با توجه به خمینی و ارتجاع حاکم، واینکه روند آزادیها را تاب نخواهند آورد.
بیش از ده روز از انقلاب نگذشته بود که خمینی سرکوب زنان را شروع کرد.
و به ستادهای مجاهدین خلق در قم و کاشان و دیگر نقاط حمله کرد.
و بالاخره لشکرکشی و کشتار علیه اقوام و ملیتهای ایرانی یعنی حمله به کردستان و ترکمن صحرا و هم میهنان عرب زبانمان و یا در سیستان و بلوچستان….
با توجه به این واقعیت ما مجاهدین خلق مسیر ارتش خلق را برگزیدیم که چقدر درست بود…
یک نمونه، سازمان چریکهای فدایی بود.
چه انتخاب مسیر حزب کرده باشند یا نه، ولی کدام خط را رفتند؟
آیا برای آزادی ایستادند یا برعکس.
مسعود رجوی طی یک سلسله مصاحبه، که در نشریه مجاهد کامل درچ شد، همه خطوط سیاسی احزاب و سازمانهای سیاسی موجود، از حزب توده، فدائیها و پیکارو غیره و حتی خود رژیم و خمینی و ارتجاع را در واقع کالبد شکافی کردند.
حزب توده در راستای مشی خائنانه، نبضش با شو روی میتپید. یا عده دیگری مائوئیست و طرفدار قطب چین بودند…
مسعود رجوی رهبری آنها را صدا میکردند، البته آنها انکار میکردند….
برای حفظ مرزبندیها با ارتجاع، که اصلیترین اصلمان یعنی آزادی بود، حداکثراًنعطاف را نشان میدادیم و مایهگذاری میکردیم. که این اندک فضای باز را حفظ و گسترش دهیم ….