728 x 90

همراه با سؤالات شما- قسمت ۳۵

صدای شما از رادیو مجاهد

همراه با سؤالات شما- قسمت ۳۵
همراه با سؤالات شما- قسمت ۳۵

همراه با سؤالات شما- قسمت ۳۵

محبوبیت و پایگاه اجتماعی مجاهدین و مقاومت ایران- تیر۹۹

یکی از موضوعاتی که رژیم و ایادی ریز و درشت آن در سوء‌استفاده از اختناق و حاکمیت دیکتاتوری مطلق و عدم امکان مراجعه به آرای عمومی مطرح می‌کنند؛ طرح این «اتهام» است که مجاهدین و مقاومت ایران پایگاه اجتماعی ندارند و یا ما آن را مشاهده نمی‌کنیم!

امروز می‌خواهیم با برادر مجاهد رضا مرادی حول این موضوع صحبت کنیم.

هدف از طرح چنین اتهامی چیست؟

چنین اتهامی به تنها هماورد و آلترناتیو برانداز این رژیم اهداف معینی را دنبال می‌کند؛ دقت کنید:

  • رژیم می‌گوید؛ بله! این درست است و من یک آلترناتیو و یک هماورد و یک تهدید دارم که اسمش مجاهدین است «ولی» این مجاهدین؛ پایگاه و حمایت مردمی ندارد؛ در نتیجه توان بسیج مردم و هدایت آنها به سمت سرنگونی را ندارد.
  • وقتی مجاهدین پایگاه مردمی ندارند؛ لاجرم در آن روی سکه؛ این رژیم است که مشروعیت و حمایت مردمی دارد. و بر اساس همین اتهام است که رضا پهلوی نتیجه می‌گیرد که اگر به انتخاب مردم باشد مردم این رژیم را به مجاهدین ترجیح می‌دهند.
  • وقتی یک مقاومت پایگاه مردمی نداشته باشد؛ می‌توان آنها را تروریست نامید پس به‌صورت مشروع می‌توان آنها کشت و این اتهام مجوزی برای حذف و کشتار مجاهدین را تأمین می‌کند.
  • وقتی مجاهدین پایگاه مردمی ندارند؛ لاجرم مبارزه آنها یک مبارزه سکتاریستی و جدا از مردم بوده و محکوم به شکست است.
  • وقتی مجاهدین پایگاه مردمی نداشته باشند؛ همدستان رژیم در عرصه بین‌المللی می‌توانند آنها را تروریست خطاب کرده و هر بلایی بر سرشان بیاورند و در ادامه می‌توان با این رژیم هر معامله و زد و بندی را انجام داد. .
  • رژیم رو به مردم نیز نتیجه خودش را گرفته و می‌گوید جنبش شما؛ رهبری و لیدر و حمایت مردمی ندارد و جنبشی که رهبری نداشته باشد؛ محکوم به شکست است؛ پس امید و باور به سرنگونی را کناری بگذارید و دست از شورش بردارید و تسلیم شوید! و با من بسازید! و اگر با من نسازید بدتر از من یعنی مجاهدین خواهند آمد.
  • می‌بینید! رژیم در این «اتهام» اگر چه نوک فلش را رو به مجاهدین نگه‌داشته است ولی نانش را می‌خورد و این پیام را به مردم ایران صادر می‌کند که «من رفتنی نیستم چون شما مقاومت مشروع و مردمی ندارید؛ پس بیهوده برای سرنگونی من تلاشی نکنید!».
  • و موضوع از جایی تبدیل به فاجعه می‌شود که این تبلیغ کثیف ارتجاعی و استعماری توسط مردمی صادق و شورشی باز تکرار می‌شود و با پاس گلی که رژیم به آنها می‌دهد؛ آنها این توپ را به دروازه مقاومت و سرنگونی می‌زنند!

تا اینجای صحبت این روشن شد که رژیم پشت این نوع اتهامها هست و همان‌طور که گفتید دقیقاً از طرح آن به نوعی برای مرعوب کردن جامعه و پاشیدن بذر یاس و نامیدی استفاده می‌کند ولی به هر صورت اگر مدعی نه رژیم بلکه هموطنان خودمان باشند و این سؤال را داشته باشند و از شما بپرسند که چطور می‌توانید این پایگاه مجاهدین را به ما نشان بدهید، شما چه می‌گویید؟

بهترین راه شناخت حمایت مردمی یک فرد یا سازمان سیاسی، البته، مراجعه به افکار عمومی است. در عین‌حال بر کسی پوشیده نیست که در شرایط کنونی، اختناق حاکم بر ایران امکان نظر‌پرسی آزاد را به‌کلی منتفی کرده است.

وزارت‌خارجه آمریکا در سال۶۳ اذعان کرده بود که در سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ و قبل از اعمال اختناق کامل، به‌رغم همه محدودیتهای ایجاد شده توسط رژیم/ «گردهماییهای مجاهدین صدها‌هزار نفر را به‌خود جلب می‌نمود». در همین نامه تأکید شده بود که مجاهدین «تنها کاندیدای اپوزیسیون در انتخابات مجلس بودند که در دور اول رأی کافی برای ورود به دور دوم به‌دست آوردند و انتخاب آنها قطعی به‌نظر می‌رسید».

اروند آبراهامیان در گزارش تحلیلی از موقعیت مجاهدین در فاز سیاسی می‌نویسد: «کاندیداهای مجاهدین به‌قدر کافی رأی آوردند که حزب جمهوری اسلامی را بترسانند. آنها در بعضی از حوزه‌ها… آن‌قدر خوب عمل کردند که مقام‌های محلی مجبور شدند که در آخرین روز، صندوق‌های انتخاباتی را ببندند تا مانع پیروزی آنها شوند… در شهرستانها (به‌غیر از تهران) مجاهدین ۹۰۶۴۸۰ رأی آوردند. این منبع ادامه می‌دهد که نتایج اعلام شده از سوی رژیم، در تهران از هر ۴‌نفر یک نفر به مسعود رجوی رأی داده بودند و در شهرستانها نیز بر اساس آرای اعلام شده، مجاهدین می‌باید ۳۵‌کرسی (به‌نسبت حزب جمهوری اسلامی) به‌دست می‌آوردند. امّا خمینی نگذاشت حتی یک ‌تن از مجاهدین به مجلس راه یابند.

لوموند در فاصله بین دوره اول و دوم انتخابات مجلس نوشت: «آقای رجوی با سخنوری آموزنده‌اش و نیز جوانی خود (۳۲‌سال) طرفداران بسیاری دارد. گردهماییهای سیاسی که وی در پایتخت و شهرستانها برگزار می‌کند، توده‌های صد ‌هزار نفری، دویست‌ هزار نفری و بعضی اوقات سیصد هزار نفری را جلب می‌کند. شهرت وی چیز تازه‌یی نیست. وی که در سال‌۱۳۵۰، زمان کمی قبل از جشنهای باشکوه تخت‌جمشید، یعنی جشنهای ۲۵۰۰‌ساله، با ۹‌تن دیگر از اعضای کمیته مرکزی مجاهدین محاکمه می‌شد و در دفاعیاتش با جسارتی بی‌باکانه، استبداد رژیم سلطنتی و دخالت آمریکا در کشورش را محکوم کرد، به اعدام محکوم شد. امّا در سطح جهانی تبلیغاتی استثنایی برای نجات او انجام گرفت. عفو بین‌الملل، سازمانهای مختلف اروپایی دفاع از حقوق‌بشر، انجمنهای وکلا، نویسندگان و شخصیتهای سیاسی فرانسوی مانند فرانسوا میتران و رئیس‌جمهور پمپیدو از شاه تقاضای گذشت می‌کنند. شش‌ماه بعد، شاه رضایت می‌دهد که حکم اعدام آقای رجوی به حبس ابد تخفیف‌یابد. اما هم‌چنان تا دیماه ۱۳۵۷، دو‌ هفته قبل از فرو ‌ریختن رژیم، وی تحت وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها قرار می‌گیرد».

در انتخابات ریاست‌جمهوری نیز، کاندیداتوری مسعود رجوی با فتوای شخص خمینی، به‌دلیل این‌که رجوی به قانون اساسی ولایت فقیه رأی نداده و آن را تحریم کرده بود، لغو گردید. با این همه آقای رجوی برای پرهیز از درگیری، انصراف خود را از کاندیداتوری اعلام کرد و این رفتار سیاسی به‌قدری متین و انگیزاننده بود که حتی پسر خمینی از قول پدرش آن را نشانه اصالت و علّو طبع رجوی دانست.

لوموند در همین ‌باره نوشت: «‌اگرامام خمینی نامزدی ریاست‌جمهوری رجوی را در ژانویه گذشته کنار نمی‌زد، به‌گفته شخصیتهای متفاوت، وی میلیونها رأی را به‌خود اختصاص می‌داد. او از حمایت اقلیتهای قومی و مذهبی برخوردار بود، زیرا از حقوق برابری و خودمختاری آنها حمایت می‌کرد، هم‌چنین بخش مهمی از آرای زنان، که خواستار آزادی خود می‌باشند، و نیز جوانانی که خواهان حکومت روحانیت ارتجاعی نیستند، نصیب او می‌شد».

کاندیداتوری مسعود رجوی برای انتخابات مجلس نیز مورد اتفاق تمام احزاب و گروه‌های شناخته شده سیاسی آن روز ایران (به‌استثنای حزب آخوندها) بود. در دور دوم انتخابات، علاوه بر ناسیونالیستها، اقلیتهای قومی و مذهبی، کمونیستها و بخش وسیعی از بازار، نویسندگان و روشنفکران و دانشگاهیان، از او حمایت می‌کردند، حتی آقای بازرگان، نخست‌وزیر پیشین، با صدور اطلاعیه‌یی در تاریخ ۱۶اردیبهشت ۵۹، خواهان رأی دادن به مسعود رجوی به‌عنوان «معرف جناح پرشوری از جوانان با ایمان» گردید.

در زمان ریاست‌جمهوری بنی‌صدر نیز، بنا‌به ‌تصریح خود او، طبق نظرسنجیهای انجام شده توسط دفتر ریاست جمهوری، آقای رجوی با برخورداری از بالاترین درجه محبوبیت (حدود ۳۸درصد)، نخستین کاندیدا برای نخست‌وزیری بود، در حالی‌که محبوبیت افرادی مانند بهشتی، رئیس حزب حاکم، به ۱۰‌درصد هم نمی‌رسید.

در مورد نفوذ مجاهدین در بازار، که پایگاه سنتی آخوندها بوده است، نیز کافی است به اسامی انبوه بازاریان اعدام شده در لیست شهیدان مقاومت اشاره کنیم که خمینی به‌خاطر حمایت مالی و سیاسی گسترده آنها از مجاهدین، به شدیدترین ‌وجه از آنها انتقام گرفت. به‌عنوان مثال روزنامه رسمی اطلاعات ۷‌آبان۶۰ خبر داد: «۱۵تاجر بزرگ بازار در رابطه با سازمان منافقین دستگیر شدند».

در آستانه سی خرداد و اختناق مطلق؛ به اعتراف مقامات رسمی رژیم از یک تشکیلات ۵۰۰هزار نفره میلیشیا برخوردار بود و تیراژ توزیع نشریه مجاهد آنها که به‌صورت کاملاً مخفی انجام می‌شد بالای ۶۰۰هزار در روز بود.

میتینگ‌های چند صدهزار نفره برگزار شده توسط مجاهدین در شهرهای مختلف تهران و رشت و تبریز نیز نشان از همین واقعیت می‌داد.

بنابراین تا زمانی که امکان فعالیت سیاسی وجود داشت، به‌رغم همه فشارهای وارده به مجاهدین از سوی رژیم، مجاهدین، محبوبترین سازمان سیاسی ایران بودند و همین مسأله رژیم آخوندها را به‌وحشت انداخته بود.

خوب! این نکته که شما توضیح دادید خیلی روشن نشان دادید که مجاهدین در گذشته خودشان از بالاترین محبوبیت اجتماعی آن هم رو در روی این رژیم برخوردار بوده‌اند ولی سؤال این است که الآن چطور می‌توانید این محبوبیت را اثبات کنید؟

مجاهدین وقتی از زندانهای شاه بیرون آمدند و در آستانه قیام ۱۳۵۷ به‌دلیل ضربه خیانت بار فرصت‌طلبان چپ‌نما چند ده نفر بیشتر نبودند. اما در همین زمان خمینی در اوج بود مشروعیت سیاسی و مشروعیت ناشی از سرنگونی نظام سلطنتی و مرجعیت تام و تمام مذهبی مردم ایران را در کیسه خود داشت. به‌اصطلاح در ماه دیده می‌شد و فقط در تهران شش میلیون نفر به استقبالش رفتند.

