728 x 90

راه حسین- قسمت پانزدهم

کتابخانه

راه حسین- قسمت پانزدهم
راه حسین- قسمت پانزدهم


عاشورا - فلسفه بزرگ


گر چه هنوز از پایان این «روز بزرگ» و شرح صحنه‌های کبریایی دیگر نیز که شهادت امام حسین از اهم آن است، به‌جا مانده، لیکن دیگر بار باید با نگاه دقیق سلسله حوادث را نظاره کرده و به‌راز وجودی این «رشته» و مفهومی که از این‌ همه بر می‌آید پی برد. بدون این پی‌جویی و نظاره دقیق مکرر، عظمت و پیام «سلسله» با آن‌که در سراسر دقایق آن موج می‌زند، در پس قشری از خاشاک مرثیه‌خوانی تسکین‌آمیز و غبار «ذکر» گویی «بی‌جهت»، پنهان خواهد نمود. از این‌نظر به‌استقبال فلسفه بزرگی باید رفت که روزهای بزرگ بر اساس آن آفریده می‌شوند. به‌ویژه تنها با این شیوه می‌توان پیروزی یا شکست جنبش را در تحقق اهدافش سنجید و برحسب اصالت و واقعیت فلسفه بنیادینش به‌آن ارج نهاد.


آری، به این ترتیب مرزبندی محکم و دقیقی از راههای گوناگون برقرار می‌شود و میان ظلمات و نور دوئیت می‌افتد و لذا شرافت انسانی اصالت می‌یابد. شرافت و اصالتی که بدون آن آدمی جز حیوان دو پای مکاری بیش نیست، که مغزش به‌گونه‌یی ناموزون رشد کرده است!
به‌راستی جای آن است که چون یوسف‌نبی بر این «هم‌زنجیران» فریاد شود که: «آیا پروردگاران پراکنده (که هر یک به‌جانبی متضاد می‌کشد) بهتر است یا خدای واحد قهار؟». (که به‌واسطه او تنها یک «جهت» واحد و چیره وجود دارد) «یا صاحبی السجن ا‌ارباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار؟»....
می‌گویند در این‌ زمان چهره امام حسین در هاله‌یی از افروختگی شوق‌آمیز فرو رفته بود که گویی هیچ اندوهی او را نرسیده و بل پرشور و هیجان‌زده است. بی‌گمان امام حسین در آن لحظه به‌فلسفه بلندی می‌اندیشید که در مسیر آن، او و یارانش چنان نقش جهش‌بار و شکوهمندانه‌یی به‌جای آوردند. بیش از این چه کس می‌تواند با تمام التهاب درونی، او را تصویر کند؟ به‌راستی چه خوب بود اگر فرازمندانه‌ترین قلل صعود انسانی قابل شرح و بیان می‌شد.‌ سیمای پیشوایی به‌غایت منزه و مصیبتها دیده، که شورمندانه، شهیدانش را به‌پروردگارش هدیه می‌کند و خود نیز در آستانه فداشدن در راه اوست. هدیه به راه پرفراز و نشیبی که موضوع آن فلسفه بزرگ است و اکنون ادامه شتاب‌افزای آن بسته به اراده انسانی است که نفی وجود مادی خود، اوج اعتلای آن است. بدین‌گونه انسان که نفخه‌یی از روح خدایی در خود دارد، مقام «جانشینی خدا» (خلیفهٔ‌الله) می‌یابد و وه که این برای فرزند انسان چه سرنوشت شورانگیز و والایی است.
چنین است که در این فلسفه که صرفاً بیان واقعیت است، فرزند انسان به بالاترین مرتبه تکریم می‌شود و از قید هیچی و پوچی اسارت‌بار که بشارت جبرآلود ذلیلانه دیگر مکاتب است، وا می‌رهد. چنین است که فرزند انسان، مسافر راه پر عظمت و نامتناهی (الی ربّک منتهاها) می‌گردد که از خدا آغاز شده و بدو نیز خواهد پیوست. (انا لله و انا الیه راجعون).
این روز بزرگ را با بزرگداشت یک‌ تن از یاران فداکار و برگزیده‌یی که به‌نام یاد نشد، به پایان می‌بریم. او غلام سیاهپوستی است به‌نام «جون». «جون» غلام اباذر بود که بعداً در میان دوستان حسین (ع) جای گرفت. «جون» چون اجازه خواست که به‌میدان برود، حضرت گفت: «جون، تو برای عافیت و سلامت به‌دنبال ما آمده‌ای، اگر خواسته باشی به‌راه سلامت بروی از نظر من مجاز هستی».
«جون» در حالی‌که می‌گریست گفت:1«ای حسین، آیا چون چهره من سیاه است و غلام بوده‌ام شایستگی پیکار در راه خدا را ندارم؟ آیا چون نسب من شریف نیست و از بزرگزادگان نیستم، لیاقت نبرد در راه تو را ندارم؟ و شایسته نمی‌بینی که خون من به‌خون شما در هم‌آمی‌زد؟».
سپس به‌اصرار از حضرت اجازه جهاد خواست. حضرت اجازه داد و «جون» بعد از رشادت بسیار، به خاک افتاد. حضرت در آخرین لحظات بالای سر او آمد و برایش دعا کرد و گفت:13«خداوندا دل او را روشن گردان».

«جون» در حالی‌که چشمانش از شدت شوق می‌درخشید، جام شهادت نوشید و به‌سوی مرتبه‌یی که در طلبش بود، شتافت.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/a04099d9-16c7-4771-ac37-2aea505e5219"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات