728 x 90

آموزش برای کانون‌های شورشی- شماره شصت و سه

آموزش برای کانونهای شورشی

آموزش برای کانونهای شورشی- شماره شصت و سه
آموزش برای کانونهای شورشی- شماره شصت و سه

 

سلسله آموزشهای نسل قیام و جوانان قیام‌آفرین


در برنامه گذشته به سؤالات شما درباره امکانات و توانمندیها ی کانون‌های شورشی و جوانان دلیر در مقابله با رژیم آخوندی پاسخ دادیم – سؤال دیگر شما درباره استراتژی سازمان مجاهدین و اهداف آن است از جمله برخی از شما سؤال کردید که - از روز اول که بنیانگذاران این سازمان آنرا تأسیس کردند، چه استراتژی‌یی را برای پیشبرد اهداف خودشان انتخاب کردند؟

 

 


مهدی براعی از مسئولان سازمان مجاهدین خلق ایران:


اگر بتوانم در یک جمله بیان کنم، بنیانگذاران سازمان یک استراتژی انقلابی را پایه‌گذاری کردند. استراتژی انقلابی، در واقع یک مبارزه انقلابی است که تا بتوانند به اهداف و آرمانهایشان برسند.
از روز اول آرمانهای بنیانگذاران سازمان این بود که آزادی را برای مردم ایران محقق کنند، به‌معنای دیگر حاکمیت مردم را برقرار بکنند. لذا استراتژی‌یی را باید انتخاب می‌کردند که بتواند این را محقق کنند و این چیزی است که تا به امروز ادامه دارد. استراتژی چیزی نیست که ما بیاییم آن ابداع بکنیم، بلکه کشف کردنی است. همان‌طور که بنیانگذاران مجاهدین، محمد آقا، سعید محسن اصغر بدیع زادگان، آن را کشف کردند. می‌گویند همیشه ببینید وضعیت دشمن چگونه است، استراتژی از آن در می‌آید. به‌قول رزمندگان ارتش آزادیبخش که همیشه می‌گفتند سوژه سخن می‌گوید؛ یعنی سوژه مشخص می‌کند که چه راهی را برویم و اصطلاحاً می‌گوییم نقشه‌مسیر راهی است که باید برویم و آن را محقق کنیم.
در این قسمت به سال‌ها مبازره زمان شاه و بنیانگذاری سازمان مجاهدین برمی‌گردیم – یعنی زمانی یک رژیم دیکتاتوری شاه سر کار بود. کمترین آزادی وجود نداشت. اگر به قبل از آن یعنی سال ۴۴برگردیم، شاه پس از کودتای ۲۸مرداد، علیه حکومت ملی دکتر مصدق -با تأسیس ساواک، دیکتاتوری خودش را تمام‌عیار کرد. یک فضای باز سیاسی در سال ۳۹پس از روی کارآمدن کندی ایجاد شد اما به‌سرعت این فضا بسته شد و یک دیکتاتوری مطلق حاکم شد. در آن روزگار هر کسی می‌خواست مبارزه کند دنبال یک فضای باز سیاسی بود. وقتی فضای باز سیاسی بسته می‌شد، دیگر راهی برای مبارزه نبود و باید گوشه‌ای ساکت می‌نشست، باید در انتظار می‌ماند. بنیانگذاران سازمان، به‌طور مشخص محمد حنیف‌نژاد که جزو جوانان نهضت آزادی بود، دید که نمی‌تواند این مسیر را ادامه بدهد و باید بن‌بست‌شکنی کرد، سد راه باید برداشت. وقتی یک رژیم مثل رژیم شاه سرکار است، تنها راه برای به دست آوردن آزادی و حاکمیت مردم، سرنگونی این رژیم است. دیگر نمی‌توان با مبارزات رفرمیستی راه را ادامه داد، باید مسیر سرنگونی را رفت؛ به همین خاطر یک استراتژی انقلابی که استراتژی سرنگونی شاه بود، پایه‌ریزی کردند. البته استراتژی سرنگونی قیمت کلان می‌خواهد، دیگر نمی‌شود با یک جمع چند نفره، یک جمع روشنفکری یا یک محفل، این استراتژی را پیش برد. قیمتی کلانی می‌خواهد. باید برای آن جان و مال و همه چیز را نثار کرد.
مسلما روزی که بنیانگذاران سازمان چنین تصمیمی گرفتند، می‌دانستند و برایشان کاملا‌ً روشن بود که جانشان را باید فدای این راه و این مسیر بکنند؛ و این انتخاب را کردند. این چیزی است که همه مجاهدین در این زمان هم قبل از ورود به سازمان، با الگوی آنها، آن را انتخاب می‌کنند؛ انتخابی با تمام وجود و دیدیم که در سال ۵۱شاه بنیانگذاران سازمان و بقیهٔ افراد و مرکزیت آن را اعدام کرد.
برخی از شما سؤال کردید که استراتژی انتخاب شده توسط بنیانگذاران به‌خاطر شرایط و طبیعت دشمن، یک استراتژی انقلابی بود. اما بالاخره سازمان مجاهدین بعد از اتخاذ این استراتژی چه اقدامات و گامهایی برای تحقق آن برداشت؟ و آیا در این مسیر موفق شد یا خیر؟


نسل قیام و کانون‌های شورشی


دوستان این سؤال پایه‌یی و مهمی است – پس توجه کنید - همان‌طور که که توضیح دادیم این استراتژی الزاماتی داشت، یعنی اول از همه اگر شما بخواهید استراتژی سرنگونی را پیش ببرید تا بتوانید حاکمیت مردم را برقرار کنید، نیاز به یک تشکیلات انقلابی دارید؛ تشکیلاتی که بتواند این مبارزه را پیش ببرد. بدون تشکیلات نمی‌توان مبارزه پیش برد. خیلی‌ها ممکن است بیایند شعار سرنگونی رژیم خمینی را بدهند. از آنها باید بپرسیم سرنگونی با چه ابزاری؟ کجاست تشکیلاتت؟ کجاست نقشه مسیرت؟ چه قیمتی می‌خواهی بدهی؟ نمی‌شود، اگر الزاماتش را ایجاد نکنی حرف تو یک شعار بیشتر نیست. خوب وقتی شما می‌خواهید یک تشکیلات انقلابی ایجاد کرده و یک استراتژی انقلابی را پیش ببرید، نیاز دارید که کادرهای انقلابی داشته باشید؛ کادرهایی که بتوانند، سلول‌های این تشکیلات باشند و این استراتژی انقلابی را به پیش ببرند. یعنی مبارزه حرفه آنها بشود؛ کادرهایی که مصداق این آیهٔ قرآن باشند:
الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ
کسانی که ایمان آورده و هجرت نموده و جهاد کردند با مال‌ها و جانهایشان.
هم مالشان را می‌دهند و هم جانشان را، یعنی آن کسی که می‌خواهد حرفه‌یی بشود، کسی که می‌خواهد مبارزه کند، باید از تمام وضعیتی که دارد جدا شود و باید خودش را وقف مبارزه کند. خیلی از اعضای سازمان در آن موقع شغل داشتند، در دانشگاه تدریس می‌کردند، خود مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران در خیلی از صحبت‌هایشان گفته بودند که داشتند سالهای آخر دانشگاه را می‌گذراندند، حقوق می‌خواندند. خود محمد حنیف‌نژاد بنیانگذار این سازمان، مهندس دانشگاه کشاورزی کرج بود، همین‌طور سعید محسن و اصغر بدیع زادگان، دو یار وی نیز با تحصیل و دانشگاه خداحافظی کردند، با تمام امکاناتشان حرفه‌یی شدند.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/e5a30956-34b4-4b9e-ab5a-71b99088d0b8"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات