یک نگرانی قابل فهم
«قدیسسازی از محکومان جرایم امنیتی حتی از نوع سخت چون قتل و جنایت، به انفعال کشاندن قوه قضاییه و انداختن آن در یک روند فرسایشی مداوم برای کلنجار بیوقفه در برابر افکار عمومی تحریکشده، کند کردن تیغ اجرای عدالت، خالی کردن زیرپای احکام شرعی منصوص و مؤکد چون قصاص، ایجاد فشار روانی و عاطفی برای عوامل امنیتی و قضایی بهویژه قضات در مواجهه با جرایم ضدامنیتی، قبحزدایی از قانونشکنی و عبور از خط قرمز حمله و هجمه فیزیکی و حتی حذف نیروهای حافظ امنیت و در یک نگاه کلی، «مشروعیتزدایی» از دستگاه قضایی، بهعنوان مدار و محور ایجاد نظم اجتماعی و مدنیت که خود از دست رفتن شیرازهٔ نظم و قانون و حاکم شدن آنارشیسم و هرج و مرج را بهدنبال دارد».
***
آنچه خواندید، بخشی از مطلبی است که به تاریخ ۱۲شهریور۹۹ در سایت مشرقنیوز درج شده است. درج چنین مطلبی پیش از هر چیز دیگر هراس قاتلان انسان را از ریختن چنگالهای خونین دستگاه شکنجه و کشتار در ساختار حکومت آخوندی را به نمایش میگذارد؛ حکومتی که اگر یک روز تازیانهاش را در شط خون خلایق شناور نسازد، اگر از مراسم نفرتانگیز حلقآویز در انظار عموم دست بکشد، آن روز دیگر نیست. نگرانی قلم بهمزدان ولایت فقیه از آن است که نکند مرگآفرینی و اعدام دیگر کارآیی خود را از دست دهد؛ در آن صورت این ساختار قرونوسطایی چگونه بتواند خود را سراپا نگهدارد.
زمهریر ذوبشدنی در برابر آفتاب تموز
این مطلب بهخوبی بیان میکند که آن چیزی که «نظم و قانون»! نامیده میشود جز از اعدام و مرگ ارتزاق نمیکند.
موضوع دیگری که در این نوشته پر رنگ است، آسیبپذیری حاکمیت از کارزارهای عمومی و توفانهای توئیتری علیه اعدام شهروندان ایرانی و دستگیر شدگان قیام است. در این ترمها دقت کنید:
«به انفعال کشاندن قوه قضاییه»، «انداختن این قوه در یک روند فرسایشی مداوم برای کلنجار بیوقفه در برابر افکار عمومی تحریکشده»، «کند کردن تیغ اجرای عدالت»، «خالی کردن زیرپای احکام شرعی منصوص و مؤکد چون قصاص»، «ایجاد فشار روانی و عاطفی برای عوامل امنیتی و قضایی»، «عبور از خط قرمز حمله و هجمه فیزیکی و حتی حذف نیروهای حافظ امنیت و در یک نگاه کلی، "مشروعیتزدایی" از دستگاه قضایی»، «از دست رفتن شیرازهٔ نظم و قانون و حاکم شدن آنارشیسم و هرج و مرج» همه و همه گونهها و نمایههای مختلفی از این واقعیت هستند که زمهریر جنایت و سرکوب آخوندی در مواجهه با آفتاب تموز ذوبشدنی، فرو ریختنی و محو شدنی است.
خامنهای و فرانکشتاینسازی از قضاییه
بهترین مثال برای توصیف قضاییهٔ اینچنینی، هیولای «فرانکشتاین» است. این عنوان از رمان ترسناک و علمی ـ تخیلی «مری شلی»، نویسندهٔ انگلیسی گرفته شده است. «فرانکشتاین» دانشمندی جاهطلب بود. با در کنار هم قرار دادن تکههای بدن مردگان و استفاده از الکتریسته، هیولایی مخوف به شکل یک انسان و کمی بزرگتر از او ساخت. این هیولا صورتی ترسناک داشت و در بدنش آثار بخیههای زیاد به چشم میخورد. آنچنان کریه و مخوف بود که خالقش نیز از روبهرو شدن با آن کراهت داشت. این هیولا بعدها به اسم سازنده و صاحب خود، فرانکشتاین نامیده شد.
خمینی و سپس خامنهای برای سراپا نگهداشتن حکومت قرونوسطایی و خارج از مدار خود، تنها راه را در خلق فرانکشتاینی به نام «قوه قضاییه» دیدند؛ قوهای که در نقش میرغضب کار بریدن و داغ کردن انسانها را انجام دهد، رعب بیافریند و سایهٔ هراس را بر سر ایران و ایرانی مستولی کند؛ تا در پناه آن آخوندها جیب گشاد بتوانند با فراغ بال بچاپند و خون بریزند. خوراک این هیولا مرگ، شکنجه و حلقآویز خیابانی است.
پویش توئیتری «اعدام نکنید» با ریشههایی سخت در جامعه، اینک این هیولا را به چالش طلبیده است. حکومت میگوید: «اعدام کنید». مردم ایران میگویند: «اعدام نکنید». این یک تقابل آشکار با فرانکشتاین خامنهای است. با اوجگیری خود و تبدیل شدنش به یک توفان فراگیر، راه را بر هیولا سد میکند و او را به عقبنشینی وامیدارد. هراس عمیق قلم به مزدان حکومتی همه از آن است که نکند در اثر این عقبنشینیهای پیدرپی، هیولای تفچسبان و باسمهای کارآیی خود را از دست دهد و اندام بخیه خوردهٔ آن ناگهان از هم فروبپاشد. در آنصورت «آنارشیسم و هرج و مرج» [بخوانید قیام آتشین مرد ایران برای جارو کردن آخوندها و شکنجهگران] در راه است.
«به نظر میرسد که بعد از موفقیت ظاهری کارزار متحد ضدانقلاب خارج از کشور و جریانهای معاند داخلی در پیشبرد کارزار «اعدام نکنید» و اعمال فشار روانی و تبلیغاتی سنگین بر دستگاه قضایی، این شیوه اصطلاحا به دهان طراحان و «هادیان» مزه کرده و ادامه این روند با اعلام خبر محکومیت هر متهم امنیتی به اعدام، در دستور کار جبههٔ متحد ضد انقلاب قرار گرفته است» (همان منبع).
نیروی مهیب همبستگی
این همان بنبستی است که خامنهای و فرانکشتاین دستساز او در آن گرفتار شدهاند. اگر اعدام کنند، با دست خود جرقهای را افروختهاند که با انبار باروت تنها به اندازه یک چشم به هم زدن فاصله دارد؛ اگر نکنند باید به عقبنشینیهای باز هم بیشتر تن دهند. آری، مردم ایران دیگر از فرانکشتاین قضاییه نمیهراسند. آنان به نیروی مهیب همبستگی خود واقف شدهاند. هر خبر اعدام میتواند این نیروی مهیب را بیشتر از پیش به میدان بکشاند و بر سر خامنهای و حکومتش آوار نماید.