728 x 90

عاشورا فلسفه آزادی- گفتگو با برادر مجاهد محمد حیاتی- قسمت پنجم

برنامه ها

گفتگو با برادر مجاهد محمد حیاتی- قسمت پنجم
گفتگو با برادر مجاهد محمد حیاتی- قسمت پنجم

عاشورا فلسفه آزادی- گفتگو با برادر مجاهد محمد حیاتی- قسمت پنجم

امام حسین تصمیمش را گرفت، تا آن ضربه مرگبار را بر پیکر نظام اموی فرو آورد . امام به‌دنبال ایجاد یک انفجار بود یک انفجاری که دامنه امواج آن تمام قلمرو امپراطوری تحت سیطره‌ٔ بنی امیه را فرا گیرد و بلکه بیشتر و فراتر از آن در قلب تاریخ رهایی انسان بدود. امام دنبال چنین قیام و چنین جنگ و چنین حادثه‌یی بود. بنابراین تصمیم گرفت و از مدینه با تمام خاندان و یاران خویش آماده خروج شد . تصمیم به یک حرکت و هجرت افشاگرانه گرفت. پیش از این‌که جنبش به آن نقطه اوج خودش برسد. پیش از این‌که جنبش به روز عاشورا برسد، باید تمام افشاگریها تمام کارهای سیاسی و تمام روشنگریها به‌عمل آید، تا حداکثر بهره‌برداری از آن اقدام بر علیه نظام یزید بشود . این افشاگریها هم در زمینه سرکوب و غارت ثروت ملی و بیت‌المال بود و هم در زمینه فقر و به خاک سیاه نشانده شدن مردم و هم در بعد مسئولیت عناصر آگاه و پیروان راه اسلام انقلابی برای آماده شدن در روز قیام . اینجا چیزهای بدیع و جدیدی پیش آمد امام حسین روز ۲۷ یا ۲۸رجب، با خاندان خودش شبانه و به‌صورت مخفی از مدینه خارج شد بدون این‌که مقاومت خود را اعلام رسمی کرده باشد. و روز سوم شعبان ۶۰ هجری به مکه رسید. امام از روز ۳شعبان تا ۸ ذیحجه (یعنی ۴ماه و ۵روز) در مکه ماند. در این مدت با هیأتهای مختلفی که از شهرهای مختلف، از جمله از بصره آمده بودند، ملاقات داشت و ضرورت قیام علیه یزید را توضیح می‌داد

مواضع میانه بازان مصلحت گرا

از نصیحت‌کاری تا امر به‌معروفامام حسین در رابطه با تصمیم به هجرت برای جنگ ملاقاتهایی با برادرش محمد‌بن حنفیه داشت که ابن حنفیه از حضرت می‌خواهد که مسأله بیعت با یزید را به‌نحو «مسالمت‌آمیز» حل کند و حضرت را با نصایح برادرانه و عافیت‌جویانه راهنمایی می‌کند و از او می‌خواهد که «جای امنی برود تا از گزند یزید در ‌امان باشد». لیکن امام (ع) بر‌اساس دست‌آوردهای قرآنی، امنیت را به‌نحو دیگری که مطلقاً با درک برادرش و همه عافیت‌جویان و تسلیم‌طلبان تاریخ متفاوت است، تفسیر می‌کند به‌ راستی فرق است میان درک محمد‌بن‌حنفیه، که خود را به‌عبادت در گوشه مدینه مشغول داشته و بی‌خبر از آنچه که در دنیای اسلام می‌گذرد به‌آن دلخوش کرده است، با درک کسی که شور انقلابی نسبت به‌کمال امت مسلمان وجودش را لبریز ساخته است. این‌جا نیز تصادم بین دو برداشت سر تا پا متضاد از اسلام بود (خیلی مناسب است که به قسمتی از سخنرانی سردار خیابانی حول عبادت در دو دیدگاه توجه کنید) محمد چه می‌گوید؟ حسین به چه می‌اندیشد؟ حسین (ع) به‌مسئولیتش، به وظیفه‌یی که اعتقاداتش در پیش‌پای او گذارده و به‌تکامل اجتماعی می‌اندیشد. مسئولیت تکاملی که اگر او در مسیر آن حرکت نکند و برای تحقق آن اراده نکند متوقف می‌گردد و به‌دست نظام منحط حاکم از‌ جریان خواهد افتاد.آنچه که امروز به‌اصطلاح اپوزیسیون نمایان می‌گویند و می‌کنند عملاً به دامان رژیم آخوندی افتاده‌اند و در مقابل جنایتها و ویرانگریها سکوت کرده وبی شرمانه شریک دژخیمان ضدبشر شده‌اند.حسین (ع) نیز همانند جد و پدرش سرشار از نگرانی به‌حال جامعه و مسئولیت نسبت به‌توده‌های در ‌زنجیر است. مگر نه این‌که همه مسئول یکدیگرند؟ «کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیته». و مگر نه این‌که خداوند از عناصر آگاه پیمان گرفته است که بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم سکوت نکنند و قرار و آرامش نداشته باشند. ؟ امام حسین در مقابل سازشکاران و سکوت کنندگان و مشخصا برادرش محمد حنفیه تصمیم به ترک مدینه گرفت و در وصیتی نوشت (که قسمتی از آن است: : من به‌خاطر آسایش و تفریح و کسب زندگی و جاه و مقام یا برانگیختن آتش فتنه و فساد از مدینه بیرون نمی‌روم، بلکه در طلب اصلاح امت جد خویش به این کار دست می‌زنم. من به‌شیوه جدم و پدرم علی فرزند ابیطالب، خلق را به‌نکوکاری دعوت خواهم کرد و از بدیها باز ‌خواهم داشت و آن‌کس که می‌پذیرد مرا به‌قبول حق، پس خداوند در حقانیت اولی است. و کسی که مرا در این امر رد می‌کند، پایداری می‌کنم تا خداوند بین من و آن قوم داوری کند که او بهترین حکم‌ کنندگان است و این سفارش من به‌تو برادر است و توفیق من جز به‌او وابسته نیست و من به‌او توکل می‌کنم و به‌سوی او باز‌می‌گردم».

تسلیم طلبان دیگری هم با قیام حسین مخالفت و از در نصیحت و دوستی خواستند که امام تسلیم شود و لااقل بایزید نجنگد.آماجواب امام حسین به همه آنها این بود که: تن به‌قبول حکومت ظالم دادن پستی و فرو افتادن از مرتبه‌یی است که انسان در‌ طی مراحل تکاملیش بدان دست یافته است و به‌این ترتیب به‌تمام کسانی که او را از خطر می‌هراسانند می‌گوید من در جاده ناشناخته‌یی گام بر‌نمی‌دارم.این روشنایی ضمیر را در امام‌ (ع) در آنجا می‌توان یافت که چون خویشان از تصمیم نهایی او آگاه شدند، جمع شده و شیون سر‌دادند. حسین‌ (ع) به‌میان ایشان آمد و گفت: «شما را به‌خدا سوگند می‌دهم طریق عصیان خدا و رسول را پیش نگیرید و از نوحه‌سرایی دست بردارید». و در مقابل اصرار ایشان که از حضرت می‌خواستند حرکت نکند، گفت: «به‌خدا سوگند اگر عراق هم نروم کشته خواهم شد». سرانجام امام حسین قبل از ترک مدینه به زیارت مزار پیامبر رفت و گفت: «با‌تمام اکراه و اندوه از جوار تو دور افتاده‌ام. به‌شدت بر‌ من سخت گرفته‌اند که با‌ یزید عصیان‌پیشه بیعت کنم. اگر بپذیرم راه کفر رفته‌ام و اگر سر‌ برتابم با شمشیر کیفر یابم». صحه گذاردن بر نظام منحط و بیدادگر، اگر چه با سکوت در مقابل آن باشد، عملی جز عصیان و کفر نیست و مگر معنی بیعت و سکوت جز قبول سلطه حکومتی جبار و ستمگر است؟در انتها در پاسخ کسانی که به‌رغم تمام این صحبت‌ها باز هم مانع انجام رسالتش می‌شوند می‌گوید: «اگر من در جای خود بمانم، و قیام نکنم مردم چگونه حق و باطل را تشخیص بدهند و راه نجات خود را هموار کنند.به‌رغم همه تلاشهای تسلیم طلبان امام حسین با عزم جزم از مدینه خارج به سمت مکه حرکت کرد.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/f187b96f-974f-4e86-b08f-f90b18fc3fc5"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات