728 x 90

آموزش برای کانون‌های شورشی- شماره سی و دو

آموزش برای کانونهای شورشی

آموزش برای کانونهای شورشی- شماره سی و دو
آموزش برای کانونهای شورشی- شماره سی و دو

 

ایران در «موقعیت انقلابی»


جوانان و دوستان شنونده رادیو مجاهد- به‌نظر شما عبارت - ایران در موقعیت انقلابی- چیست و چه مفهومی دارد؟ برای پاسخ به این سؤال و فهم آن لازم است به گذشته و از جمله قیام تیرماه 88در ایران برگردیم و سپس در استمرار قیام ایران این بحث را تعمیق کنیم - در تیرماه ۱۳۸۸- الن پازنر((Alan Posener ژورنالیست - در روزنامه دی ولت نوشت ایران در «موقعیت انقلابی» قرار دارد. آن روزها به‌دنبال انتخابات پر فضیحت و مهندسی شده ریاست‌جمهوری که در مناظره جنجالی احمدی‌نژاد با موسوی و کروبی دو کاندید دیگر ریاست جمهوری، یک شکاف عظیم در بالای حاکمیت را علنی کرد، مردم بپا خاستند و ایران در یک قیام بزرگ علیه تمامیت رژیم شعله و رشد. شورشی که زمین را زیر پای رژیم به لرزه درآورد. گستره این قیام عملاً و با نشیب و فرازهایش تا دیماه ۱۳۸۸کشیده شد. اما در زیر آوار خیانتی که از داخل و خارج بر سرش ریختند، موقتاً‌ به محاق رفت. ازداخل توسط دو رقیب معترض انتخابات و از خارج توسط مماشات غرب و مشخصاً آمریکای «اوباما» و ایستادن او در کنار ملایان جنایتکار.


دوستان آیا بیاد دارید که ایران در سال ۱۳۸۸چه سرفصل و تحول مهمی را از سر گذراند. روزنامه معروف دی ولت چاپ آلمان در این باره نوشته بود: «با توجه به این‌که بسیاری از ایرانیان دیگر حکومت ملایان را نمی‌خواهند و این توسط حضور آنها در خیابان‌ها ثابت شده است، و از سوی دیگر حاکمیت و دو جناح آن در بالا با شکاف و جنگ قدرت مواجه است، چشم‌انداز در سمت و سوی فروپاشی نظام است». وی بر اساس این تحلیل در مقاله‌اش در روزنامه دی‌ولت نوشت ایران در «موقعیت انقلابی»قرار دارد.
هم‌چنین در توصیفی دیگر از عبارت « موقعیت انقلابی»، می‌توانیم تعریف کلاسیک آن توسط لنین رهبر انقلاب شو روی را یادآوری کنیم که این‌طور گفته است -موقعیت انقلابی، موقعیتی است که در آن حکومت‌ شوندگان دیگر وضعیت جاری را نمی‌خواهند و حکومت‌گران دیگر نمی‌توانند آن‌گونه حکومت کنند که تاکنون می‌کردند. به عبارت دیگر، پایینی‌ها نمی‌خواهند و بالایی‌ها نمی‌توانند.
جوانان و دوستان شنونده رادیو مجاهد - پس به‌طور خلاصه از مثالهایی که زدیم می‌توان نتیجه گرفت که:
موقعیت انقلابی یعنی فرصتی است که- می‌توان شکاف‌های جدی درون حکومت دینی ایران را دید. یا مشروعیت رژیم را به پرسش کشید. یعنی نقطه‌ای که دیگر مردم اعتماد به حکومت را در تمامیتش از دست داده باشند – یعنی به دروغها و باندهای درونی رژیم تحت عنوان سبز و گفتگوی تمدنها ارزشی قایل نباشند. و یکسویه رأس حکومت ولایت فقیه و همه سرکردگان آن از بالا تا پایین را هدف قرار دهند.
در اینجا برای فهم بهتر مطلب مقایسه‌ای می‌کنیم بین جناح به‌اصطلاح مدره رژیم که حکومت و مماشاتگران مدعی آن هستند، با نظامهای ارو پای شرقی پس از فروپاشی شوروی، در مورد ماهیت این جناح ظاهراً معتدل – که کارشناسان سیاسی در این باره می‌گویند:‌اینها حتی برعکس رهبران کشورهای بلوک شرق- حتی هوادار صلح نیز به‌شمار نمی‌روند: مثال موسوی که ادعای میانه‌روی داشته در طول جنگ ایران و عراق از کسانی بود که بر طبل جنگ می‌کوبید و دست در سرکوب مردم در دوره نخست‌وزیری‌اش داشت و رفسنجانی همان کسی است که گفت یک بمب اتمی کافیست تا بتوان اسراییل را «کاملاٌ نابود کرد»... و یا خاتمی که مدعی گفتگوی تمدنها بود خود نقش اصلی در سرکوب قیام تیرماه 88را داشت یا روحانی که مدعی تدبیر و امید است از سرکوب کنندگان قیامهای 96 تاکنون است

کارشناسان سیاسی اکنون بر این نظریه متکی هستند که بهتر است«غرب» روی انقلاب در ایران سرمایه‌گذاری کند تا سران حاکمیت و این – عنوان مطلبی است که در روزنامه دی ولت چاپ شده و به بحث ما مربوط می‌شود – این روزنامه می‌نویسد: حکومت دینی در شکاف خود از یک‌سو به محافظه‌کارانی تقسیم شده است که می‌خواهند هر آنچه نجات‌یافتنی است، نجات دهند و از سوی دیگر به قیامت‌گرایانی که همه سرمایه خود را بر روی آن گذاشته‌اند که به بمب اتمی دست پیدا کنند و با یک ضربه هسته‌یی بر مسائل داخلی و خارجی، هر دو، نقطه پایان بگذارند... در چنین شرایطی بهتر است غرب شتاب‌زده بر روی به‌اصطلاح واقع‌گرایان شرط‌بندی نکند. همان‌گونه که تجربه ارو پای شرقی نشان داد، اتفاقاً واقعی‌تر آن است که بر روی انقلاب سرمایه‌گذاری کرد.
گرچه اروپا در ولع منافع اقتصادی (به هرقیمت)، هرگز گوش شنوایی به این توصیه‌ها نداشتند و هم‌چنان در کنار این رژیم قرون‌وسطایی پا به گور ایستاد،ند اما انقلاب و قیام ایران منتظر کسی نماند و راه خود را به سوی قله انقلاب گشود. اگر آن روز دو بردار تعیین‌کننده «موقعیت انقلابی» یعنی جامعه از یک‌سو و حاکمیت پرشکاف از سوی دیگر «موقعیت انقلابی» و فروپاشی نظام را در چشم‌انداز نشان می‌دادند، امروز در استمرار قیام ایران با هدایت تنها جایگزین آن یعنی مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران و کانون‌های شورشی می‌بنیم که شکافها به گسلهای عظیم تبدیل شده و در کف خیابان دیگر نه طرفداران این جناح یا آن جناح، بلکه توده فشرده متشکل از عموم اقشار خلق با عبور از تمامیت رژیم و جناحهای تبهکارش، شعار (اصلاح طلب، اصول‌گرا؛ دیگه تمومه ماجرا) سرداده‌اند همه یکصدا شعار مرگ بر خامنه‌ای و مرک بر اصل ولایت فقیه می‌دهند - و همه زنگهای هشدار «موقعیت انقلابی» به صدا درآمده و رژیم غرقه در بحران سرنگونی، به نقطه بی‌بازگشت رسیده است.
دوستان شنونده رادیو مجاهد- این تصویری از موقعیت انقلابی ایران از دید کارشناسان سیاسی و رسانه‌های خارجی بود – اما بواقع تصویر شما از شرایط عینی در ایران چیست – آیا این بحث واقعی است یا یک موضوع خیالی و دور از دسترس- همه شما و اقشار مختلف مردم ایران خوب لمس کرده‌اید که وضعیت اقتصادی و مشکلات معیشتی مردم به نقطه انفجاری رسیده است. پیش‌تر ترکیب طبقاتی جامعه فرانسه قبل از انقلاب را دیدیم که ۳درصد جامعه صاحب همه حقوق و امتیازات بودند و در طرف دیگر۹۷درصد جامعه که طبقه سوم نامیده می‌شد، از بسیاری حقوق و امتیازات محروم بود. در ایران مشابه همان وضعیت عینا وجود دارد؛ یعنی یک‌طرف لایه حاکمیت با تمامی جناحها و وابستگان و دم و دنبالچه‌هایش قرار دارند که کانون اصلی چپاول و اختلاس و رانت‌خواری اند و بنا‌ به اعتراف خودشان() فقط ۴درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند و در طرف دیگر سایر اقشار و طبقات مردم قرار دارند که ۹۶درصد جمعیت کشور را دربر می‌گیرند.
ناگفته نماند که به عقیده برخی صاحبنظران، مجموعه حاکمیت و کلیه جناحها و وابستگان آن‌که کانون اصلی چپاول و اختلاس و رانت‌خواری هستند، حتی از ۴در صد هم کمتر است. اینان بخش اصلی سرمایه و منابع مالی و اقتصادی کشور را قبضه کرده‌اند. پس می‌بینیم که هرم طبقاتی بسیار مشابه هرم طبقاتی فرانسه قرن هجدهم (دوران فئودالیته) است که نهایتاً هم به انفجار و انقلاب منتهی شد.
در ایران سرانجام بحران اقتصادی به فاجعه اقتصادی منجر شد و زندگی اکثریت مردم هر چه بیشتر به تباهی سوق داده شد. ابعاد تعرض به سطح زندگی و معیشت مردم به شکل بی‌سابقه‌یی افزایش یافت؛ بیکاری، فقر، بی‌خانمانی، ناهنجاریهای اجتماعی، اعتیاد، فحشا و خودکشی روزافزون شد». تعرض به حرث و نسل این کشور، حتی در حیاتی‌ترین عرصه‌ها چون «آب» نیز بی‌وقفه ادامه یافت و بحران بی‌آبی به فاجعه‌یی بزرگ تبدیل شد. و حکومت به جای سرمایه‌گذاری مؤثر برای برون‌رفت از این فاجعه یا حداقل مهار آن، درآمدهای کشور را برای مقابله با مقاومت سازمان‌یافته، سرکوب مردم بپا خاسته، کنترل زندگی خصوصی مردم، چپاول داراییهای کشور و به حراج گذاشتن ثروتهای ملی، صدور ارتجاع و مداخله آشوبگرانه در سوریه و یمن و عراق و... هزینه کرد.
رکود تورمی، بیکاری، انهدام صنعت و کشاورزی، فقر همه‌گیر، معوق ماندن دستمزد کارگران، حاشیه‌نشینی، بحران بازار پول و سرطان نقدینگی، زیرپا گذاشتن سیستماتیک حقوق کار، تخریب محیط‌زیست، فضاحت نظام تأمین اجتماعی، بحران سلامت و محرومیت درمانی اکثریت جامعه، فساد، و... با وخامتی به‌مراتب بیش از گذشته ادامه یافته است. امروزه در ایران چیزی به نام ساختار اقتصادی وجود ندارد. اکثریت مردم با مسأله فقر دست به گریبان‌اند و۸۰درصد زیر خط فقر زندگی می‌کنند (). اما دستگاههای مسئول در حاکمیت، از انتشار آمار و ارقام و حتی از تعریف واقعی فقر خودداری می‌کنند. چرا که از انعکاس آن در افکار عمومی وحشت دارند. با این وجود، یک کارگزار رژیم اعتراف کرد که ۳۰درصد از مردم ایران «گرسنه‌»اند و نان شب برای خوردن ندارند(۹). رئیس اتاق بازرگانی هم از رسوب ۱۳۹هزار کانتینر در بنادر خبر داد و افزود اگر وضعیت اقتصادی به این منوال پیش برود، تا سه ماه آینده قحطی بازار خواهیم داشت.
هموطنان عزیز - نیاز به توضیح نیست که این وضعیت در سال ۹۷، با آنچه که در سالهای ۹۵یا ۹۶و و ماههای اخیر بسیار متفاوت است. اوضاع کنونی به‌خصوص پس از سقوط افسارگسیخته ارزش ریال و کاهش روزمره قدرت خرید مردم، بسا فاجعه‌بارتر از قبل است و فتیله آتش به انفجار بزرگ نزدیک می‌شود. این روزها در شبکه‌های اجتماعی و حتی در رسانه‌های حکومتی، با بخش ناچیزی از تراژدی که در جامعه می‌گذرد مواجه می‌شویم؛ از کودکان کار گرفته که تعدادشان به ۷میلیون نفر رسیده - تا دخترکانی که توسط باندهای فحشا مورد سوء‌استفاده قرار می‌گیرند و پدر و مادرهایی که اندامهای خودشان و یا فرزندانشان را به فروش می‌رسانند تا بتوانند حداقل‌های زندگی‌شان را تأمین کند. اگر ‌چه آنچه می‌شنویم، یا می‌بینیم و می‌خوانیم بواقع یک از صد واقعیت هم نیست. تنها اگر بخواهیم آثار مستقیم و غیرمستقیم فقر گسترش یابنده‌یی را که مردم ما با آن دست به گریبان اند، شمارش کنیم خود موضوع کتابهای جداگانه ایست؛ از موج خودکشیهای تراژیک گرفته تا اعتیاد و قتل و فحشا، تلاشی خانواده‌ها و موج ترک‌تحصیل دانش‌آموزان معصوم به‌خاطر فقر خانواده که اکنون تا میزان ۵۳درصد تنها در دوره ابتدایی گسترش یافته و هر سال به خیل ۲۵میلیون بی‌سواد و کم سواد افزوده می‌شود. این در حالی است که مطابق اصل سی‌ام قانون اساسی همین رژیم آموزش رایگان تا پایان دوره متوسطه قید شده و لایحه «آموزش و پرورش اجباری و رایگان و یکسان در ایران» از زمان دکتر مصدق در مرداد ماه سال ۱۳۳۲به تصویب رسیده است.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/6e44ff16-9718-498d-8e48-604d60649f89"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات