مجاهد قهرمان فاطمه سیدی اهل شهر تبریز و دانشجوی رشته داروسازی دانشگاه تبریز بود.
فعالیتهای سیاسی را از زمان شاه و در ارتباط با برادرش (مجاهد شهید صادق سیدی) آغاز کرد. بعد از دستگیری برادرش توسط ساواک شاه، در ارتباط بیشتری با خانواده زندانیان سیاسی قرار گرفته بود و دامنه فعالیت هایش را در دانشگاه و در جامعه گسترش داد.
او با انگیزههای مبارزاتی و جدیتی که در خود داشت؛ روح ایستادگی و مقاومت در برابر ستمِ شاه را در محیط دانشجویی تبریز اشاعه میداد.
او به قدری سرحال و شاد بود و شوخی میکرد که ما فکر میکردیم شاید چند سال حبس گرفته و بعد از آن آزاد خواهد شد. نمیدانستیم که این آخرین تماس و آخرین صحبت ما با او است.
روز شهادت فاطمه قهرمان، در بهشت زهرا بودم و دیدم که تعدادی، نفرات تیرباران شده را برای خاکسپاری به آنجا آوردهاند. دور از چشم مزدورانی که آنجا بودند وارد غسالخانه شدم و در میان پیکرهایی که آنجا بود فاطمه را شناختم، کمی که جلوتر رفتم دیدم روی پایش نوشتهای است! وقتی دقت کردم، متوجه شدم که نوشته است: «ما ۵۰نفر بودیم که قبل از اعدام به همه ما تجاوز کردند»...