728 x 90

داستانهای مقاومت- داستان هفته- درختان ایستاده می‌میرند

داستانهای مقاومت

داستانهای مقاومت- داستان هفته- درختان ایستاده می‌میرند
داستانهای مقاومت- داستان هفته- درختان ایستاده می‌میرند

 

یادش افتاد که در بیسیم، صدای یکی از فرمانده گردانهای تیپ را شنیده بود که گفته بود، دارند محاصره می‌شوند. با توجه به این موضوع می‌دانست هنوز تیم‌ها، گروهها و شاید تک‌ نفراتی باشند که فرمان عقب‌نشینی به آنها نرسیده باشد و نتوانسته باشند از چهارزبر خارج شوند. هم‌چنین می‌دانست رژیم به‌زودی دست به پاکسازی تنگه چهارزبر و دشت حسن‌آباد خواهد زد و او تا آنجا که می‌توانست می‌خواست آخرین نفری باشد که از صحنه عقب می‌نشیند. کسی چه می‌داند، شاید به این فکر می‌کرد که هرگز عقب ننشیند و تا آخرین گلوله خود مقاومت نماید.
بنا بر شم نظامی و تجربه‌های قبلی خود می‌دانست اگر با روشنایی روز، گشتی‌های شناسایی دشمن، آثار عقب‌نشینی را مشاهده کنند، به‌سرعت پیشروی می‌کنند و ممکن است عقب‌نشینی منظم ستونهای ارتش آزادیبخش را مختل نمایند. او تصمیم گرفته بود یک‌تنه به مقابله با آنها برود و پیشروی آنها را کند نماید. این کار او از حس بالای مسئولیت‌پذیری‌اش ناشی می‌شد و فوق آگاهانه و داوطلبانه بود. وی طرح خود را با کسی در میان نگذاشته بود؛ زیرا احتمال می‌داد با آن موافقت نشود،گویی دریافته بود چه سرنوشتی در انتظار اوست......

Listen to "داستانهای مقاومت- داستان هفته- درختان ایستاده میمیرند" on Spreaker.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/40a412d2-165e-457a-911f-ba68e5eab134"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات