گزارش به خاک ایران
ریشههای یک جوانه- قسمت دوم
دوستداران گرامی رادیو مجاهد، از برنامه گزارش به خاک ایران در خدمت شما هستیم. در قسمت قبل به ریشههای جوانه نگاهی انداختیم و رسیدیم به ایران در دهه چهل خورشیدی:
از ۲۸مرداد سال۱۳۳۲ تا شهریور۱۳۳۹ در ایران، اختناق کامل برقرار شده بود.استعمار کهنه انگلیسی متکی به یک رژیم بورژوا ـ ملاک دیگر در ایران جواب نداشت.
حسین ربوبی از مسئولان سازمان مجاهدین خلق ایران در اینباره میگوید:
در آن دوره بعضی از استراتژیستهای غربی مکرراً از بهوجود آمدن یک وضعیت انقلابی در ایران ابراز نگرانی میکردند. شاه در ظاهرسازی خودش و تشکیل احزاب دستنشانده شکستخورده بود. آنموقع دو حزب فرمایشی درست کرده بود، یکی حزب بهاصطلاح ملیون به ریاست اقبال که نخستوزیر هم بود. و دیگری حزب بهاصطلاح مردم (بهریاست علم). اما این تظاهر به ایجاد دموکراسی شکستخورده بود.
در زمان نخستوزیری اقبال نرخ دلار از ۳۵ریال به ۷تومان رسید. در آن زمان شاه از ثبات و پیشرفت بسیار صحبت میکرد، اما بهدنبال انتخابات مجلس بیستم که از قضا در روز ۵شهریور سال۱۳۳۹ در تهران پایان یافت و تقلبات زیادی هم در آن صورت گرفته بود، همهٔ ادعاها پوچ درآمد و در یکروز همهچیز عوض شد. اقبال کنار رفت، انتخابات باطل شد و همه جدید الوکالهها پی کارشان رفتند! شریف امامی نخستوزیر شد و دوباره انتخابات برگزار کرد.
حسین ربوبی: در همان زمان، یعنی در بهمنماه۱۳۳۹ کندی که به جای آیزنهاور به ریاستجمهوری آمریکا رسید. ، اصرار داشت که در ایران اصلاحاتی صورت بگیرد. شاه میدانست که اگر خود را با خط جدید آمریکا منطبق نکند، ممکن است ساقطش کنند. از اینجا بود که پروژه اصلاحات ارضی بهجریان افتاد.
رژیم بورژواـملاک که عمدتاً فئودالی بود، میباید چرخش نموده و به یک رژیم یکدست سرمایهداری وابسته تبدیل میشد اما با مجلس عمدتاً فئودالی، که انتخابات آن را شریف امامی برگزار کرد و در اواخر اسفند۳۹ دایر گردید، کار پیش نمیرفت. در اردیبهشت سال۱۳۴۰ در حالی که اعتراضات مردمی و اعتصابات معلمان هم بالا گرفته بود، شاه به ناگزیر شریف امامی را برکنار و هر دو مجلس را منحل کرد.
احمد حنیفنژاد از دیگر مسئولان سازمان مجاهدین خلق ایران میگوید:
آمریکاییها امینی رو که در اردیبهشت۱۳۴۰ نخستوزیر شد نامزد اجرای پروژه اصلاحات ارضی کرده بودند. و این فشاری روی شاه بود برای اصلاحات.
در همین شکاف بین شاه و آمریکا بود که یک فضای باز سیاسی ایجاد شد که تقریباً بهمدت دوسال از شهریور۳۹ تا تیر۴۱، ادامه داشت. در این فضای باز سیاسی جبهه ملی دوباره برپا شد. مهندس بازرگان با جداسازی خود از جبهه ملی، نهضت آزادی را تشکیل داد.
