روز سهشنبه ۵مرداد خارج شدن طرح ضداینترنت از دستور کار مجلس ارتجاع و روز بعد در مسیر تصویب قرار گرفتن این طرح، آن هم با سریعترین سازوکار مجلس ارتجاع (اصل ۸۵) این پرسش را ایجاد میکند که جریان چیست؟ و معنی این حرکت پاندولی سنگین چه میتواند باشد؟
روز سهشنبه صحبت از نامهٔ هشداری آذری جهرمی، وزیر ارتباطات رژیم به سران نظام دربارهٔ این طرح بود؛ اما روز بعد صحبت از حرفهای قالیباف، رئیس مجلس ارتجاع بود که گفت: «عمدهٔ ادعاهای مطرح شده درباره طرح مطابق واقع نیست. کارشناسان و فعالان طرح تحت تاثیر مطالب خلاف واقع، پیش از بررسی دقیق موضعگیری نکنند!» (۷مرداد)؛ و بعد هم روشن میشود «اشارهٔ خامنهای باعث شد طرح صیانت از اینترنت از فضای مجازی جدی شود!» (محبی-عضو مجلس ارتجاع-۷مرداد).
قرارگار سایبری ضد عمار رژیم، در حالیکه مجلس ارتجاع را مخاطب قرار داده وحشت خود را از به جریان افتادن این طرح، رک و روشن بیان کرده است: «آقایان مجلس! ضامن نارنجک را نکشید!» (۸مرداد)؛ ، نارنجکی که «در دستان دولت سیزدهم عمل» خواهد کرد (همان منبع).
یک رسانهٔ دیگر حکومتی هم هشدار میدهد «اگر فضای مجازی را از مردم بگیرید، منتظر حضور مردم در کف خیابان باشید!» (کانال چند ثانیه-۷مرداد) و با سراسیمگی میپرسد: «در حالیکه این روزها مردم گرفتار بحران کمآبی، گرما، قطعی برق، گرانیهای افسارگسیخته، تورم، کمبود واکسن و نان شب هستند، در آن سوی میدان در مجلس چه میگذرد؟».
پاسخ اینکه در مجلس ارتجاع و بیت خامنهای «چه میگذرد؟» چندان بغرنج نیست. کافیست به وضعیت کنونی جامعهٔ ایران نگاه کنیم. خیزشها و قیامها در شهرها و استانهای مختلف با شعار «مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ بر خامنهای» و «تا آخوند کفن نشود، این وطن وطن نشود!»، تمامی آنها را لرزانده است. همچنین گسترش کانونهای شورشی مجاهدین و شدتگیری عملیات اختناقشکن آنها، تا جایی که در یک شب ۷۰فقره عملیات علیه مراکز سرکوب انجام میدهند و رسانهها و کارگزاران حکومتی با سراسیمگی و وحشت از مغزشویی جوانان توسط مجاهدین میگویند و اینکه «مرصادها ادامه دارند» و این بار «در خانهٔ هر ایرانی یک تنگهٔ چهارزبر وجود دارد!» (سیاست روز-۶مرداد) و مینالند که مجاهدین اکنون با اندیشه، استراتژی و اهدافشان «از همه مرزهای کشور و از همه نقاط نظام را در تیررس خود قرار» دادهاند! (خبرگزاری سپاه-۷مرداد).
بنابراین خامنهای برای اینکه همین اندیشهٔ شورش و قیام و سرنگونی، چاشنی انفجار و بهحرکت در آوردن جامعهٔ عاصی ایران نشود، میخواهد با محدودیت و چه بسا بستن اینترنت جلوی آن را بگیرد. اما پارادوکس او این است که خود این اقدام یک چاشنی انفجاری جدی، چهبسا فراتر از گران کردن بنزین در سال۹۸ باشد که جرقهٔ قیام آبان آن سال شد. آن هم در شرایط کنونی که در شهرهای ایران اعتراض و خیزش جریان دارد.
بنابراین اکنون سؤال این است: خامنهای میان این دو راه (بستن یا نبستن اینترنت) کدام را انتخاب میکند؟ آیا با بستن و محدویت فضای مجازی «ضامن نارنجک» را میکشد یا از این اقدام دست بر میدارد و در برابر نقش تاثیرگذار اینترنت در همبستگی و متشکل ساختن اعتراضها و خیزشها تسلیم میشود؟
این همان بنبستی است که رژیم در تمامی زمینهها دچار آن است و خود از نشانههای دوران پایانی دیکتاتوری آخوندی است.