در سوگ سیاوش
در دستگاه "ماهور" شوری دگربهپا کن
آوای میپرستان، مستانه در "نوا" کن
ما را ببر به شهر شیراز و خاکِ حافظ
درد فراقم ای جان، با نغمهای دوا کن
جان دِه به جسمِ آواز، با صوتِ آسمانی
مرغ صدای خود را، تا کهکشان رها کن
آواز "دشتی" ات را با گوش جان شنیدیم
"ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن"
"بر آستانِ جانان" خود سر نهاده گفتی
ترک ریای شیخان، بیچون و بیچرا کن
خون شد دل هنرمند، از ظلمتِ فقیهان
با جادوی صدایت، دفع قضا، بلا کن
برخیز و در "سه گاه"ی آتش به جان بیفکن
ما را به به عشق و مستی، مجنون و مبتلا کن
"رفتی و رفتن تو، آتش نهاد بر دل"
سوگ سیاوشان را، صبری به ما عطا کن
از لالههای خونین، در خاک تشنه خواندی
با "ربنا" بهحالِ خونین وطن، دعا کن