مجاهد صَدیق محمد سیدی کاشانی از اعضای قدیمی سازمان مجاهدین خلق ایران از جمله افرادی بودندکه در جریان فعالیتهای سیاسی در دههٔ سی و چهل قرار داشت. وی طی مصاحبهیی در پاسخ به این سؤال که «آیا اساساً جریانهای سیاسی آن دوران بر روند سیاسی جنبش تأثیری داشتند؟» چنین گفته بود:
حقیقتش این بود که آن جریانهای رفرمیست که در چارچوب قانون اساسی رژیم سلطنتی فعالیت میکردند، هیچ کارآیی نداشتند، در برابر شاه هم یک نیروی انقلابی و جایگزین کارآمد سیاسی وجود نداشت. بنابراین شاه با مانورهای فریبکارانهای دست زد. یعنی با آمریکا کنار آمد، امینی را کنار گذاشت و خودش همان پروژه اصلاحات ارضی را به دست گرفت.
سؤال: منظورتان همان جریان نمایشی بهمن۴۱ است تحت عنوان اصلاحات ارضی؟ چه چیزهایی را شامل میشد؟
در آن رفراندوم اعلام کردند که ۵/۵ میلیون مرد و ۲۷۰هزار زن رأی دادهاند. آن بهاصطلاح انقلاب سفید شاه که عبارت از یک اصلاحات ارضی و یک رشته اصلاحات بورژوایی و دادن حق رأی بهزنان بود، تمامی احزاب سیاسی رفرمیست را مات کرد. اما هیچ نیروی ملی و حزب سیاسی در آن روزگار بهاستثنای حزب توده که بعداً به حمایت از اصلاحات شاه پرداخت، جرأت نکرد در آن قضایا جانب شاه را بگیرد.
ببینیم خمینی در اون دوره چه کرد؟
اصلاحات فرمایشی شاه از دو سو مورد مخالفت قرار گرفت، یکی از سوی مرتجعین بود که در رأس آنها خمینی قرار داشت و مخالفتش با شاه بهخصوص بهخاطر دادن حق رأی به زنان بود. «خمینی در تلگرافی به شاه با بکارگیری کلماتی مثل: «حضور مبارک اعلیحضرت همایونی!» از اینکه «دولت به زنها حق رأی داده!» اظهار نگرانی کرد! و «خاطر همایونی!» را به «حفظ احکام دین مبین اسلام!» بهمنظور فراهم کردن موجبات دعاگویی ملت مسلمان جلب مینمود.
خمینی طی اطلاعیهیی در تخطئه حق رأی زنان گفت:
«…هرکس به تساوی حقوق زن در ارث و طلاق و مثل اینها، که جزء احکام ضروری اسلام است، معتقد باشد و لغو نماید، اسلام تکلیفش را تعیین کرده است». «دخالت زنان در انتخابات یا اعطای حق زنها یا وارد نمودن نیمی از جمعیت ایران در جامعه و نظایر این تعبیرات فریبنده… جز بدبختی و فساد و فحشا چیز دیگری همراه ندارد…».
اما مخالفت دیگر از سوی جوانان آگاه و انقلابی بود که کانون تجمع عمده آنان، دانشگاه و قشر آگاه دانشجو بود که بر سرسپردگی شاه به قدرتهای استعماری و سر برآوردن سرمایهداری وابسته دست میگذاشت.
شاه پس از جلب اعتماد ارباب خارجی و با در دست داشتن برگ اصلاحات، به قدرتنمایی در برابر خلق پرداخت و وقتی اعتراضات در ۱۵خرداد به اوج رسید، دستور آتش باز کردن به تظاهرات ۱۵خرداد را صادر کرد.
احمد حنیفنژاد از مسئولان سازمان مجاهدین خلق ایران چنین میگوید:
سرکوب ۱۵خرداد، جواب نهایی رژیم شاه به هر گونه اعتراض مردمی بود که پایان دوران مبارزات رفرمیستی را آشکار کرد. .
چنین بود که نسلهای آگاه و مردم بهستوهآمده از ستم شاهنشاهی، راهی برای مبارزه رهاییبخش نمییافتند و مبارزه و مقاومت مردمی و آزادیخواهانه در بنبست بود.
هموطنان عزیز، همراهان رادیو مجاهد! آنچه در دهه چهل خورشیدی بر ایران گذشت را شنیدیم. در برنامه آینده نوبت به تولد چشمه خواهد رسید و داستانی که آغاز آن آینده پر فروغی را برای این خاک ملتهب رغم خواهد زد.