مجاهدین چگونه توانستند در چنین تعادل مطلقاً نابرابر در فضای روزبه‌روز محدودتر شده اختناق در مدت دو سال به چنین جایگاه اجتماعی عظیمی در فاز سیاسی برسند؟

پاسخ بسیار ساده است و این‌که مجاهدین به‌دلیل فدیه و فداهای بیکرانشان در زمان شاه به‌ویژه با شهادت حماسی بنیانگذارانشان در قلب مردم جای گرفته بودند و این بذر که در فاز سیاسی؛ شرایط بالنسبه مطلوبی پیدا کرده بود؛ شروع به رشد کرد و سراسر خاک میهن را در نوردید و همه جای ایران را پر از گل مجاهد کرد.

وضعیت و نقطه اعتماد مردم به مجاهدین در آستانه سی خرداد بر کسی پوشیده نیست و این سازمانی بود که در کمتر از سه روز در آستانه اختناق کامل موفق شد به‌صورت مخفی یک راهپیمایی نیم میلیونی را در سی خرداد برگزار کند.

از سی خرداد تا به امروز نیز در پرونده مجاهدین هر چه بوده و هست؛ سرشار است از فدا و فداکاری با ۱۲۰هزار شهید با ۳۰هزار سربدار قتل‌عام شده با صدها هزار زندانی قهرمان با حماسه‌هایی که ارتش آزادیبخش در نبرد خود با این رژیم از خود به جا گذاشت و خمینی را وادار به خوردن جام‌زهر و توقف جنگ کرد.

با حماسه‌ٔ تاریخی که مجاهدین در طی ۱۴سال پایداری پرشکوه در اشرف و لیبرتی از خود به‌جا گذاشتند و با سی سال ترک خانه و خانواده و ترک هر نوع آثاری از راحت زندگی و... .

پس اگر نگاهی ساده و علمی و کاملاً منطقی به روند منحنی اعتماد مردم به مجاهدین داشته باشیم بسیار واضح است که مختصات مجاهدین روی این منحنی باید در نقطه‌ای به‌مراتب بالاتر از سی خرداد باشد و هیچ دلیلی وجود ندارد که منحنی حمایت و اعتماد توده‌های مردم نسبت به مجاهدین افت کرده باشد. حال اگر این اعتماد و محبوبیت به‌دلیل حاکمیت مطلق اختناق دیده نمی‌شود دلیلی بر عدم وجود آن نیست.

برای فهم بهتر این موضوع کافیست به سرنوشت حزب توده نگاه کنیم هنگامی که از ۲۸مرداد پا در وادی خیانت به مردم گذاشت و به مردم فروشی روی آورد / مردم ایران این حزب را برای همیشه به زباله‌دان تاریخ فرستادند.

اگر چه که ممکن است در مقاطعی؛ مردم از فضایی که نظامهای حاکم با توجه به انبوه امکانات حکومتی؛ می‌سازند؛ تاثیر بپذیرند ولی فراموش نکنیم که مردم همواره بالاترین و بهترین قاضی تاریخ خود هستند و اشتباه نمی‌کنند و در نهایت همه چیز را سر جای درستش خواهند نشاند. همان‌گونه که خمینی در عدم آگاهی توده‌های مردم در سکوی نقره‌ای ماه نشست ولی مردم و مقاومت او را در کمتر از دو سال به قعر چاه کشاندند. پس اگر در پایگاه مردمی مجاهدین حق و حقیقتی وجود داشته و دارد؛ هیچ جای نگرانی نیست و مردم در موقع مناسب به آن اذعان می‌کنند.

با توجه به این‌که تا اینجای صحبت‌مان من تا حدودی قانع شدم و فهمیدم که تا وقتی امکان نظرسنجی و خلاصه رأی‌گیری علنی و دموکراتیک وجود نداشته باشد ما به هر صورت نمی‌توانیم به شکل نهایی پاسخ این اتهامات یا سؤالات را بدهیم ولی به‌رغم این می خواستم اگر امکان دارد با دلایل اثباتی و نقدتری پاسخ این سؤالات را بدهید؟

من پاسخ را با چند اگر و چرایی ساده به شما می‌دهم که امیدوارم پایگاه اجتماعی مجاهدین! به میزانی تعیین‌تکلیف کند:

اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند چرا این رژیم یک رفراندوم ساده زیر نظر سازمان ملل برگزار نمی‌کند تا این به‌اصطلاح گروهک بدون پایگاه اجتماعی را افشا و رسوای عام و خاص کند؟

