سازمان اطلاعات سپاه پاسداران روز ۲۰آبان طی یک «اطلاعیه مهم»، خطاب به «ملت ایران» اعلام کرد که هر گونه تماسی برای انهدام مظاهر حاکمیت یا اعتراض و قیام، از جانب مجاهدین است و باید در اولین فرصت آن را خبر بدهند و...
به این ترتیب خلیفه درمانده در قیام، در منتهای عجز و استیصال، وحشت مرگبار خود را از هر گونه رابطه و تماسی با مجاهدین و خطر آن برای نظام، برملا و با فضیحت بسیار از ملت ۸۵میلیونی! درخواست جاسوسی و خبرچینی میکند؟! و به عبارت دیگر میخواهد تمام ملت! را از هر گونه تماسی با مجاهدین بترساند!
این وضعیت، درماندگی خمینی در برابر مجاهدین در سال۱۳۶۰ را تداعی میکند که او را مجبور کرد برای آببندی رژیمش در مقابله با مجاهدین بر همهٔ آموزههای مذهبی و احکام شرعی که او کبادهکش آن بود، پا بگذارد و بهزبان خود در مخالفت با نص آیهٔ قرآن (ولا تجسسوا) ممنوعیت جاسوسی و تفتیش را مباح کند و برای توجیه و قبولاندن این حلال کردن حرام، اضافه کند «وقتی که اسلام (منظور نظام ضداسلامی خودش) در خطر است، همهٔ شما موظفید که با جاسوسی حفظ بکنید اسلام را... شرب خمر واجب است بر شما، دروغ واجب است بر شما» (سخنرانی خمینی ۲۷مرداد ۱۳۶۰).
اما چه چیزی رژیم آخوندی را از قیام سی خرداد ۱۳۶۰ تا قیام سراسری ۱۴۰۱، ناگزیر از اذعان به چنین خطری از ناحیهٔ مجاهدین میکند؟ و از خمینی تا خامنهای مجبور میشوند پردههای «حلال و حرام» های مسلم را در نوردند یا به سیم آخر فضیحت بزنند؟
قطعا مسألهٔ این نیست که رژیم مدعی اسلام با دعوت علنی بهجاسوسی، از یک حرام مسلم عبور کرده و آن را واجب جلوه داده؛ چرا که حنای «اسلام» ولایت فقیه سالهاست که حتی برای نیروهای خودش نیز رنگی ندارد؛ همچنین هدف رژیم کشف سرنخهای مجاهدین از طریق «تماسهای مشکوک» نیست. بلکه هدف مرمت دیوارهای فرو ریخته مرگ بر منافقین و سانسور و رعب و وحشت، در نتیجهٔ قیام سراسری کنونی گرداگرد یک نام ویک راه و رسم است؛ نام «مجاهدین» و راه و رسم «مجاهدین» است که سرخترین نام و راه در قاموس ارتجاع است.
نامی و راهی که ۳۰هزار مجاهد بهخاطر آن بر سر دار رفتند. پس از آن و در سالهای اخیر نیز، تماس با مجاهدین، با اعدام جواب داده میشد. مجاهد قهرمان غلامرضا خسروی تنها بهجرم کمک مالی به مجاهدین در سال۹۳، اعدام شد و مجاهدین والامقام علی صارمی، محمد حاجآقایی و جعفر کاظمی پس از تحمل سالها زندان، صرفاً بهاین جرم که به «اشرف» پایگاه مجاهدین پا گذاشته بودند، اعدام شدند.
اکنون رژیم احساس میکند مرز سرخی که بهقیمت آن همه جنایت برای ممنوع کردن نام مجاهد و تلاش برای جا انداختن عنوان «منافق» برای مجاهدین، ترسیم کرده، بر اثر قیام در حال فرو ریختن است و از آنجا که نام مجاهد مترادف با سازشناپذیری و سرنگونی رژیم است، پیه اعتراف بهاین که مجاهدین تنها و تنها خطر سرنگونیاش هستند را بهتن مالیده تا کلمهٔ «مجاهد» را بهعنوان ممنوعترین و سرخترین نام، هر چه محکمتر و پر رنگتر کند.
اظهارات یکی از مداح ـ شکنجهگران رژیم بهنام «سازور» در این رابطه بسیار گویاست. این دژخیم در مصاحبهیی با تلویزیون رژیم (۱۴آبان) ضمن بیان مطلبی که بهقول خودش درد آن آدمهایی مثل او را میکشد، گفت: «به یکی از اینهایی که آمده بود کف خیابان گفتم تو از جمهوری اسلامی بیشتر بدت میآید یا از منافقین؟ گفت اولاً منافقین نه و مجاهدین! بعد هم مگر آنها چه کار کردهاند؟».
بیان این سخن از زبان یک دههٔ هشتادی در زیر بازجویی، کسی که در تمام عمر آماج بمبارانهای تبلیغاتی رژیم بوده، یعنی بر باد رفتن همهٔ سرمایهگذاریهای رژیم برای شیطانسازی از مجاهدین، یعنی بر باد رفتن همهٔ تلاشهای جنایتکارانهٔ رژیم برای قطع جامعه از عنصر رهبری و پیشتاز، یعنی نمودار شدن چشمانداز سرنگونی و نابودی تمامیت رژیم در همهٔ ابعاد سیاسی، استراتژیک و ایدئولوژیک! بنابراین بهآن مداح ـ دژخیم حکومتی و بهسازمان اطلاعات سپاه و بهخلیفهٔ مفلوک ارتجاع باید «حق» داد که از این درد بهخود بپیچند. گو که بر این درد بمیرید. قیام سراسری پیش میرود و انقلاب دمکراتیک مردم ایران پیروز میشود.