میهمان این قسمت از برنامهٔ کنتراست خواهر مجاهد خلق فروغ پاکدل از اعضای شورای مرکزی و از مسئولان سازمان مجاهدین خلق ایران و کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران است. موضوع صحبت ما در این گفتگو جنگ روانییی است که رژیم آخوندی با مردم و مقاومت ایران آغاز کرده است.
ضرورت کار شما در مقاومت ایران چیست؟
تروریسم همیشه یکی از پایههای اصلی حفظ حکومت ولایت فقیه بوده، به همین دلیل کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران یکی از اصلیترین کمیسیونهاییست که به شناسایی فعالیتهای تروریستی رژیم و افشای آن میپردازد.
همچنین امنیت برای نیروی انقلابی که درگیر جنگ با یک رژیم ضدبشری ست یکی از ضرورتهای مسلم برای حفظ آن نیروی انقلابی است.
شما از چه زمانی عضو کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران شدید؟
از سال ۱۳۸۰یعنی حدود ۱۷سال.
از چه زمانی وارد دنیای سیاست شدید؟
ورود من به سیاست خیلی اتفاقی بود. من یک کتاب خواندم که شخصیت این کتاب خیلی روی من تاثیر گذاشت.
در آن زمان حدوداً ۱۳ساله بودم و کتاب خواندن خیلی دوست داشتم. اسم این کتاب خرمگس بود.
دو چیز مرا در خواندن این کتاب خیلی جذب کرد. اول اینکه فهمیدم نویسنده این کتاب یک زن است و دوم شخصیت اصلی این کتاب و اینکه چه پروسه دردناکی را طی میکند.
فداکاری این شخصیت خیلی روی من تاثیر گذاشت؛ بهطوریکه این کتاب را سه بار خواندم.
بعد از انقلاب خواندن سرگذشت انقلابیونی مثل مهدی رضایی خیلی روی خودم تاثیر مثبت داشت و احساس کردم که یک شخصیت ایرانی مشابه شخصیت قهرمان داستان کتاب خرمگس پیدا کردم.
بعد، از طریق انجمنهای دانشآموزی با سازمان مجاهدین خلق ایران ارتباط برقرار کردم و کم کم به مجاهدین جذب شدم و این مسیر را ادامه دادم.
جنگ سیاسی یا جنگ روانی چیست؟
جنگ سیاسی استفاده برنامهریزی شده از تبلیغات و برنامههای مشابه آن است که بیش از هر چیز با هدف تاثیر بر نظرها، عواطف، موضع و رفتار گروههای دشمن و خودی و حتی گروههای بیطرف صورت میگیرد که با این کار، دسترسی به اهداف را میسر و ممکن میکند.
یکی از اصلیترین اهداف ما در کارمان برملا کردن رد پای رژیم در وقایع است. هدف ما صرفاً افشای افراد نیست بلکه میخواهیم نشان بدهیم که رژیم عامل اصلی است که پشت خیلی از وقایع است.
بیشترین تمرکز رژیم در جنگ روانی و جنگ سیاسی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران در کجاست؟
در حال حاضر رژیم روی چند پارامتر تمرکز دارد. اول انتقال موفقیتآمیز تشکیلات سازمان مجاهدین خلق ایران از لیبرتی به آلبانی.
رژیم روی این حساب کرده بود که وقتی مجاهدین به آلبانی منتقل شوند تشکیلاتشان از هم میپاشد و ظرفی برای حفظ این تشکیلات وجود ندارد و اینکه با رسیدن مجاهدین به کشورهای غربی تشکیلات سازمان مجاهدین خلق ایران، آن عرض و طول را از دست خواهد داد.
ولی صحنه عکس این شد یعنی تشکیلات سازمان مجاهدین خلق ایران به کشور آلبانی رسید و در آنجا انسجام خود را حفظ کردند.
الآن مدعی است که مجاهدین در آلبانی هم زندان ساختهاند و با اجبار در اشرف۳نگه داشته شدهاند.
اما سلاح پایداری اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران، انقلاب آنهاست. مجاهدین عزم جزم کردهاند که برای آزادی مردم از همه چیز خود بگذرند، این چیزی است که رژیم نمیفهمد.
طرحهای تروریستی رژیم در آلبانی و فرانسه
رژیم در سال جاری دو طرح تروریستی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران داشت یکی در آلبانی و یکی در فرانسه که هر دو طرح لو رفت.
رژیم برای اینکه از زیر موج محکومیتهای این دو حمله تروریستی خارج شود دست به اقدامی زد و یک سری خبرنگار استخدام کرد که بیایند و علیه سازمان مجاهدین خلق ایران خبر منتشر کنند.
با این تیتر که مجاهدین تروریست هستند و آزادی در مجاهدین وجود ندارد. رژیم ترور فیزیکی را تبدیل به ترور شخصیتی کرده که هدف هم رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران است.
بخش دیگر اقدامات رژیم که هدف آن افراد داخل است ناشی از وضعیت بحرانی جامعه ایران است.
چیزی که در این شرایط اوج گرفته آلترناتیو مردمی است که میدرخشد. رژیم برای مخدوش کردن این آلترناتیو دست به اقداماتی زده از جمله اینکه کسانی که اعضای سابق مجاهدین بودند و شرایط مبارزه را تحمل نکردهاند و از سازمان مجاهدین خلق ایران جدا شدهاند را به صحنه آورده که علیه مجاهدین دروغپراکنی کنند. یا انتشار کتاب علیه مجاهدین. مثلا کتابی به اسم «خوابگردها».
این جنگ روانی برای رژیم چه فایدهای دارد؟
ما در رابطه با ایران داریم صحبت میکنیم. جامعهای که تا چند سال پیش که ارتباطات اینترنتی نبوده تحت سرکوب شدید بوده و حتی گفتن اسم مجاهدین ممنوع بوده و نسل جدید اطلاع درستی از مجاهدین ندارند.
بنابراین رژیم روی دروغهای خودش سرمایهگذاری میکند و مثل گفته گوبلز که میگوید دروغ را آنقدر بزرگ بگو که اول خودت بتوانی باور کنی و بعد هم سایرین و رژیم همچنین شیوه کاری دارد.
همین که ذهن یک نفر ساده و نا آگاه را مورد شک قرار دهد برایش مهم است. او میخواهد چهره تنها آلترناتیو موجود را مخدوش کند.
با اینکه میداند که این دروغهایی که ساخته مثل یک بادکنک بهسرعت خواهد ترکید و دستش رو خواهد شد ولی این کار را میکند و به آن نیاز دارد.
تاکتیک رژیم در رابطه با کشورهای غربی در این جنگ روانی و جنگ سیاسی چیست؟
رژیم بیشتر از هر چیز میخواهد حمایتهای سیاسی در رابطه با سازمان مجاهدین خلق ایران را از بین ببرد و مانع پیشروی مقاومت در صحنههای سیاسی شود.
در صحنه سیاسی بینالمللی برای اینکه رژیم بتواند حرف خودش را بزند عناصر سیاسی خارجی را استخدام میکند.
حرف این افراد که به استخدام رژیم در می آیند در یککلام این است که مجاهدین آلترناتیو رژیم نیستند.
آیا رژیم انواع عملیاتهای پیچیدهتر از این هم دارد؟ مثلا اینکه عملیات جنگ روانی را با عملیاتهای دیگر ترکیب بکند.
هدف رژیم در جنگ روانی صرفاً مخدوش کردن اذهان نیست. هر بار رژیم یک جنگ سیاسی علیه مجاهدین راه می اندازد بلافاصله بعد از آن میخواهد یک عملیات تروریستی انجام دهد.
در حملههایی که در اشرف و لیبرتی به مجاهدین داشت دقیقاً همینطور بود. برای حمله نظامی ۶و ۷مرداد یک سال نیم زمینهسازی کرد.
از جمله آوردن مزدوران خود به اسم خانواده مجاهدین که به این وسیله مجاهدین را وادار به تسلیم و ندامت کنند.
بخش دیگری از کارش این بود که عناصر شناخته شده خود مثل مسعود خدابنده را به عراق فرستاده بود تا با مقامات عراقی ملاقات کنند و آنها را تشویق به حمله کنند.
همچنین داد و ستدهای اقتصادی را هم با دولت عراق بالا برد. این یک عملیات گستردهای بود برای حمله به اشرف. یا حتی بعد از حمله به اشرف میگفتند شهدای اشرف را خود مجاهدین از پشت زدند و کشتند و مجاهدین از این صحنه استفاده کردند که ناراضیان خودشان را سر به نیست کنند.
با توجه به اینکه رژیم یک دولت است و امکانات یک دولت را دارد ما چقدر در این جنگ موفق بودیم؟
اول باید گفت که رژیم هیچ اصول و مرز سرخ و پرنسیپی در جنگهای روانی خودش ندارد. بعضی وقتها برای اینکه نشان بدهیم انگشت رژیم پشت این وقایع هست زمان و انرژی زیادی میخواهد.
ولی مقاومت ما چیزی دارد که دشمن ندارد، ما ایمان داریم که چون حق هستیم همواره پیروز هستیم و ناحق برملا میشود.
ما همیشه یک قانون داریم که با اصول و مرزهای سرخ حرکت میکنیم. ما حتی در رابطه با رژیم هم اتهامی به کسی نمیزنیم مگر اینکه برایمان کاملاً واضح و مستدل باشد. مجاهدین در زمینه اخلاق انقلابی و سیاسی بهترین و با مرز سرخترین بودند.
در گذشته که مجاهدین عملیات نظامی داشتند مرز سرخ داشتند. اینکه آسیب دیدن حتی یک غیرنظامی مرز سرخ است حتی به بهای اینکه آن عملیات کنسل شود.
بنابراین سازمان مجاهدین خلق ایران بر اصول و پرنسیبهای خود خیلی ملتزم هستند. این چیزی است که هر انسان منصفی را جذب میکند. نکته دیگر این است که همیشه تکیه ما بر مردم و مقاومتان بوده و به همین دلیل باکی از چیزی نداریم.