728 x 90

آموزش برای کانون‌های شورشی- شماره پنجاه و پنج

آموزش برای کانونهای شورشی

آموزش برای کانونهای شورشی- شماره پنجاه و پنج
آموزش برای کانونهای شورشی- شماره پنجاه و پنج

 

در برنامه امروز مان خطاب به نسل قیام و کانون‌های شورشی – به وجه دیگری از موضوع آلترناتیو، مپیردازیم. و در این زمینه تلاش می‌کنیم پاسخگوی سؤالات شما باشیم- عنوان برنامه امروز ما هزار اشرف می‌باشد. از شما می‌خواهیم فایل صوتی این برنامه را ضبط کرده و به‌طور آموزشی گوش کنید و در شبکه‌های اجتماعی منتشر کنید- هم‌چنین می‌توانید سؤالات و نظرات خود را به ایمیل رادیو مجاهد radio@mojahedin.org ارسال کنید-

 


آیا هرگز از خود سؤال کردید که سازمان مجاهدین خلق ایران، چرا تاکنون پابرجا مانده است؟ برای فهم این سؤال شاید لازم باشد بگوییم که از میان آن‌همه نیروها،‌ گروهها، سازمانها آیا جریانی باقی مانده که در مقام آلترناتیو و جایگزین سیاسی با نظام ولایت فقیه پنجه در پنجه دراندازد. البته منظور در اینجا حیات ضعیف فیزیکی به‌عنوان یک تشکل به حاشیه رانده شده یا منفعل و ساکن در خارج از کشور نیست. منظور حضور فعال و اثرگذار در صحنهٔ رویارویی با استبداد دینی است.
تا آنجا که به دیکتاتوری مهیب آخوندی و قدمت ۴۰ساله آن برمی‌گردد یک روز و حتی یک ساعت و ثانیه نبوده است که در آن به نابودی تمام‌عیار مجاهدین نیاندیشیده و در این راستا هر تلاش ممکن را به کار نبرده باشد.
مجاهدین، اصلی‌ترین و نخستین مرزسرخ ارتجاع هستند / یعنی چه؟
در این تردیدی نیست که مجاهدین نخستین مرزسرخ عدول‌ناپذیر برای خامنه‌ای و هر یک از باندهای نظام هستند. این به آن معناست که اگر عمر و زیدی در خیابان از سر ناراحتی به خامنه‌ای بد و بیراه بگوید، قابل اغماض است؛ به شرط این‌که با مجاهدین در ارتباط نبوده باشند.
ماده ۱۸۶قانون مجازات به‌اصطلاح اسلامی این رژیم ـ که یک وحشت نهادینه شده است ـ می‌گوید: «هر گروه یا جمعیت متشکل که در برابر حکومت اسلامی قیام مسلحانه کند مادام که مرکزیت آن باقی است تمام اعضاء و هواداران آن‌که موضع آن گروه یا جمعیت یا سازمان را می‌دانند و به‌نحوی در پیشبرد اهداف آن فعالیت و تلاش مؤثر دارند محارب‌اند اگر ‌چه در شاخه نظامی شرکت نداشته باشند».
خمینی دجال ضدبشر گفته بود: «مجاهدین حکمشان اعدام است»
فلاحیان،‌ وزیر جلاد اطلاعات و مسئول قتل‌های زنجیره‌یی در زمان هاشمی رفسنجانی، در مورد مجاهدین می‌گوید: «حکم (مجاهدین) و تمام گروه‌هایی که محارب هستند، اعدام است». فلاحیان دژخیم می‌گوید:
آن زمان هم بر سر این موضوع دعوا بود؛ آقای موسوی تبریزی که می‌گفت اصلاً محاکمه نمی‌خواهد و محاکمه در رابطه با کسانی که در حال جنگ با ما هستند، معنا ندارد. عده‌یی دیگر از آقایان معتقد بودند دستگیر شدگان محاکمه شوند. این‌ها اگر بروند دوباره یک نفر را می‌کشند و حفظ جان مسلمان واجب است؛ لذا امام همیشه می‌گفت از این طرف احتیاط کنید، مثلا اگر شبهه‌ای شد در این‌که کسی قاتل است یا نه، بنا را بر نکشتن بگذاریم؛ اما در مورد مجاهدین امام می‌گفت به‌عکس رفتار کنید، دستتان در نروند و حکمشان اعدام است. این حکم بود؛ چه قبل از جریان ۶۷چه بعد از آن».
این دژخیم سپس حکم خمینی جلاد را در مورد کسی که حتی برای مجاهدین نان خریده باشد شامل می‌داند: و با رذالت می‌گوید:
«حالا ممکن است کسی امروز برود برای خانه تیمی نان بخرد، یکی برود مثلا امکانات دیگر تهیه کند ولی بالاخره جزو این‌هاست».
– این البته گوشه‌ای از اعتراف به وحشت ولایت فقیه نسبت به مجاهدین است – اما احکام خمینی ضدبشر برای قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷بیانگر آن است که او به چیزی کمتر از قلع و قمع تمام مجاهدین راضی نبوده است. خمینی با شقاوتی فوق تصور و کینه‌ای شیطانی و تسکین‌ناپذیر در پاسخ به اعتراض آقای منتظری به کشتار زندانیان، در مورد مجاهدین می‌گوید: «حساب اینها با مردم عادی فرق می‌کند».
چرا؟ چون حاضر نشدند به یزید زمان «آری» بگویند.
۳۰خرداد ۶۰و تصمیم عاشوراگونه رهبری مجاهدین-
مجاهدین در برابر چنین فرعونی قدم در میدانی گذاشته بودند که خود به آن «عاشوراگونه» می‌گویند. عاشوراوار یعنی این‌که پذیرفته بودند با تمسک به پیشوای آرمانی خویش، مولا حسین، تمامی‌ خان‌ومان و دار و ندار و سامان و سازمان خویش را فدا کنند. زیرا خمینی خیز برداشته بود که تمامی آزادیهای دموکراتیک و دست‌آوردهای برآمده از انقلاب ضدسلطنتی را در پای قدرت‌طلبی افسارگسیختهٔ خود قربانی کند. اگر رهبری مجاهدین تصمیم تاریخی ۳۰خرداد و ایستادگی تمام‌قامت در برابر عفریت خون‌آشام ارتجاع را اتخاذ نمی‌کرد،‌ دیگر از مقاومت برای آزادی خبری نبود و همه چیز تمام می‌شد. چرخاندن این ورق، تصمیمی دیگرگونه و عزمی دیگر می‌طلبید. این تصمیم از کس یا کسانی ساخته بود که در گام اول، نابودی فیزیکی خود و سازمانشان را انتخاب کنند. به همین دلیل به این حرکت رهبری مجاهدین گفته می‌شود: «عاشورایی» یا «عاشوراگونه».
خون اشرف و موسی و یارانشان، برای سازمان مجاهدین، اگر ‌چه به‌لحاظ تاکتیکی یک «از دست دادن» و «فقدان» است و در منطق سود و زیان معمول و بازاری، نوعی ضرر کردن محسوب می‌شود اما در اعماق و به‌لحاظ ایدئولوژیک و در نگاه طولانی‌مدت و آرمانی و تاریخی، مجاهدین را در برابر تحولات آینده بیمه و فناناپذیر کرد.
سالها پس از سپری شدن از آن حماسهٔ شگفت اکنون به‌خوبی می‌توان صحت این ادعا را به چشم دید و در عمل لمس کرد. مجاهدین در برابر هیولای تنوره‌کش ارتجاع نه تنها تمام نشدند،‌ بلکه ماندند،‌ بالیدند، به برگ نشستند، شکوفه زدند و میوه دادند و تکثیر شدند.
۱۹بهمن ۶۰در تاریخچهٔ انقلاب نوین ایران از آن بابت «عاشورای ۱۹بهمن» خوانده می‌شود که در آن حماسه، سازمان مجاهدین خلق ایران، بالاترین فدیه را از رهبری خویش پرداخت: شهادت اشرف رجوی، موسی خیابانی و ۲۱تن از ارزنده‌ترین کادرهای مجاهدین.
اشرف رجوی و اشراف او به ضرورت فدای خویش را. در نامهٔ سمبل زن انقلابی مجاهد خلق‌ اشرف به مسعود رجوی دقت کنید:
پس از سپری شدن از آن حماسهٔ شگفت اکنون به‌خوبی می‌توان صحت این ادعا را به چشم دید و در عمل لمس کرد. مجاهدین در برابر هیولای تنوره‌کش ارتجاع نه تنها تمام نشدند،‌ بلکه ماندند،‌ بالیدند، به برگ نشستند، شکوفه زدند و میوه دادند و تکثیر شدند.
اگر غیر از این بود، اگر با وزش نخستین سموم زندگی‌کش ارتجاع بر ریشه‌های انقلاب ضدسلطنتی و نهال نازک‌اندام آزادی، مجاهدین نیز مانند بسیاری مدعیان سر خم می‌کردند، به ذلت تن می‌دادند و به رذل‌ترین جرثومهٔ واپسگرایی در تاریخ ایران، آری می‌گفتند - اما دیگر نبودند. به تفاله‌ها و دم و دمبالچه‌هایی تبدیل می‌شدند که خمینی و خامنه‌ای آنها را هر گونه که می‌خواستند بر سرانگشتان خویش می‌چرخاندند.
اگر آنها تنها به یکی آری بسنده می‌کردند و فرعون عمامه‌دار زمان را «امام» می‌خواندند و به دستبوسی او می‌شتافتند، ‌ کرسی‌های صف‌کشیده‌ای مانند ریاست‌جمهوری، نمایندگی مجلس و... برای آنان بود - اما پاسخ مجاهدین به خمینی هیهات من الذله بود.
رئیس جمهور برگزیده مقاومت مریم رجوی در مراسم بزرگداشت حماسهٔ ۱۹بهمن در سال ۶۴گفت: «خون اشرف و موسی در واقع خون دهها هزار خواهر و برادر مجاهد ما را در بالاترین نقطهٔ فدا به یکدیگر گره زد. این خونها و به‌ویژه خون اشرف، مردم ایران را عمیقاً لرزاند. در واقع اعتماد مردم را نسبت به مجاهدین و بالاخص نسبت به پاکباختگی رهبر مجاهدین برانگیخت».
سخنان رهبری مقاومت، در این‌باره،‌ اوجی دیگر از آن آثار حیات‌بخش و بالندهٔ آن خونهای پاک را به ما نشان می‌دهد مسعود رجوی در 19بهمن1364در این باره گفته بود: «جنگ با خمینی جنگی تمام‌عیار بود نه فقط از نظر نظامی بلکه قبل از هر چیز جنگ ایدئولوژیک. داستان آغشته به خون نسلی است که دائماً بایستی بپردازد دائماً بایستی فدا کند پیوسته باید از عزیزانش دل بکند و پیوسته درس صبر و مقاومت بیاموزد. پیوسته بایستی پای حرفهایش بخوابد تا انتهای مسیر برود داستان یگانگی یکتایی و یکتاپرستی است. تا رسیدیم به روز موسی و اشرف روز ذبح عظیم فدای بزرگ اما اما چه باک برای این نسل چه باک به‌قول قرآن. مثل آنهایی که در راه خدا انفاق می‌کنند دارایی‌ها و سرمایه‌هایشان را، مثل دانه‌ای است که در خاک کشته باشید از یک دانه هفت خوشه و در هر خوشه صد دانه و اگر خدا بخواهد در مواردی باز هم افزوده‌تر و مضاعف خواهد کرد چرا که خدا فزونی‌ بخش و گسترش‌دهنده است و داناست
مجاهدین اکنون در کانون اعتماد خلق جای گرفته‌اند. این حیات ایدئولوژیک و این کارنامهٔ سراسر افتخار مدیون آن فدیه‌های بزرگ است – نام مجاهدین اکنون معادل نام ایستادگی و رزم و شرافت یک مقاومت است. آنها، اکنون در همه جا گسترده شده‌اند. اشرف در عراق، قرارگاه و محل استقرار آنها بود. خامنه‌ای و مزدوران عراقی نیروی قدس تصور می‌کردند با تبعید ساکنان آن به زندان لیبرتی و کشتار آنها با موشکهای بسیار و قتل‌عام ۵۲تن از برجسته‌ترین کادرهای مجاهدین می‌توانند دفتر اشرف را ببندند و کار مجاهدین را یک‌سره کنند؛ اما رهبری مجاهدین در همان زمان با اعلام استراتژی هزار اشرف، بذر اشرف را در سراسر جهان و میهن اسیر پاشید. گر گرفتن پی‌درپی قیام در ایران‌زمین را نگاه کنیم. فعالیت پاکبازانهٔ کانون‌های شورشی را بنگریم،‌ مجاهدین اکنون فقط یک سازمان نیستند. بلکه یک آرمان و رسم است. رسم مقاومت برای پیروزی

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/dd665a3e-0906-4bed-a1e4-3654c8da5c09"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات