728 x 90

آموزش برای کانون‌های شورشی- شماره بیست و ششم

صدای شما از رادیو مجاهد

آموزش برای کانونهای شورشی- شماره بیست و ششم
آموزش برای کانونهای شورشی- شماره بیست و ششم

 

موقعیت انقلابی - تعریف انقلاب


جوانان آگاه و مبارز- – اقشار معترض و به‌جان آمده از ظلم و ستم دیکتاتوری ولایت فقیه - در ادامه سلسله برنامه‌های آموزشی برای نسل قیام و کانون‌های شورشی – مروری داریم به تعریف و معنی انقلاب که تلاش می‌کنیم این بحث را از کتاب استراتژی قیام و سرنگونی- و گزیده از سخنان مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران برای شما تعریف کنیم - از شما می‌خواهیم فایل صوتی این برنامه را ضبط کرده و به‌طور آموزشی گوش کنید و در شبکه‌های اجتماعی منتشر کنید.


دوستان شنونده رادیو مجاهد – مسعود رجوی در فصل ششم از از کتاب استراتژی قیام و سرنگونی- انقلاب را چنین تعریف می‌کند: ” انقلاب” به‌طور خیلی خلاصه "دگرگونی جهش‌وار و تکاملی جامعه از طریق سقوط طبقه حاکم و انهدام نهادها و روابط مربوط به آن توسط توده‌های مردم" تعریف می‌شود. حکومت کننده دیگر نمی‌تواند مثل سابق حکومت کند، طلسم حاکمیت در هم شکسته و با انحلال و ریزش و گسستگی شتابان مواجه است. از طرف دیگر تنگدستی و نارضایتی و بدبختیهای جامعه به آنجا رسیده که دیگر تحمل پذیر نیست و حکومت شوندگان برای تغییرات بنیادین به میدان میآیند. اینجاست که حداکثر پیوستگی در صفوف مردم ایجاد می‌شود و پیشروترین قشرها و طبقات مردم در صف مقدم قرار می‌گیرند.. وقتی چنین شرایطی آماده باشد ما با یک وضعیت عینی انقلابی رو‌به‌رو هستیم که خصوصیت ویژه آن، بحرانهای فراگیر و پایان ناپذیر در هیات حاکمه است.
مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران درباره عوامل تعیین‌کننده برای یک انقلاب را چنین می‌گوید: اما از این پس، دیگر همه چیز بسته به عامل ذهنی، یعنی عنصر هدایت کننده و دستگاه و تشکیلات رهبری کننده است که سیل خروشان را چگونه و به کجا می‌برد؟ اینجا دیگر سؤال این است که راننده کیست و به کجا می‌برد؟ سمت‌گیری او به کدام جانب است؟بلادرنگ باید توجه بدهم که منظور از عنصر جهت یاب و هدایت کننده و دستگاه و تشکیلات رهبری کننده، اسم و نام نیست، بلکه راه و رسم است. صورت ظاهر نیست، بلکه خط مشی عملی و واقعی است. به‌عنوان مثال: ما با عبا و عمامه و شخص خمینی، دعوا نداشتیم. دعوای ما با خط ارتجاعی حاکمیت آخوند تحت عنوان “ولایت فقیه”، به‌جای حاکمیت مردم است. با کت و کلاه و کراوات شاه و فرد او هم دعوا نداشتیم، دعوای ما با خط دیکتاتوری و وابستگی بود. حالا هم که به بحث قیام اشتغال داریم، با هیچ‌کس در داخل یا خارج رژیم ولایت فقیه، دعوایمان فردی و شخصی و شکلی و ظاهری نیست».اکنون که معنای تئوریک «شرایط عینی و موقعیت انقلابی» مشخص شده، ابتدا نگاهی می‌کنیم به انقلاب کبیر فرانسه تا خود این «موقعیت انقلابی» را عملاً در صحنه جامعه آن روز فرانسه ببینیم و سپس به ایران بازمی‌گردیم و همین تعاریف را در شرایط کنونی میهن بازیابی کنیم.
دوستان شنونده صدای ما را از رادیو مجاهد میشنوید در ادامه این بحث مهم و جالب می‌خواهیم به انقلاب در سایر کشورها سری بزنیم و شرایط اونها رو بررسی کنیم. شرایط عینی در آستانه انقلاب فرانسه چگونه بود و چطور مردم این کشور به پیروزی و پایان دادن به سلطه پادشاهی مستبد این کشور شدند-آرایش طبقات در جامعه آن روز فرانسه، به این صورت بود که جامعه به سه طبقه تقسیم می‌شد. طبقه ا و ۲مرکب از اشراف و روحانیان بود که فقط ۳درصد جمعیت را تشکیل می‌دادند اما حق رأی و بالاترین امتیازات متعلق به آنها بود. در طرف دیگر بقیه لایه‌های اجتماعی قرار داشتند که طبقه ۳نامیده می‌شدند و ۹۷درصد جمعیت را تشکیل می‌دادند. اینها طبقه فرودست جامعه بودند، نه تنها از امتیازات و آراء برابر برخوردار نبودند، بلکه از بسیاری حقوق فردی و اجتماعی هم محروم بودند. اینان شامل زحمتکشان،کسبه، پیشه‌وران و صنعتگران و حتی بورژوازی در حال رشد فرانسه و بالاخره کشاورزان و روستاییان بودند.
دوستان شنونده رادیو مجاهد -استمرار جنگ خارجی و شکستهای پی‌درپی فرانسه، خالی بودن خزانه دولت و ورشکستگی مالی که دربار سلطنتی هم با هزینه‌های کلان عیاشیها و جشن و تشریفاتش رقم عمده‌یی از هزینه‌ها را تشکیل می‌داد و در این ورشکستگی نقش داشت. فقر مفرط توده‌ها که گاه و بیگاه به شورش و حتی غارت تبدیل می‌شد. بحران عظیم اجتماعی و ناتوانی حکومت به‌خصوص در دوران لویی شانزدهم که میراث شکستهای گذشته به او رسیده و خودش نیز عنصر ضعیفی بود. این وضعیت عمومی جامعه فرانسه در آستانه انقلاب کبیر فرانسه بود. درچنین شرایطی حتی بخشهای پائینی همان روحانیت هم که از لایه‌های پایین جامعه بودند، ناراضی بوده و آمادگی پیوستن به همان طبقه ۳را داشتند. در یک‌کلام در این جامعه، همه شرایط عینی انقلاب که نقش مبنایی را دارد، به‌عنوان مبنا یا شرط لازم فراهم بود.
یعنی از سویی در پائین، جامعه در حال انفجار و اوج نارضایتی قرار داشت و در بالا هم حاکمیت در نقطه ضعیفی بود. خزانه خالی ورشکسته، شکست‌خورده در جنگ و عرصه نظامی، عدم توان پاسخگویی به مسایل جامعه و محاصره شده در انواع تضادهای دشوار.
این نکته را هم باید اضافه کنیم که انقلاب فرانسه در دورانی اتفاق افتاد که به عصر روشنگری در اروپا معروف بود. چهره‌های اصلی آن اندیشمندان و نویسندگانی چون مونتسکیو، ژان ژاک روسو و ولتر بودند که افکارشان در ترویج آزادیخواهی، دموکراسی و عدالت اجتماعی در جامعه فرانسه بسیار مؤثر و الهام‌دهنده روشنفکران و باشگاههای فکری و سیاسی آن زمان بود. در این میان به‌خصوص باشگاه ژاکوبن‌ها به رهبری روبسپیر که در واقع حزب اصلی انقلابی فرانسه بود، بسیار تحت تاثیر روسو قرار داشت (
تا اینجا همه چیز در پایه آماده برای یک دگرگونی و انقلاب است ولی هنوز یک کمبود جدی وجود دارد تا روند عینی انقلاب کلید بخورد. این کمبود چیست؟شرط کافی. یعنی شرطی که اگر فراهم نشود انقلاب محقق نمی‌شود. حتی یک رژیم سراپا فرسوده و ضعیف هم هرگز به خودی خود سرنگونی نمی‌شود مگر آن شرط کافی فراهم شود.
جوانان و دوستان شنونده رادیو مجاهد- اکنون سؤال اساسی این است که شرط کافی در انقلاب فرانسه چه بود؟ منظور از شرط کافی، همان عنصر رهبری کننده و آمادگیهای ذهنی توده انقلابی برای شوریدن علیه شرایط و عدم تحمل زندگی قبلی است. اگر این عنصر فراهم شود، دیگر همه چیز مهیا بوده و فقط یک جرقه کافی است تا طلسم را شکسته و انقلاب آغاز شود. بنابراین از این پس موضوع هدایت و رهبری قیام و انقلاب، ضرورت تعیین‌کننده و همان «شرط کافی» برای تحقق انقلاب است. تا فرمان قیام یا انقلاب را به دست گیرد و نقشه‌مسیر انقلاب را بر روی آن بستر آماده، مشخص و هدایت کند.
فراهم شدن شرط کافی، با صدور فرمان تشکیل مجمع عمومی طبقات توسط پادشاه، امکان بروز پیدا کرد. جریان از این قرار بود که ژاک نکر وزیر مالی یا اقتصاد فرانسه که به‌علت طرفداریش از خواستهای مردم بسیار محبوب بود، از پادشاه خواست تا مجمع عمومی طبقات را که از بیش از یک قرن قبل تشکیل نشده بود فرا بخواند تا نمایندگان کلیه طبقات اجتماعی برای آگاهی از بحران موجود، جهت تصمیم‌گیریهای تعیین‌کننده از جمله افزودن مالیاتها حضور یابند. شاه که در بن‌بست قرار داشت با پذیرش ناگزیر این پیشنهاد، یک قدم از موضع خودکامه نادیده انگاشتن طبقات فرودست، عقب‌نشینی کرد و اجازه داد مجمع طبقات که غیر از دو طبقه اول و دوم، سایر طبقات یعنی همان مجموعه‌یی که طبقه سوم نامیده می‌شدند، وارد صحنه شوند. اینان که گروه‌های دیگری از معترضان از جمله بخشی از لایه‌های پائینی روحانیت نیز به آنها پیوسته بودند، این بار با ۶۰۰رأی (فراتر از همیشه) آن هم خشمگین و انفجاری در مجمع حاضر می‌شوند، چیزی که اصلاً خوشایند پادشاه و اشراف و روحانیان نبود. وقتی شاه تن به خواسته‌های آنها نداد و قصد توطئه علیه آنها را داشت، نمایندگان طبقه سه در ساختمان دیگری تشکیل جلسه داده و خود را مجمع ملی می‌نامند و تصمیم گرفتند به هر قیمت پای حرف و خواست خود بایستند و شروع به تدوین قانون اساسی و حقوق شهروندی نمایند.
با تشکیل این مجمع و ایستادن در مقابل پادشاه و طبقات بالا، مردم احساس قدرت می‌کنند و باور می‌کنند که قادرند همه‌ چیز را تغییر دهند و خواستهای خود را عملی نمایند. اکنون این مجمع ملی و افراد و باشگاههای سیاسی آن‌که نماینگان بورژوازی در حال رشد و نیز اقشار میانی و پایین شهری را شامل می‌شد، رهبری حرکت توده‌ها را به دست می‌گیرد. خوب حالا شرط لازم و کافی هر دو فراهم و همه چیز آمادهٔ انفجار است و کافی است یک جرقه در جایی زده شود. این جرقه خبر بر کناری ژاک نکر وزیر محبوب مردم توسط لویی شانزدهم بود که به‌محض انتشار خبرش، جامعه‌ گر می‌گیرد و قیام بی‌هیچ درنگی آغاز می‌شود. شاه چند لشکر نیروی نظامی‌اش را در پاریس و اطراف آن مستقر می‌کند، مردم هم به اسحه خانه‌ها حمله کرده مسلح می‌شوند و چند روز بعد در یک قیام کوبنده و سریع زندان مخوف باستیل، مظهر قدرت و خشونت پادشاه را که در عین‌حال انبار باروت پاریس هم بود، تسخیر کرده با خاک یکسان می‌کنند و فرمانده‌اش را کشته سر بریده‌اش را در شهر می‌گردانند. (انقلاب فرانسه از این پس با شعار «آزادی، برابری و برادری» مراحل تکامل خود را به‌سرعت طی می‌کند که این بخش دیگر موضوع بحث ما نیست.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/ab0a8f2e-8d70-41a6-af14-a665682cc067"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات