندی تام و تمام بهآرمان سرنگونی بدون کمترین شکاف بوده است. منشأ هوشیاری سیاسی و استراتژیک مجاهدین نیز همین بیشکافی در جنگ با رژیم و آمادگی برای پرداخت قیمت آن بوده است.
پایبندی به این اصل و این آرمان، البته بهای سنگین خود را هم داشته اما مجاهدین هرگز از آن، سر برنتافتهاند. اکنون نیز تنها همین عامل، پرداخت بها، میتواند تضمینکنندهٔ حفظ و سلامت این قیام و پیروزی انقلاب دمکراتیک مردم ایران باشد.