  • ‌اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند این ۱۲۰هزار شهید را از کجا آورده‌اند؟ و چگونه در طی این سالیان صدها هزار زندانی سیاسی در سیاهچاله‌های این رژیم داشته‌اند؟
  • ‌اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند پس چرا بعد از گذشت ۴۱سال هنوز است نام «مجاهد» سرخ‌ترین کلمه است؟
  • ‌اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند چطور به‌رغم چنین سرکوب وحشیانه سالیان سال باقی مانده‌اند؟
  • ‌اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند چگونه چنین حمایت بین‌المللی به‌عنوان آلترناتیو این رژیم را کسب کرده‌اند؟
  • ‌اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند چگونه می‌توانند؛ سالیانه در مراسم کهکشان خود بیش از صدهزار ایرانی را گردآوری و میتینگی برگزار کنند که کمتر دولتی توان برگزاری آن را دارد؟
  • ‌اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند چرا و چرا و چرا در این ۴۱سال هیچگاه نام مجاهدین به‌عنوان دشمن اصلی و برانداز این رژیم نه از دهان خمینی و نه از دهان خامنه‌ای و مقامات ریز و درشت رژیم نیافتاده است؟
  • ‌اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند چرا تا وقتی که در عراق بودند؛ دمی از تروریسم و بمباران و خمپاره‌باران مستمر و حمله با موشکهای اسکاد توسط این رژیم در امان نبودند؟
  • ‌اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند چرا هم‌اکنون رژیم دست از سر آنها بر نمی‌دارد و شبانه روز با بریده مزدورانش به‌دنبال توطئه علیه آنهاست؟
  • ‌اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند تولید سرسام‌آور این همه فیلم و پخش آن در تلویزیونهای رسمی و تولید و انتشار این همه کتاب و برپایی نمایشگاههای مختلف برای چیست؟
  • ‌اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند چرا در ملاقات‌های این رژیم با کشورهای غربی موضوع مجاهدین و محدود کردن آنها مستمر و مداوم از سوی رژیم مطرح می‌شود؟
  • به‌راستی؛ اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند چرا رژیم برای مقابله با سازمانی که هیچ محبوبیتی ندارد و «آلترناتیو مناسبی» نیز محسوب نمی‌شود، با نقض قوانین بین‌المللی و عملیات تروریستی دست به چنین ریسک‌های بزرگی مانند اسدالله اسدی و عملیات تروریستی در آلبانی و... می‌زند؟
  • ‌اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند چرا به اعتراف رژیم و شخص خامنه‌ای تمامی قیام‌ها به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم در ارتباط با مجاهدین بوده است؟
  • ‌اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند چرا هر دستگیری و هر اعدامی به مجاهدین نسبت داده می‌شود؟
  • اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند چگونه به‌رغم دستگیری کانون‌های شورشی هر روز بیشتر و بیشتر جایشان پر می‌شود؟
  • اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند چرا بر سر هر بزنگاهی این خانواده هواداران و زندانیان سیاسی و شهیدان مجاهد هستند که به‌صورت جمعی دستگیر و روانه زندانها می‌شوند؟
  • اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند؛ پس این همه آلترناتیو سازی و آلترناتیو بازی قلابی و بازی با کارت سطلنت و امثالهم برای چیست؟
  • اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند چرا رفسنجانی درباره مجاهدین گفت: ما فقط یک دشمن داریم و آن هم مجاهدین خلق ایران است.

بله دوستان من از صحبت امروز مان با برادر مجاهد رضا مرادی این نتایج را می‌توانم بگیرم:

در شرایط اختناق مطلق، آیات و نشانه های زیادی از حمایت مردمی مجاهدین وجود دارد که واقعاً جز رژیم و دار و دسته همراهش هیچکس نمی‌تواند منکر محبوبیت مجاهدین در بین مردم باشد.

هستی؛ مسیری قانونمند خود را طی می‌کند و مردم قوی‌ترین و صادق‌ترین قاضی محکمه تاریخ بشری هستند و آنها هستند که در نهایت پاسخ این سؤال را به بهترین صورت ممکن خواهند داد.

بله! بی‌شک مردم ایران؛ حمایت خودشون رو از مجاهدین در گسترش کانون‌های شورشی و در قیام و شورشهای خود بارز کرده و می‌کنند. و در نهایت؛ دیر نیست و دور هم نیست تا در فردای سرنگونی به تماشای گلستانی رویان در سراسر ایران از شکوفایی بذری باشیم که مجاهدین در این ۵۵سال کاشته‌اند.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/952625e8-2286-4dca-aa39-bcc80a72128b"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات