زیباترین وطن ایران
داستان من از دههها قبل شروع میشه و از نسلی به نسلی روایت شده
داستان یک تاریخ شکوه و غرور، داستان عشق به خاکی خسته
سرزمینی که پر از زخمه و در عینحال بهخاطر پایداریش مقدس
بیش از صد سال پیش، بذری در خاکش کاشته شد
بذری که معجزه وار از دل تندبادها روئید، و ریشه هاش رو محکم کرد و تبدیل شد به مقاومتی گذر کرده از طوفانها
مقاومتی که می خواد این وطن دوباره وطن بشه
از زخم هر داس جوانهای روئید و از ضربه هر تبر درختی پا گرفت
حالا ما هستیم و شاخههایی بهسمت آفتاب آزادی
ما همه یکی هستیم و این سرزمین میراثی که باید پس بگیریم
من یک نام نیستم یک فرد نیستم
ما یک ایرانیم و یک فریاد