در پاییز۱۴۰۱، وقتی کارد قیام به استخوان نظام رسید، ناگهان ساز ناکوک «آلترناتیو» و «رهبری» به صدا درآمد و شگفت اینکه در فضای مجازی و در واقعیت روی زمین شواهد بسیاری وجود داشت که دست عوامل اطلاعات و سپاه آخوندی در نواختن این ساز ناهنجار و «وکالت» و «ولایت!» دادن به بچه شاه در کار است. برای کسانی که تجربه و مطالعهیی در نیرنگهای دیکتاتوری آخوندی نداشتند، چه بسا دور از ذهن مینمود که سرنخ تحرکات پس مانده دیکتاتوری سلطنتی به دیکتاتوری آخوندی متصل باشد و شاید از خود میپرسیدند که چرا یک رژیم حاکم باید خودش برای خودش آلترناتیوسازی کند؟!
در اینباره، دیوید جونز نمایندهٔ پارلمان انگلستان و وزیر سابق برگزیت در «اجلاس جهانی ایران آزاد ۲۰۲۳ ـ پیش بهسوی جمهوری دموکراتیک» میگوید: «رژیم آخوندی در تلاشهای خود برای تضعیف، بیاعتبار کردن و با امید خنثی کردن جنبش اپوزیسیون دموکراتیک دست به هر کاری میزند». وی با اشاره به نقش قیام در افشا و شکست آلترناتیوهای قلابی افزود: «این قیام همچنین پوچ بودن آلترناتیوهای سیاسی دروغین، بهویژه آنهایی را که مربوط به بقایای رژیم شاه است، آشکار کرده است. تلاشهای تبلیغاتی برای معرفی آن گروهها بهعنوان رهبران قیام ناموفق بوده است. و مردم ایران با تحمل سالها ستم و زندان و اعدامهای سیاسی در زمان شاه به چنین دیکتاتوری برنخواهند گشت».
چنانکه در اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت درباره اجلاس اخیر شورا آمده است، اعضای مقاومت در بررسی تحولات یک سال گذشته، ترفندهای ارتجاعی استعماری و همسوییهای ساواکی - سپاهی را نیز مورد بحث و بررسی قرار داده و از جمله نتیجهگیری کردهاند که کارکرد آنها قبل از هر چیز علیه قیام و سرنگونی بوده و تأکید مقاومت ایران بر مرزبندی «نه شاه نه شیخ» نیز قبل از هر چیز برای پیشبرد امر قیام و سرنگونی است.
در بخشی از اطلاعیه دبیرخانه شورا (۱۸تیر۱۴۰۲) در اینباره چنین آمده است:
ضرورت نه شاه و نه شیخ، تنها معطوف به آینده و ضرورت ساختار دموکراتیک ایران فردا نیست، بلکه قبل از آن، ضرورت سرنگونی استبداد دینی است. بچهٔ شاه و محفلهای ارتجاعی و استعماری حول و حوش او، یک ماه پس از شروع قیام، وقتی احساس کردند موضوع بسیار جدی است بفرموده به صحنه آمدند و قدم به قدم ماهیت و مأموریت واقعی خود را برملا کردند. دو وجه ممیزه آنها یکی دشمنی با شورا و مجاهدین و دیگری پیوند با سپاه، بهوضوح بارز شد. آش آنقدر شور بود که صدای برخی از بازماندگان رژیم و دربار شاه هم در آمد که اینها چه کسانی هستند که مستقیماً از دستگاههای حکومتی در ایران، در لباس اپوزیسیون به حلقه نزدیکان سلطنتی نقل مکان میکنند! راهانداختن دار و دستههای چماقداری و قمه کش ساواکی در تظاهرات و بالابردن عکس دژخیم ثابتی هم نیازمند توضیح نیست. چنان که مسئول شورا به درستی گفته است: «ماحصل تمام نمایشهای بچهٔ شاه و حاجبان و جارچیان ”دربار“ مربوطه، به جیب شیخ ریخت و بس. والا جبهه خلق در برابر فاشیسم دینی معادلهٔ سادهتر و روشنتری داشت و یکدست بود. چنین است که مقاومت ایران بر پایه ”نه شاه نه شیخ“ بر جبهه خلق پا میفشارد».
شایان یادآوری است که همنوایی پس مانده سلطنت با پاسداران ولایت علیه آلترناتیو دموکراتیک و برای سنگاندازی در مسیر سرنگوی نظام آخوندی، مسبوق به سابقه است. حتی وقتی مقاومت ایران برچسب تروریستی آخوندساخته را ابتدا در اروپا و سپس در آمریکا با احکام قدرتمند دادگاههای این دو قاره درهم شکست، ریزشیها و عوامل اطلاعاتی رژیم که به خارجه نقل مکان کردهاند همراه با بچه شاه از این بابت به مصداق «امت نالان سوی جماران» عزا گرفته بودند و بچه شاه در تلویزیون صدای آمریکا درهم شکستن برچسب تروریستی آخوندساخته را به ضرر «اپوزیسیون»! میدانست. این است ماهیت و عملکرد آنها که اینچنین در پرتو کهکشان درخشان مقاومت برملا و رسوای خاص و عام میشود. به راستی باید به آنها گفت: ای مگس عرصهٔ سیمرغ نه جولانگه توست، عرض خود میبری و زحمت ما می داری.