کتاب بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران- قسمت بیست و چهار
همین رفسنجانی یا ربانیشیرازی، در زندان قزلقلعه، وقتی درباره مسائل دینی و اسلامی مورد سؤال قرار میگرفتند، میگفتند مجاهدین که هستند، از آنها سؤال کنید، چرا از ما میپرسید؟
رفسنجانی به کسانی که بعد از زندان به دیدنش رفته بودند گفته بود: اگر اسلام میخواهید، فقط مجاهدین. او خودش نقل کرده بود که در برنامههای گردهمایی داخل زندان که هرکس راجع به تخصص خودش صحبتی برای جمع میکرد، وقتی از ما میخواستند که راجع به اسلام و این قبیل مقولات صحبت کنیم، ما خجالت میکشیدیم که در مقابل مجاهدین حرف دیگری داشته باشیم. میگفتیم اگر بحث اسلام است که اینها بهتر از ما اسلام را شناختهاند، اگر بحث قرآن است که بهتر از ما میدانند، اگر نهجالبلاغه است که آشناییشان خیلی بیشتر از ماست.
ربانیشیرازی در زندان قصر (سال۵۲ و ۵۳) به مسعود میگفت کسانی را که سؤال نجس و پاکی میکنند، سراغ من بفرستید تا جواب بدهم و شما وقتتان را صرف این کارهای جزیی نکنید.
عسکراولادی در زندان مشهد (سال۵۲) به مجاهدین التماس میکرد که حفظ اسلام و فرهنگ اسلامی جوانان از عهده ما خارج است، و این کار شماست. بنابراین کارهای صنفی مربوط به زندگی جمعی را بهعهده من بگذارید و شما به حفظ آرمان اسلام و توحید بپردازید.
رفسنجانی به خمینی هم توصیه کرده بود که از مجاهدین حمایت کند تا از صحنه عقب نیفتد. او افزوده بود که خمینی بدون مجاهدین حتی آب هم نمیتواند بخورد.
اینچنین بود که بنیانگذار کبیر مجاهدین محمد حنیفنژاد «نقاب از رخ دین زدود و پیوند قرآن و سنت نمود». همان پیوندی که برای نخستین بار توسط او بین قرآن و نهجالبلاغه برقرار شد و اینکه مجاهدین توانستند از طریق مباحث ماندگاری چون «دینامیسم قرآن»، وحدت ماهوی سنت و حدیث را با قرآن مجید به اثبات برسانند. راستی که چه تفاوت عظیمی است بین دنیای سرشکستگی جوانان و روشنفکران مسلمان و انقلابی، با دنیای افتخار و شکوه و عظمتی که حنیف کبیر برای آنان، برای مجاهدان، برای مبارزان و آزادیخواهان و برای اسلام و ایران به ارمغان آورد. درست نمیدانم در جایی خواندم یا شنیدم که از نقش حنیفنژاد در جنبش و انقلاب، بهعنوان «پدری در عین جوانی»، یاد شده بود. در سالهای بعد بسیار دیده شد، در دانشگاهها و دیگر محیطها که بسیاری از مبارزان جوان انقلابی که مذهبی هم نبودند، به پشتگرمی نیروهای مجاهد خلق، قوت قلب میگرفتند و پایشان را بر زمین مبارزه محکم مینمودند. آری اینچنین بود که از اندیشه حنیف آن نور و حقیقتی طلوع کرد که همهجا را تسخیر خواهد کرد…