روزنامهٔ حکومتی فرهیختگان متعلق بهولایتی مشاور نزدیک خامنهای، طی مطلبی (به تاریخ ۳دی ۱۴۰۱) اظهارنظرهای یکی از جامعهشناسان حکومتی دربارهٔ قیام سراسری مردم ایران را نقل کرده که در قسمتی از آن چنین آمده است:
«جرقه حوادث اخیر، یک امر زنانه بود ولی میتوانست امری مادی هم باشد، مثل سال۹۸ و مسأله بنزین. این حوادث زنجیروار است و چند بعدی و چند وجهی و چند علتی و هرازگاهی، یک وجهش نمایان میشود و بروز پیدا میکند. حال این بستگی بهفعال شدن هر یک از عنصرهای مقاوم آن دارد. گسلهای متقاطع و موازی است، حال بستگی دارد کدام گسلش فعال شده باشد!... در سال۹۸ گفته میشد شورش فرودستان است و امروز میگویند جنبش زنانه است. احتمال داشت این اتفاق بهگونهیی میافتاد و تحرکی صورت میگرفت که فرضا فرهنگیان دست بهاعتراض زده و جرقه ناآرامیها را میزدند، احتمالاً گفته میشد شورش فرهنگیان رخ داده است. همه اینها وجوهی از امری واحد است و علل متفاوت است و هرگاه در اثر تأثیرگذاری علتی، یک وجه خود را نشان میدهد».
این بیان الکنی است از تضادهای متراکم و شرایط انفجاری جامعهٔ ایران و چنان وضعیت انقلابی جوشانی که «از هر جرقه» ولو اعتراضی صنفی باشد «حریق» ناآرامی و قیام برمیخیزد و هر جرقهیی از هر جنس، میتواند کل جامعه را بهانفجار و اشتعال بکشاند. «همهٔ اینها وجوهی از امر واحدی است». طبعاً جامعهشناس حکومتی نمیگوید که آن «امر واحد» چیست؛ اما قیام سراسری مردم ایران طی بیش از صد روزی که جریان داشته، آن را هزاران هزار بار فریاد زده و در عمل بههمهٔ دنیا نشان داده است.
«امر واحد» این است که جامعهٔ ایران از هر قشر و طبقه و از هر قوم و مذهبی، در سرتاسر کشور علیه دیکتاتوری حاکم بپا خاسته و کمر بهسرنگون کردن آن بسته است. مردم بهپاخاسته، عزم خود برای دستیابی به این هدف را، بهروشنترین و رساترین وجهی در شعارهایی همچون «فقر، فساد، گرونی، میریم تا سرنگونی!» بیان کردهاند. در صحنهٔ عمل هم، این ارادهٔ بیشکاف را در نبردی نابرابر، اما بهغایت شجاعانه و قهرمانانه که چشم جهانی را خیره کرده، نشان دادهاند و قیمت سنگین و خونین آن را با تقدیم نزدیک به۸۰۰شهیدو ۳۰هزار زندانی زیر شکنجه و اعدام پرداختهاند.
جواب دیکتاتوری انسانستیز ولایت فقیه، بهاین خواست و ارادهٔ ملی، همچون تمام ۴۳سال گذشته، سرکوب و اعدام و قتلعام بوده است. خلیفهٔ ارتجاع که بهخوبی از شرایط انفجاری جامعه خبر داشت، در خرداد۱۳۹۵ بهکارگزاران نظامش نسبت به «وجود گسلها» هشدار داده و گفته بود: «اگر چنانچه این گسلها فعال شد، آن وقت زلزله بهوجود میآید!» او برای مقابله با این زلزلهٔ در تقدیر، رئیسی، جلاد پیشانی سیاه قتلعام۶۷ را بهصحنه آورد؛ اما متقابلاً یک نیروی انقلابی و یک مقاومت سازمانیافته نیز در میدان بود که او هم شرایط انفجاری جامعهٔ ایران را بهعینه میدید و اسباب کار را در هیأت کانونهای شورشی و خط جنگ آزادی و آتش تدارک دیده بود. این خط، در این قیام، بهدرخشانترین وجهی از جامعه و نسل جوان و شورشگر پاسخ مثبت دریافت کرد. اکنون این جوانان شورشگر هستند که در گروههای چند یا چندین نفره متشکل میشوند و با الگوی کانونهای شورشی و با الهام از قهرمانان پیشتاز و راهگشای میلیشیای مجاهد خلق و مبارزه و مقاومت مجاهدین طی ۴دههٔ گذشته، مراکز سرکوب یا مظاهر رژیم را بهآتش میکشند، مزدوران سرکوبگر را مجازات میکنند و با خلق حماسههایی همچون آنچه در مناطق مختلف کشور از نقاط مختلف خراسان و سیستان و بلوچستان تا کردستان و لرستان و بارانگرد ایذه بهوقوع میپیوندد، در عمل نشان میدهند که آماده و مشتاقند که بهای نبرد آزادی را هر قدر سنگین و خونین بپردازند.
در این میان، رژیم تلاش میکند با تبلیغات پیرامون کشف و نابودی تشکلهای جوانان انقلابی یا خبرهای کشف اسلحه و مهمات بهاصطلاح قاچاق، وانمود کند کنترل اوضاع را در دست دارد. اما خودشان هم ناگزیر اذعان میکنند که آنچه کشف میکنند درصد ناچیزی است از آنچه زیر پوست جامعه جریان دارد. روزانه جوانان شورشگر در ارتباط با کانونهای شورشی یا در مسیر و طریق آنها، بهصفوف نبرد و بهارتش آتش و آزادی میپیوندند.
آری، طی ۳ماه و نیمی که قیام جریان داشته، در متن شرایط عینی و جامعه انفجاری، خلق قهرمان بهخط «آتش جواب آتش» پاسخ مثبت داده است.