یکی از جالبترین خاطرهها مربوط به داستان انقلاب ایدئولوژیک و همردیفی خواهر مریم با برادر مسعود که در بهمن و اسفند ۱۳۶۳در سازمان داشت اتفاق میافتد، بود. ما که بیخبر بودیم یکروز در اسفند ماه ۱۳۶۳در زیر هشت بند یک پایین زندان اوین (لازم بذکر است بندهای زندان اوین دو طبقه بود که بند یک و دو و ۲۴۰و ۲۴۵متعلق به بند عمومی زنان و بندهای ۳۱۱و بخشی از ۲۰۹هم انفرادیهایی بود که زنان مجاهد و مبارز در آنزمان بودند)طبقه دوم بندهای ذکر شده مربوط به کسانی بودند که در مبارزه کم آورده و خائنانی بودند که تن به همکاری با رژیم داده بودند و در خیاطخانهیی که لاجوردی دژخیم ساخته بود و لباسهای پاسداران و بسیجیان در آن دوخته میشد را آنان میدوختند.در اوایل اسفند ماه یک روز صبح با سر و صدا و فحش و بد و بیراه زندانبانان بلند شدیم دربهای ما را باز کردند و گفتند همگی بیرون بیایم! وقتی بیرون آمدیم در راهرو بند دیدیم بریدههای روزنامههای رژیم از عکسهای ۱۹بهمن سال۶۳پاریس گذاشتند و همچنین یک بیانیه که مرکزیت سازمان امضا کرده بود و اسامی همچون (محمد حیاتی) و مجاهد قهرمان ابراهیم ذاکری و......بودند.....
در اواخر اسفند ماه ۶۳که ما را بهدلیل حمایت از طیبه حیاتی سر داستان انقلاب ایدئولوژیک به انفرادی برده بودند به خانوادهها از ترس شان نگفتند که فرزندانتان در انفرادی هستند اما وقتی با اعتراض جمعی از خانوادهها که فرزندانشان انفرادی بودند مواجه شدند شروع کردن به توهین و فحشهای رکیک به خانوادهها.....