سرود حاضر
جنگل پولادم و کوبانم
تندر شبگردم و سوزانم
خشم فرو خورده ایرانم
حاضر حاضر حاضر
بغض گلوگیر یتیمانم
حسرت یک سفره بینانم
رود شفقفام شهیدانم
حاضر حاضر حاضر
جرات بر هم زن تقدیرم
موج پدیدآور تغییرم
فصل براندازی زنجیرم
حاضر حاضر حاضر
قله مغرور دماوندم
دامنه در دامنه الوندم
برق پر از صولت شمشیرم
حاضر حاضر حاضر
نمیترسم من از مردن
به خون آغشته پیراهن
بود با خصم آزادی
فقط آتش کلام من
فقط آتش، فقط رگبار
صفاصف خشم در تکرار
فقط باروت سرب افشان
سزای خیل دژخیمان