بهادری جهرمی سخنگوی دولت رئیسی جلاد، پس از تودهنی سختی که روز دوشنبه از دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر تهران خورد و دانشجویان او را با شعار «قاتل برو بیرون» از دانشگاه بیرون انداختند؛ روز بعد، سهشنبه سوم آبان، این بار بهدانشگاه قم اعزام شد تا بار دیگر تجربه را بیازماید. وی با اتکا بهتمهیدات امنیتی گستردهیی که رژیم در این دانشگاه بهعمل آورده بود، بهدانشگاه قم رفت و دانشجویان با شعار «دانشجو میمیرد ذلت نمیپذیرد و «استادامونو کشتن آخوند بجاش گذاشتن» حق سخنگوی رئیسی جلاد را کف دستش گذاشتند.
با تجربه این دو روز و اقدامات مشابهی که در برخی دانشگاههای دیگر، تحت عنوان گفت و شنود بهعمل آمده، بهوضوح پیداست که این یک خط است و بر اساس آن، رژیم تلاش میکند سنگر دانشگاه را که دانشجویان در جریان قیام و بهیمن قیام توانستند از استبداد سیاه ولایت فقیه باز پس بگیرند، دوباره بهچنگ آورد.
همچنانکه روز گذشته [سخن روز ـ دوم آبان] یادآورشدیم: «دانشگاه از خاکستر سرکوب و اختناق و کرونا سر برآورده و در متن قیامی که سر بازایستادن ندارد، جایگاه خود را بهعنوان سنگر آزادی احراز میکند. این واقعه و روند پیشرفت دانشجویان در مسیر رویارویی و درگیری با دشمن و سازشناپذیری در مقابل ترفندهای رژیم، با پرداخت بهای آن، اثبات میکند که دانشگاه نیز در متن پیشروی قیام و انقلاب دمکراتیک، از ترفندهای آخوندساخته عبور کرده و وارد مرحله جدیدی از احراز جایگاه واقعی خود در مقطع درخشان پیش از کودتای ارتجاعی موسوم به انقلاب فرهنگی شده است».
رژیم نیز این واقعیت را دریافته و از آنجا که جایگاه و نقش دانشگاه را در جنبش آزادیخواهانه و انقلابی مردم ایران بهخوبی میداند، خود را به آب و آتش میزند که بار دیگر دانشگاه را تحت انقیاد خود درآورد.
وقتی از دانشگاه بهعنوان سنگر آزادی در جبهه مردم صحبت میکنیم، قبل از هر چیز بهترسیم مرز سرخ و خونین و عبورناپذیری نظر داریم که دانشگاه و دانشجویان مبارز و انقلابی، توانستند از ۱۶آذر ۱۳۳۲ بین خلق و ضدخلق و بین آزادی و دیکتاتوری حاکم در دانشگاه ترسیم کنند. بر اساس این مرزبندی، حتی یکی از مقامات درجهٔ ۲ و ۳ رژیم شاه نیز جرأت نداشت در دانشگاه آفتابی شود.
اما رژیم آخوندی و در رأس همه، خمینی دجال با کینهیی که از دانشگاه بهدل داشت و صراحتاً نیز دانشگاه را منشأ همهٔ مفاسد نامیده بود، با انواع ترفندها و سرکوبگریها کوشید این مرزبندی را مخدوش کند. نخست با سرکوب و بهخاک و خون کشیدن دانشگاه و کودتای ضدفرهنگی و تعطیل دانشگاه بهمدت دو سال و سپس با شعار «وحدت حوزه و دانشگاه» و فرستادن گلهیی پاسدار و بسیجی و فرزندان آنها بهعنوان سهمیهیی بهدانشگاه و امثالهم...
در سالهای طولانی بازی «اصلاح طلب اصول گرا» هم، مدعیان قلابی اصلاحات و باندهای فوق ارتجاعی (باصطلاح اصولگرا) که فصلمشترک آنها سرسپردگی به استبداد دینی و دست داشتن در سرکوب و کشتار دانشجویان انقلابی و مجاهد بود، دانشگاهها را عرصه جولان سرکردگان حکومت آخوندی کرده بودند تا مرزبندیهای برقرار شده از ۱۶آذر ۱۳۳۲ تا قبل از کودتای ضدفرهنگی خمینی و تعطیل دوساله دانشگاه، از میان برود. یکی از کثیفترین نمودهای این تلاش سیستماتیک رژیم صحنههای ننگین سخنرانی رئیسجمهورهای سرسپرده ولایت فقیه بود که از رفسنجانی و خاتمی و احمدینژاد تا روحانی و رئیسی جلاد، در منتهای وقاحت، بهمناسبت روز دانشجو (۱۶آذر) به دانشگاه میرفتند و آن را به لوث وجود خود آلوده میکردند. غیر از اینها، دژخیمان جنایتکاری هم که (مانند دژخیم حسین شریعتمداری) از بازجویان شکنجهگاه اوین یا (مانند دژخیم اژهای) از قضات خونآشام ولایت و صادر کنندگان احکام شکنجه و اعدام بودهاند، بهعنوان سخنران به دانشگاهها رفته و آن را ملوث میکردند.
پس خوشا قیام سراسری مردم ایران که با جرقه مهسا و با شعار انقلابی «میکشم، میکشم هرآن که خواهرم کشت» آغاز شد و با خواست روشن سرنگونی تمامیت نظام پلید ولایت فقیه و با پشتوانه چهار دهه پیکار خونفشان برای برکندن ریشه استبداد دینی تداوم و تعمیق پیدا کرد و بسیاری از آلودگیها را در سر راه خود از میان برمیدارد.
چنین است که اکنون و در این روزها در دانشگاههای مختلف دانشجویان به پاخاسته، با شعارهایی چون «مهمان قاتل نمیخوایم» و «بسیجی برو گمشو»، رئیسی جلاد و سخنگوی دولت جلادان را بیرون میاندازند تا دانشگاهها را از لوث آلودگیهای آخوندی تطهیرکنند.
حق مطلب، سخن رهبر مقاومت است که: «روزگار خاموشی پس از آن کودتای سیاه ضدفرهنگی در دانشگاهها بهپایان رسیده و اکنون هر دانشگاه بهیک کانون شعلهور شورش و انقلاب تبدیل شده است» (مسعود رجوی ـ ۱۱مهر ۱۴۰۱).