به این دو سرخط خبری کوتاه، نگاهی بیندازید:
- دیدار مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی نیروهای مسلح خامنهای با نخستوزیر دیکتاتور سوریه برای ساخت ۳۰هزار واحد مسکونی در آن کشور! (خبرگزاری نیروی تروریستی قدس. ۶شهریور۹۹).
- حمله به ساکنان روستای ابوالفضل اهواز با سلاح برای تخریب خانههای مردم و زخمی شدن با گلولههای ساچمهای!
هیچکدام تازه؛ نو؛ و «بدیع» نیست. خامنهای سالهاست که از کیسهٔ مردم ایران برای دیکتاتورهای همکیش و هممسلک خود یا برای نوچهها و دست پروردگان خودش در منطقه، ولخرجی میکند. همچنین سالهاست که برای غارت اموال و سرمایههای مردم، به زندگی آنها چنگ انداخته و دست درازی کرده و هر مقاومتی را هم با شلاق و باتون و گلوله و طناب اعدام پاسخ داده است.
اما این روزها تلاقی این دو خبر رنجی مضاعف بر گردهٔ آزادیخواهان و آزاد اندیشان این مرز و بوم گذاشته و در سوی مقابل هم پرده از پلیدی و پلشتی آخوندهای حاکم بر ایران را بیشازپیش برداشته است.
بررسی ژرفتری از یک شعار مردمی
«نه غزه؛ نه لبنان؛ جانم فدای ایران»
همان روزی که مردم گوشه و کنار ایران شعار هوشمندانهٔ «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» را سر دادند، روشن بود که محتوای این شعار، نه ضدیت کور با همسایگان یا کشورهای منطقه، بلکه هدف قرار دادن سیاست صدور ارتجاع آخوندی است. البته مزدوران ولایتمعاش و کاسهلیسان «اصلاح» طلب از یکسو و شبه «اپوزیسیون»های دستساز ولایی در خارج از سوی دیگر، با هدفی مشترک تلاش کردند این محتوا را منحرف کنند.
اما این دست همزمانیهای مشابه دو خبری که اول نوشتار آمد؛ بازی هر دو بازوی ولایت را بیتاثیر میکند. بهخصوص که این بار سوژهٔ غارت شده، هموطنان عرب خوزستانیمان هستند.
جامعهٔ ایران هنوز مرگ دلخراش آسیه پناهی را هضم نکرده بود؛ هنوز در شبکههای اجتماعی فارسی صحبت از مقایسهٔ واکنشهای حکومتی به مرگ مظلومانهٔ این مادر هموطن بود که با مرگ یک نفر در آن گوشهٔ دنیا؛ مزدوران حکومتی یکی را سر دست بلند کردند و فریاد «وا مصیبتا» و «وا انسانیتا» سر دادند؛ دیگری را که از قضا مظلومانهتر، دردآورتر و اسفبارتر هم بود، بایکوت کردند و به پستو فرستادند!
اکنون همان جماعت سایبری ولایت به میدان آمدند تا در پی رسانههای حکومتی، روستاییان ساکن روستای ابوالفضل را «زمینخوار» و حکومت خامنه ای و بنیاد غارتگر «مستضعفان» را مظلوم و مالباخته نشان دهند! امری که البته چنان مفتضح بود که راه به هیچ جا نبرد و سرانجام حتی در رسانههای گوش به فرمان خامنهای نیز اعترافاتی شنیده شد. از جمله روزنامه اعتماد (۱۰شهریور۹۹) در مطلب مربوط به این ماجرا نوشت: «حالا همه میدانند در «ابوالفضل» یکطرف با سنگ از خانههایش دفاع میکرد و طرف دیگر با گاز اشکآور و حکم قانونی و گلوله ساچمهای درصدد اجرای مأموریت بود».!
بیخانمانی برای مردم ایران؛ خانهسازی برای اسد!
متأسفانه فلاکت آخوندی چنان دامان مردم ایران را گرفته که اعداد و ارقام آن گاهی برای کسانی که درگیر مشکلات روزمره زندگی خودشان هستند، حیرتآور و غیرقابل باور است. دریغا که باید گفت این آمارهای حکومتی تنها بخشی از واقعیت است.
مهدی عبوری، مزدور حکومتی در مسند معاونت وزیر راه و شهرسازی اعتراف میکند که «حدود یک میلیون و ۷۰۰هزار خانوار در بافت فرسوده و سه میلیون و ۲۰۰هزار خانوار در سکونتگاههای غیررسمی زندگی میکنند».
توجه کنید که «سکونتگاه غیررسمی» معنایش شامل طیفی از «گورخوابی» و «گودال خوابی» تا «پشت بام خوابی» است. این مزدور رژیم واژهٔ دجالانه بهکار میبرد که حقیقت عریان را جلوی مردم نگذارد؛ اگر نه «سکونت گاه غیررسمی» یعنی جایی که محل سکونت «انسان» نیست!
این مهرهٔ نظام میافزاید: «پنج میلیون و ۷۰۰هزار واحد مسکونی [در بافتهای غیرقابل سکونت] ساخته شده است و جمعیتی بالغ بر ۲۰میلیون نفر در این بافتها زندگی میکنند» (خبرگزاری حکومتی مهر. ۹شهریور۹۹).
بیش از کل جمعیت سوریه!
بله؛ ۲۰میلیون نفر ایرانی در چنین شرایط اسفناکی زندگی میکنند و این در حالی است که تمام جمعیت سوریه کمتر از ۱۹میلیون نفر است!
بله؛ این تعداد از کل جمعیت سوریه هم بیشتر است! ۲۰میلیون نفر حاشیهنشین یا بدنشین یا بیخانمان و گور و گودال خواب و پشتبام و خیابان و پیاده رو خواب یا کارتن خواب!
پرسش اینجاست که این حکومت جنایتکار دلش برای چه کسی میسوزد؟ مردم ایران؟ مردم سوریه؟ یا حکومت خودش و نانخور سوریاش؟
از شاه تا شیخ، رفتار مشابه
در مصاحبهٔ یکی از ساکنان روستای ابوالفضل با خبرگزاری صدا و سیمای خامنهای، نکتهیی رسانهیی شد که جای تأمل بسیار دارد. «... زمان شاه میگفتند شما چون عرب هستید حق مالکیت ندارید فقط میتوانید بکارید الآن هم که شاه ملعون رفته ... به ما همین را میگوید و میگوید که بروید از اینجا و حق مالکیت ندارید. دقیقاً کاری که ساواک با اجداد ما کرد الآن بنیاد با ما میکند ».
پرسش این است که آیا تشابه رفتاری حکومت «آیتاللهی» با سلف «ظل اللهی»اش، به رفتاری مشابه از سوی مردم با حکومت نخواهد رسید؟! پاسخ را کانونهای شورشی هر روزه بر در و دیوار شهرها و روستاها حک میکنند!
شاه ملعون، همچنان که شیخ ملعون؛ واقعیت این است که رفتاری که هر دو نظام با مردم ایران داشتهاند خائنانه بوده است. از همین رو بهخوبی میتوان دریافت که نظام «آیتالله» هم سرنوشتی بهتر از نظام «ظل الله» نخواهد داشت.
این خط، این هم نشان!