وقت براندازی شده - کاری از خانم مرجان
شب خودشو باخته به روز
آخر این بازی شده
عاشقا رو صدا بزن
وقت براندازی شده
مصاف اعتصاب و باتومای شکسته
جون به لبش رسیده شهر اسیر و خسته
دوباره پر میگیرن، دخترای شورشی
تن نمیدن بهرسم شوم کبو ترکشی
شب خودشو باخته به روز
آخر این بازی شده
عاشقا رو صدا بزن
وقت براندازی شده
سپر سپر پلیس و میله به میله زندون
پرندههای زخمی کوچهٔ غرقه در خون
کلاه کاسکتیها ترسشونو پوشوندن
تو چشم این قبیله سرخی خشمو خوندن
شب خودشو باخته به روز
آخر این بازی شده
عاشقا رو صدا بزن
وقت براندازی شده
دریاچهها می میرن جنگلا بیبهارن
تنها سرای سرسبز، رو چوبههای دارن
روی گلای سوری، بمبای خوشه خوشه
از پول ما و رنج کودک دستفروشه