گفتگو با علیرضا خالوکاکایی
علیرضا خالوکاکایی (ع.طارق) عضو سازمان مجاهدین خلق ایران، شاعر و نویسنده، ملقب به ع.طارق از کارهای خود سخن میگوید. از نقش شعر و هنر در مبارزه و از تجربیات جالب خود در این زمینه سخن میگوید.چطور شاعر شد و بعد از آن چطور سیاسی و مجاهد شد.
آثار علیرضا خالو کاکایی
سرود رایت شرف که در وصف ارتش آزادیبخش ملی ایران سروده و بعد توسط محمد شمس آهنگسازی و تنظیم شده است را علیرضا خالوکاکایی سروده است و در همین رابطه خاطراتش را میگوید.
او همچنین در رابطه با کتابهایی که به رشتهٔ تحریر درآورده است در این گفتگو برایمان توضیح میدهد و طبیعیست که مصاحبه با یک شاعر، بدون شعرخوانی متصور نیست. از همین رو چند شعر ع.طارق را نیز در این گفتگو میشنویم.
ع.طارق چگونه شاعر شد؟
علیرضا خالوکاکایی که از کودکی به مطالعه و داستاننویسی علاقهٔ بسیار داشت در ۱۴سالگی اولین کتاب داستان خود را نوشت و قرار بود توسط علی اشرف درویشیان و منصور یاقوتی منتشر شود ولی به دلایلی چاپ نشد.
علیرضا خالوکاکایی بهدلیل اتفاق تلخی که برایش در مدرسه ابتدایی افتاده بود از شعر متنفر بود بعدها در سال ۱۳۶۰شعری از مجاهد شهید محمد بازرگانی که در زمان دیکتاتوری محمدرضا شاه به جوخهٔ اعدام سپرده شد را میخواند.
از آنجا که این شعر در آخرین لحظات زندگی، توسط محمد بازرگانی سروده شده بود تاثیر زیادی روی علیرضا خالوکاکایی گذاشت و او با خود فکر کرد «شعر چنین خمیرمایهای دارد و من از آن غافل بودم؟»
او در ادامه توضیح میدهد که چطور اولین ابیات خود را سرود و شاعر شد.
علیرضا خالوکاکایی چگونه سیاسی شد به مجاهدین پیوست؟
علیرضا خالوکاکایی در سن ۱۴سالگی مسئول تهیه روزنامهٔ دیواری در مدرسهشان بود و یکبار که به این منظور عکس رضا شاه را به مناسبت روز تولدش کشیده بود یکی از معلمان به او گفت که این آدمکش است چرا عکسش را کشیدی؟
اینجا بود که علیرضا خالوکاکایی سر یک دوراهی قرار گرفت آن را در روزنامه دیواری بزند و یک دانشآموز خوب باشد و یا اینکه عکس را پاره کند و پاره کرد.
به گفتهٔ خودش از همانجا بود جرقهای در وجودش زده شد و در سالهای بعد با خواندن کتابهای دکتر علی شریعتی و همچنین خواندن سرگذشت مجاهد شهید مهدی رضایی بیشتر به سمت سیاست و مبارزه کشیده شد.
او در بحبوحهٔ انقلاب ۵۷در شکلدادن تظاهرات بر علیه حکومت شاه شرکت داشت و بعد از انقلاب بود با تشکیل جنبش ملی مجاهدین به سازمان مجاهدین پیوست.
فعالیتهای هنری ادبی
علیرضا خالوکاکایی در سالهای پایداری در اشرف و لیبرتی ۴۴جلد کتاب به رشتهٔ تحریر درآورد. او میگوید که تا الآن تنها فرصت آمادهکردن ۲۲جلد از این مجموعه را پیدا کرده است که در فضای مجازی نیز موجود است.
او میگوید نوشتن را در گرماگرم مسئولیتهای انقلابی دیگر که برعهده داشته است و در زمانهای فراغت پیگرفته است.
علیرضا خالوکاکایی چند کتاب خود را نام برده و دربارهشان توضیح میدهد:
«آنان که با مناند بیایند» یک رمان ۴جلدی دربارهٔ قیام عاشورا
«بهار از دیوارها گذشته بود» یک مجموعه داستان کوتاه
«من و برفهای سهیل» در رابطه با انقلاب ۱۳۵۷
«سفر تا اعماق آینه» نمایشنامهای در رابطه با سرگذشت زندانیان
«کبوتری برای دخترم طاهره» رمانی ۹۰۰صفحهیی در رابطه با عملیات کبیر فروغ جاویدان
«شبهای بمباران» مربوط به دوران پایداری در اشرف و لیبرتی
علیرضا خالوکاکایی علاوه بر اشعاری که در کتابها چاپ شده است اشعاری نیز برای سرودها و ترانههای سازمان مجاهدین گفته است که معروفترین آنها سرود «رایت شرف» میباشد.
او تعریف میکند که این شعر را چطور سرود. چالش اصلی او این بود که تلاش داشت موضوعات سیاسی و هنری که باید در وصف ارتش آزادیبخش ملی ایران بیان میشد را در این سرود بگنجاند.
به گفتهٔ علیرضا خالوکاکایی (ع.طارق) پابلو نرودا شاعر مشهور شیلیایی در این کار برایش بسیار الهامبخش بود.
خاطراتی از مجاهد شهید مهدی حسینپور ملقب به «بهداد»
مجاهد شهید مهدی حسینپور (بهداد) شاعر جوان و توانایی بود در عملیات کبیر فروغ جاویدان به شهادت رسید.
علیرضا خالوکاکایی از اولین آشناییاش با بهداد میگوید. بهداد به او میگوید «میدانم شاعر هستی» و برایش یک شعر زیبا میخواند ولی از آنجا که بهداد فروتنی فوقالعادهای داشت، ع.طارق متوجه نشد که این شعر زیبا از خود بهداد است و اصلاً او نیز شاعر است.
به گفتهٔ علیرضا خالوکاکایی بعد از شهادت بهداد و بعد از اینکه اشعارش جمعآوری و منتشر شد او دریافت که بهداد شاعر بود اینطور میگوید که « بهداد انتخاب کرد که زندگیاش شعری باشد و خود را فدای این راه کرد»
عطسهٔ کبریت در باد
علیرضا خالوکاکایی (ع.طارق) در رابطه با الهام میگوید شعر گفتن دقیقاً مثل جرقه زدن است. مانند عطسهٔ کبریتی در باد. روشن شدن یک کبریت، یک لحظه است و باد بلافاصله آن را خاموش میکند. تو باید در آن لحظه بتوانی اطرافت را ببینی. شعر با یک تلنگر بر عاطفه شروع میشود و باید در همان لحظه شعر را متولد کرد.
علیرضا خالوکاکایی خاطرات بسیار جالبی از نحوهٔ نگهداری آثار خود در همه تلاطمهایی که طی این ۴دهه درش بوده است بازگو میکند.
«او شعری زیبا در باب رابطهٔ شعر و مبارزه میخواند:
شرم باد مرا اگر بسرایم که گویندم شاعر است
و دریوزگی چند نگاه تحسینآمیز و سطحی را از پیراهن عقل بهدر شوم
شرم باد مرا
شرمی عظیم اگر واژگانی چند به رشته کشم
که گویندم اهل قلم است و سخن پرداز
در این نمایشبازار عرضهٔ خود، کالایی باشم پیچیده در زرورقی چشمفریب
بادبهغبغبافکندهای تهیمغز، پر کنندهیگوشها
و آوخ
تهی از حقیقت، دلقکی رقصنده با باد و آنچه پسند روز نام دارد
شرم شرم»
علیرضا خالوکاکایی (ع.طارق) در جواب به این سؤال که کدام از یک اشعار خود را بیش از بقیه میپسندید میگوید سؤال سختیست ولی معمولاً همیشه آخرین شعرش را بیشتر دوست دارد.
او در جواب به این سؤال که کدام واقعه یا “تلنگر” بوده که بیشترین تاثیر را روی عواطفش داشته است میگوید هیچ واقعهٔ تاثیرگذارتر از دستگیری مریم رجوی در کودتای ۱۷ژوئن نبوده است.
به گفتهٔ ع.طارق «خیلی از شعرها بهصورت اشک، متولد میشوند. خیلی وقتها عظمت حادثه، از کلمات بیشتر است»
او در رابطه با واقعهٔ ۱۷ژوئن میگوید تا مدتها نتوانست آن را بسراید و تا مدتها سکوت کرد ولی بعدها به یک مجموعهٔ شعر تبدیل شد. همینطور دربارهٔ حماسهٔ فروغ جاویدان.